Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
interlaced scan
پوییدن درهم بافته
Other Matches
intertwines
درهم بافتن درهم بافته شدن
intertwining
درهم بافتن درهم بافته شدن
intertwine
درهم بافتن درهم بافته شدن
intertwined
درهم بافتن درهم بافته شدن
interlaced
درهم بافته مشبک
interweave
نقش شلوغ و درهم بافته
wicker work
سبد جگن بافته ترکه بافته دریچه در بچه
jijim
[cicim]
جاجیم
[دست بافته های نسبتا زبر که به شاه سون نیز شناخته شده و بصورت راه راه و پود نما بافته می شود.]
Kurdish rug
فرش کردی
[مناطق بافت به صورت پراکنده بوده و بافته های آن نیز تمایز خاصی از نظر نقشه با دیگر شهرها ندارند. در آن از لچک ترنج گرفته تا افشان و هراتی بافته می شود.]
mashed
خمیر نرم خوراک همه چیز درهم درهم وبرهمی
mash
خمیر نرم خوراک همه چیز درهم درهم وبرهمی
mashing
خمیر نرم خوراک همه چیز درهم درهم وبرهمی
mashes
خمیر نرم خوراک همه چیز درهم درهم وبرهمی
saddle cover
رو زینی
[اینگونه بافته ها بصورت قالیچه یا پتو در قدیم بیشتر رواج داشت و اکنون نیز در بعضی عشایر جهت استفاده شخصی بافته شده و برای تزئین روی اسب و پوشش زین بکار می رود.]
pleach
درهم پیچیدن درهم گیر افتادن
seeking
پوییدن
scanned
پوییدن
seek
پوییدن
scan
پوییدن
scans
پوییدن
seeks
پوییدن
saddle bag
خورجین
[اینگونه قالیچه ها بصورت قرینه بافته می شوند.گاه مجزا بوده و سپس به یکدیگر متصل می شوند و یا بصورت یک تکه که در وسط ساده است بافته می شوند.]
snoop
بدنبال غذا پوییدن
snooped
بدنبال غذا پوییدن
snoops
بدنبال غذا پوییدن
snooping
بدنبال غذا پوییدن
clutter
درهم ریختگی درهم وبرهمی
clutters
درهم ریختگی درهم وبرهمی
cluttered
درهم ریختگی درهم وبرهمی
scanned
بطوراجمالی بررسی کردن پوییدن
scans
بطوراجمالی بررسی کردن پوییدن
scan
بطوراجمالی بررسی کردن پوییدن
scouts
عملیات اکتشافی کردن پوییدن دیده بان
scout
عملیات اکتشافی کردن پوییدن دیده بان
scouted
عملیات اکتشافی کردن پوییدن دیده بان
Pazyryk rug
فرش پازیریک
[این فرش از قدیمی ترین فرش های بافته شده که در منطقه ای به هم نام در یخچال های طبیعی سیبری می باشد بود. دانشمندان معتقدند محل بافته شدن جایی غیر از سیبری بوده است.]
floral design
طرح گل و بته
[قدیمی ترین فرش بافته شده با این طرح مربوط به قرن هجدهم میلادی در منطقه قفقاز روسیه می باشد. این طرح به گونه های مختلف بافته شده و ریشه در فرهنگ کشور دارد مثل گل لاله در فرش ترکیه.]
