English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 158 (8 milliseconds)
English Persian
operation research پژوهش عملیاتی
Other Matches
current operating allowance سهمیه موجود عملیاتی سهمیه عملیاتی فعلی
area of operational interest منطقه مورد توجه عملیاتی منطقه مورد نظر عملیاتی
experimenting پژوهش
experiment پژوهش
experimented پژوهش
investigations پژوهش
experiments پژوهش
monograph تک پژوهش
monographs تک پژوهش
appeal پژوهش
appealed پژوهش
appeals پژوهش
investigation پژوهش
researches پژوهش
researching پژوهش
research پژوهش
researched پژوهش
field work پژوهش میدانی
psychical research پژوهش فراروانی
research design طرح پژوهش
appellant پژوهش خواه
chemical research پژوهش شیمیایی
research پژوهش کردن
inappealable پژوهش ناپذیر
inappellable پژوهش ناپذیر
court of appeal دادگاه پژوهش
courts of appeal دادگاه پژوهش
herborization پژوهش درگیاهان
research method شیوه پژوهش
object of appeal پژوهش خواسته
research method روش پژوهش
researching پژوهش کردن
boarding parties گروه پژوهش
boarding party گروه پژوهش
pure research پژوهش محض
unappealabe پژوهش ناپذیر
appellee پژوهش خوانده
researched پژوهش کردن
researches پژوهش کردن
survey research پژوهش زمینه یاب
action research پژوهش عمل نگر
herborize پژوهش درگیاهان کردن
appealable قابل پژوهش خواهی
Scientific research. تحقیقات ( پژوهش های ) علمی
respondent پژوهش خواه مستانف علیه
psychognosis تحقیقات روانی روان پژوهش
respondents پژوهش خواه مستانف علیه
psychognosy تحقیقات روانی روان پژوهش
operation code کد عملیاتی
operational code کد عملیاتی
operational عملیاتی
operations code کد عملیاتی
operating عملیاتی
staging area منطقه عملیاتی
operation annexes پیوستهای عملیاتی
operating weight وزن عملیاتی
operating temperature دمای عملیاتی
operating staff کارمندان عملیاتی
operating expenses مخارج عملیاتی
operating loss زیان عملیاتی
operating profit سود عملیاتی
operational reserve احتیاط عملیاتی
operating ratio نرخ عملیاتی
operating ratio نسبت عملیاتی
operating speed سرعت عملیاتی
endurance برد عملیاتی
operation map نقشه عملیاتی
operationalism عملیاتی نگری
operational route مسیر عملیاتی
operational reserve ذخیره عملیاتی
operations code رمز عملیاتی
operational research تحقیق عملیاتی
operational readiness امادگی عملیاتی
operational problems مسائل عملیاتی
operational management مدیریت عملیاتی
operational headquarters ستاد عملیاتی
operational environment محیط عملیاتی
operational definition تعریف عملیاتی
preoperational پیش عملیاتی
operational costs هزینههای عملیاتی
operation overlay کالک عملیاتی
operation order دستور عملیاتی
operational route جاده عملیاتی
element عنصر عملیاتی
elements عنصر عملیاتی
functional specification مشخصه عملیاتی
flowchart شمای عملیاتی
incident حادثه عملیاتی
incidents حادثه عملیاتی
action parameters پارامترهای عملیاتی
cruising range برد عملیاتی
component operation عناصر عملیاتی
concept of operation تدبیر عملیاتی
throughput توان عملیاتی
mission load اماد عملیاتی
operating cost مخارج عملیاتی
operating cost هزینه عملیاتی
operating budget بودجه عملیاتی
commander's concept تدبیر عملیاتی فرمانده
operational weapon جنگ افزار عملیاتی
mission load بار مبنای عملیاتی
action کل عملیاتی که در یک عمل رخ می دهند.
standing operating procedures روش جاری عملیاتی
radius of action برد عملیاتی هواپیما
actions کل عملیاتی که در یک عمل رخ می دهند.
