English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (34 milliseconds)
English Persian
administrative landing پیاده کردن بار و مسافر به صورت اداری
Other Matches
ganger مسافر پیاده
wayfarers مسافر پیاده
foot passenger مسافر پیاده
wayfarer مسافر پیاده
administrative landing پیاده شدن اداری
on foot به صورت پیاده
disembarkation به ساحل پیاده کردن پیاده شدن از هواپیمایا ناو
detrain از قطار پیاده شدن یا پیاده کردن
microcode کنترل دستورات ALU که به صورت نرم افزار سخت افزاری پیاده سازی شده است
bureaucreacy رعایت تشریفات اداری به حد افراط کاغذ بازی و سیستم حکومتی و اداری مبتنی بر ان
overhaul پیاده کردن پیاده کردن و دوباره سوارکردن
overhauls پیاده کردن پیاده کردن و دوباره سوارکردن
overhauled پیاده کردن پیاده کردن و دوباره سوارکردن
overhauling پیاده کردن پیاده کردن و دوباره سوارکردن
administrative wheeled vehicle fleet کاروان خودروهای اداری خودروی اداری
pick up سوار کردن مسافر
take on مسافر سوار کردن
bureaucrasy حکومت اداری تاسیسات اداری
bureaucracies تاسیسات اداری حکومت اداری
bureaucracy تاسیسات اداری حکومت اداری
pick up <idiom> سوارکردن مسافر ،دریافت کردن
interim overhaul پیاده کردن قطعات به طورموقتی پیاده کردن قطعات جزئی
To pick up a passenger. مسافر سوار کردن ( تاکسی ؟ اتوبوس )
inventory از چیزی صورت برداشتن صورت ریز مواد اولیه موجودی انبار صورت تحریرترکه متوفی
numeric که در بسیاری صفحه کلیدهای کامپیوتر به صورت گروه جداگانه برای واد کردن حجم زیادی از داده به صورت اعداد به کار می رود
administrative storage انبار کردن به طریق اداری
grenadier سرباز هنگ پیاده پیاده نظام
administrative segregation زندانی کردن به طور انفرادی تفکیک اداری
workday ایام کار اداری ساعات کار اداری
workdays ایام کار اداری ساعات کار اداری
discharges اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
discharge اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
secondary landing منطقه پیاده شدن فرعی برای پشتیبانی از عملیات پیاده شدن اصلی
transit area منطقه ترانزیت یا پیاده وسوار کردن بار یا سوار کردن پرسنل
roll up پیاده کردن و یا جمع کردن تاسیسات یا وسایل در حال کار
overhauls برای تعمیر پیاده کردن ومجددا" سوار کردن
overhaul برای تعمیر پیاده کردن ومجددا" سوار کردن
overhauled سراسر بازدید کردن پیاده سوار کردن و بازدیدموتور
disassembly order دستور باز کردن و پیاده کردن قطعات یک وسیله
overhauled برای تعمیر پیاده کردن ومجددا" سوار کردن
overhauling سراسر بازدید کردن پیاده سوار کردن و بازدیدموتور
overhauling برای تعمیر پیاده کردن ومجددا" سوار کردن
overhauls سراسر بازدید کردن پیاده سوار کردن و بازدیدموتور
overhaul سراسر بازدید کردن پیاده سوار کردن و بازدیدموتور
dismantled پیاده کردن
set down پیاده کردن
unset پیاده کردن
disembark پیاده کردن
dismantling پیاده کردن
dismantlement پیاده کردن
dismantles پیاده کردن
dismantle پیاده کردن
disembarked پیاده کردن
disembarking پیاده کردن
disassemble پیاده کردن
dismount پیاده کردن
disembarks پیاده کردن
dismounting پیاده کردن
demodulation پیاده کردن
take down پیاده کردن
dismounts پیاده کردن
dismounts پیاده کردن یا شدن
To implement a project. طرحی را پیاده کردن
pad پیاده سفر کردن
setting out پیاده کردن نقشه
dismounting پیاده کردن یا شدن
dismantles پیاده کردن موتور
dismount پیاده کردن یا شدن
dosmount command فرمان پیاده کردن
pedestrianized پیاده روی کردن
pedestrianize پیاده روی کردن
disassembly پیاده کردن موتور
pedestrianising پیاده روی کردن
pedestrianises پیاده روی کردن
staking پیاده کردن مسیر
dismantled پیاده کردن موتور
pedestrianised پیاده روی کردن
setting out پیاده کردن مسیر
dismantle پیاده کردن موتور
pedestrianizes پیاده روی کردن
dismantling پیاده کردن موتور
pedestrianizing پیاده روی کردن
pads پیاده سفر کردن
walks گردش کردن پیاده رفتن
dismantled پیاده کردن قطعات مونتاژ
dismantles پیاده کردن قطعات مونتاژ
dismount پیاده کردن قطعات و وسایل