tissues
بافته
meshes
بافته
grained
بافته
textural
بافته
mesh
بافته
meshing
بافته
tissue
بافته
knitwork
بافته
wale
بافته
intertissued
در هم بافته
splicing
مفصل بافته
splices
مفصل بافته
plaiting
گیس بافته
splice
مفصل بافته
plaiting
موی بافته
plaited
گیس بافته
interthreaded
بهم بافته
web
منسوج بافته
webs
منسوج بافته
grommet strop
حلقه بافته
interlace
[تزئینات در هم بافته]
flemish eye
چشمی بافته
plait
موی بافته
plait
گیس بافته
plaited
موی بافته
plaits
موی بافته
plaits
گیس بافته
pigtail
گیس بافته
spliced
مفصل بافته
tressed
بافته شده
textile
پارچه بافته
tresses
گیس بافته
tress
گیس بافته
pigtails
گیس بافته
textiles
پارچه بافته
braided cordage
طناب بافته
weft
چیز بافته
conjunctive tissue
بافته ملتحمه
inbuilt
درون بافته
tissue
رشته پارچهء بافته
interlaced scannig
تقطیع بهم بافته
interlacing
تقطیع بهم بافته
tissues
رشته پارچهء بافته
hepatization
سفت شدگی بافته
guernsey
لباس بافته پشمی
line interlace
تقطیع بهم بافته
cabled
مفتول فلزی بافته
cable
مفتول فلزی بافته
texture
بافته پارچه منسوج
textures
بافته پارچه منسوج
brushwood hurdle
سرشاخه بافته شده کنار هم
pigtail
گیسوی بافته وپشت سر انداخته
pigtails
گیسوی بافته وپشت سر انداخته
tuque
کلاه بافته پشمی زمستانی
fabrics
بافته عنصر تار و پود
urban rug
[فرش بافته شده در شهر]
fabric
بافته عنصر تار و پود
baberpole border
شیرازه بافته شده از دو رنگ
platting
حصیر بافته برای کلاه سازی
mycelium
توده بهم بافته مولد قارچ وباکتری
to pace the web
پارچه بافته را به نسبت تندی بافت به نوردپیچیدن
scarlet
[زمینه فرش بافته شده قرمز یکدست]
cable laid rope
طنابیکه ازسه رشته سه لایی بافته شده باشد
shaggy
درهم
graded sand
شن درهم
mixed
درهم
drachm
درهم
the name of the unit of silver
درهم
hash
درهم
currency of early islam
درهم
entangled
درهم
drachma
درهم
drachmae
درهم
drachmas
درهم
unsettled
درهم
uptight
درهم
garbled
درهم
nankeen
یکجور پارچه نخی که اصلاباید ازپنبهای که رنگ طبیعی ان زرداست بافته شود
grey matter
بافته خاکستری رنگ که جرم اصلی مخ ومغزتیره ازان درست شده است
wild and woolly
درهم ریخته
unorganized
درهم و برهم
higgledy-piggledy
درهم برهمی
disarray
درهم وبرهمی
turbidness
درهم برهمی
foul-ups
درهم گوریدگی
tousy
درهم وبرهم
mix up
درهم وبرهمی
mix-up
درهم وبرهمی
mix-ups
درهم وبرهمی
higgledy-piggledy
درهم برهم
pell-mell
درهم برهم
untidier
درهم و برهم
topsy-turvy
<idiom>
درهم برهم
foul-ups
درهم و برهمی
foul-up
درهم گوریدگی
confusion
درهم وبرهمی
mix
درهم کردن
mixes
درهم کردن
smash
درهم کوبیدن
smashes
درهم کوبیدن
foul-up
درهم و برهمی
cramped
درهم و برهم
conflates
درهم آمیختن
conflated
درهم آمیختن
conflate
درهم آمیختن
writhen
درهم پیچیده
conflating
درهم آمیختن
topsyturvy
درهم برهم
meshed
درهم جا افتاده
galley west
درهم وبرهم
olla
اش درهم برهم
olio
درهم و برهم
off the rails
مختل درهم
hash total
جمع کل درهم
higgledy piggledy
درهم وبرهم
hugger mugger
درهم وبرهمی
hurry scurry
درهم وبرهم
hurry skurry
درهم وبرهم
muss
درهم وبرهمی
mixed environment
محیط درهم
immingle
درهم امیختن
in a bad order
درهم برهم
in a tangle
درهم وبرهم
interfluous
درهم امیزنده
messiness
درهم برهمی
fondu
درهم امیزنده
out of order
درهم برهم
emboly
درهم فرورفتگی
anastomois
درهم بازشدگی
at sixes and sevens
درهم و برهم
topsy turvydom
درهم وبرهمی
break down
درهم شکستن
tear up
درهم دریدن
condenser
درهم فشارنده
smiter
درهم شکننده
cramp hand writing
خط درهم و برهم
dumped rockfill
درهم سنگریز
elusory
درهم برهم
sloppiness
درهم برهمی
rimple
درهم کشیدن
raddle
درهم بافتن
puchery
درهم کشیدن
pleach
درهم بافتن
pial
درهم وبرهم
intwine
درهم بافتن
jumble
درهم امیختگی
scramble
درهم امیختن
scrambled
درهم امیختن
scrambles
درهم امیختن
turbid
درهم وبرهم
compression
درهم فشردگی
shagged
درهم وبرهم
taut
درهم پیچیدن
hotchpotch
اش درهم وبرهم
disrupt
درهم گسیختن
crashed
درهم شکستن
crashes
درهم شکستن
crashing
درهم شکستن
crashingly
درهم شکستن
disrupts
درهم گسیختن
disrupting
درهم گسیختن
hash
درهم کردن
mat
درهم گیرکردن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com