scheme of command طرح عملیاتی یکان
operational performance category امادگی عملیاتی از طبقه
operational performance category طبقه امادگی عملیاتی
operational amplifier تقویت کننده عملیاتی
functional units of a computer واحدهای عملیاتی یک کامپیوتر
fleet operating base پایگاه عملیاتی ناوگان
operational command فرماندهی از نظر عملیاتی
effective through put توان عملیاتی موثر
chop تعویض کنترل عملیاتی یکانها
game cycle دورههای عملیاتی بازی جنگ
base of operations پایگاه عملیاتی مبنای عملیات
chopped تعویض کنترل عملیاتی یکانها
zeroed out غیر عملیاتی شدن یکان
not operationally ready غیر اماده ازنظر عملیاتی
present work عملیاتی که اکنون انجام شده است
sop رویه عملیاتی استاندارد وضعیت موجود
sops رویه عملیاتی استاندارد وضعیت موجود
operationally ready حاضر به عمل اماده از نظر عملیاتی
change of operation control تغییر در نوع کنترل عملیاتی یاتعویض ان
sequential عملیاتی که یکی پس از دیگری اجرا می شوند
alternate escort operating base پایگاه عملیاتی یدکی یگانهای پاسور
routing عملیاتی که درحین مسیریابی پیام انجام می شوند
radiological operations عملیاتی که در ان از موادرادیواکتیو استفاده میشود عملیات رادیولوژیک
It must be left to the future to repeat the study under better controlled conditions این را باید به آینده باقی گذاشت که پژوهش را در شرایط کنترل شده بهتر تکرار کرد.
monadic مربوط است به عملیاتی که فقط از یک اپراند استفاده میکند
target offset methode روش نشان دادن هدفها روی نقشه ها یا طرحهای عملیاتی
rated through put ماکزیمم توان عملیاتی ممکن برای یک دستگاه داده پردازی
cold rolling عملیاتی که برای افزایش سختی و استکام فولاد روی ان صورت میگیرد
counter revolution عملیاتی و تدابیری که بعد از وقوع انقلاب برای خنثی کردن ان انجام و اتخاذ میشود
process bound برنامه عملیاتی و محاسباتی شرایطی که در ان سیستم کامپیوتری توسط سرعت پردازنده محدود میشود
fix 1-فرآیندی که در آن هر عمل در یک زمان مشخص انجام میشود. 2-عملیاتی در یک فرآیند که همان با ساعت هستند
fixes 1-فرآیندی که در آن هر عمل در یک زمان مشخص انجام میشود. 2-عملیاتی در یک فرآیند که همان با ساعت هستند
atomic 1-مربوط به یک اتم 2-عملیاتی که اگر در حین پردازش قط ع شود داده را به وضع اولیه خود بر می گرداند
simulation عملیاتی که کامپیوتر وضعیت جهان واقع یا ماشین را تقلید میکند و نحوه کار چیزی را نشان میدهد
unmodified instruction دستور برنامه که مستقیماگ و بدون تغییرات اجرا میشود تا عملیاتی که باید انجام شود را بدست آورد
simulations عملیاتی که کامپیوتر وضعیت جهان واقع یا ماشین را تقلید میکند و نحوه کار چیزی را نشان میدهد
psychologize پژوهش روانشناسی کردن روانکاوی کردن
finder عنصر مرکزی یک محیط عملیاتی و برنامهای که میان سایر چیزها فایلهای ذخیره شده روی دیسک ها رانشان میدهد
Perl برای تولید متنهای CGI که میتواند فراهم را پردازش کند و روی وب سرور عملیاتی انجام دهد تا وب سایت را بهبود بخشید
master clear کلیدی روی بعضی ازکنسولهای کامپیوتری که ثباتهای عملیاتی را پاک کردن و انها را برای حالت جدید عملیات اماده میکند
niladic مربوط است به عملیاتی که برای ان هیچ عملوندی مشخص نشده است
availability factor ضریب امادگی عملیاتی هواپیماها یا ناوها ضریب قابلیت استفاده
commission بکار بردن عده ها عملیاتی کردن مامور کردن
commissions بکار بردن عده ها عملیاتی کردن مامور کردن
commissioning بکار بردن عده ها عملیاتی کردن مامور کردن
parkerizing عملیاتی که در ان فلز درمحلولی از اسید فسفریک ودی اکسید منگنز داغ شده وسپس در روغن غوطه ورمیگردد تا از خوردگی فلزجلوگیری گردد
operation عملیاتی که عملوندهای لازم را از حافظه دریافت می کنند. عملیات را انجام می دهند و نتیجه را برمی گردانند به حافظه
flight ration جیره عملیاتی درحین پرواز جیره هوایی
automonitor ثبت کننده عملیات کامپیوتر برنامه کامپیوتری که وفایف عملیاتی کامپیوتر را ثبت میکند
function key کلید عملیاتی کلید تابعی
ripple through carry عملیاتی که رقم نقلی خروجی از جمع و رقم نقلی ورودی ایجاد کند
multiprocessor عملیاتی که هر پردازنده در سیستم چند پردازنده با بخشی از یک یا چند پردازنده دیگر کار میکند
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com