dismounts پیاده کردن قطعات و وسایل
dismantle پیاده کردن قطعات مونتاژ
walked گردش کردن پیاده رفتن
walk گردش کردن پیاده رفتن
dismounting پیاده کردن قطعات و وسایل
dismantling پیاده کردن قطعات مونتاژ
salvage پیاده کردن کامل قطعات
salvages پیاده کردن کامل قطعات
salvaging پیاده کردن کامل قطعات
removable قابل سوار و پیاده کردن
disassembly order روش پیاده کردن وسیله
salvaged پیاده کردن کامل قطعات
terminals محل پیاده وسوار کردن بارها
removal از بین بردن برداشتن پیاده کردن
terminal محل پیاده وسوار کردن بارها
disassemble پیاده کردن موتور اتومبیل جداکردن
debarkation تخلیه پیاده کردن یکانها یاتجهیزات
landing group گروه پیاده شونده به ساحل گروه پیاده شدن
tramp باصدا راه رفتن پیاده روی کردن
air landing پیاده شدن از راه هوا هوانشست کردن
tramped باصدا راه رفتن پیاده روی کردن
tramps باصدا راه رفتن پیاده روی کردن
overhaul پیاده کردن کامل قطعات برای تعمیر
ramp محل توقف و پیاده سوار کردن هواپیما
overhauls پیاده کردن کامل قطعات برای تعمیر
peg out کوبیدن میخ چوبی در زمین پیاده کردن
overhauled پیاده کردن کامل قطعات برای تعمیر
ramps محل توقف و پیاده سوار کردن هواپیما
overhauling پیاده کردن کامل قطعات برای تعمیر
take to pieces پیاده کردن اجزاء ماشین یاکارخانه و مانند اینها
travelers مسافر
on the road مسافر
traveller مسافر
pilgrims مسافر
traveler مسافر
lodgers مسافر
trippers مسافر
tripper مسافر
lodger مسافر
roomer مسافر
travellers مسافر
peregrinator مسافر
viator مسافر
pilgrim مسافر
farer مسافر
passenger مسافر
passengers مسافر
cannibalizing پیاده کردن قسمتهای دستگاهی برای گذاردن دردستگاه دیگری
cannibalised پیاده کردن قسمتهای دستگاهی برای گذاردن دردستگاه دیگری
cannibalises پیاده کردن قسمتهای دستگاهی برای گذاردن دردستگاه دیگری
cannibalising پیاده کردن قسمتهای دستگاهی برای گذاردن دردستگاه دیگری
cannibalizes پیاده کردن قسمتهای دستگاهی برای گذاردن دردستگاه دیگری
cannibalized پیاده کردن قسمتهای دستگاهی برای گذاردن دردستگاه دیگری
cannibalize پیاده کردن قسمتهای دستگاهی برای گذاردن دردستگاه دیگری
passage money کرایه مسافر
fares کرایه مسافر
stow away مسافر قاچاق
faring کرایه مسافر
stowaways مسافر قاچاق
stowaway مسافر مخفی
stowaway مسافر قاچاق
westbound مسافر مغرب
shipper مسافر کشتی
stowaways مسافر مخفی
fare کرایه مسافر
spacemen مسافر فضایی
fared کرایه مسافر
hares مسافر بی بلیط
hare مسافر بی بلیط
spaceman مسافر فضایی
trekker مسافر باگاری
doctrine اصولی که نحوه اجرا و پیاده کردن یک ایده ئولوژی را تعیین میکند
doctrines اصولی که نحوه اجرا و پیاده کردن یک ایده ئولوژی را تعیین میکند
transfer loader دستگاه پلکان خودکارمخصوص پیاده و سوار کردن بار از کشتی یا هواپیما
local چاپگری که به صورت فیزیکی به کامپیوتر وصل است و نه به صورت منبع اشتراکی در شبکه
locals چاپگری که به صورت فیزیکی به کامپیوتر وصل است و نه به صورت منبع اشتراکی در شبکه
birds of passage مرغان مهاجریا مسافر
peregrine ازخارجه امده مسافر
baggage بار و بنهء مسافر
printer وسیلهای که داده ورودی به صورت الکتریکی را به صورت قابل خواندن چاپ شده تبدیل میکند
printers وسیلهای که داده ورودی به صورت الکتریکی را به صورت قابل خواندن چاپ شده تبدیل میکند
mess kit جعبه فروف سرباز یا مسافر
mess gear جعبه فروف سرباز یا مسافر
car passenger مسافر خودرو [اتومبیل رانی]
motor vehicle passenger مسافر خودرو [اتومبیل رانی]
waybill خط سیر مسافر راهنمای مسافرت
voyager مسافر کشتی یا وسیله مسافری دیگری
limited train قطاریکه یک عده محدودی مسافر می پذیرد
cabstand [American E] توقفگاه تاکسی [برای انتظار مسافر]
taxi stand توقفگاه تاکسی [برای انتظار مسافر]
taxi rank [British E] توقفگاه تاکسی [برای انتظار مسافر]
voyagers مسافر کشتی یا وسیله مسافری دیگری
plastic bubble keyboard صفحه کلید که کلیدهای آن به صورت حبابهای کوچک روی ورقه پلاستیکی هستند که در صورت انتخاب مدار را کامل می کنند
packet روش ارسال داده روی شبکه گسترده به صورت بستههای کوچک که بعدا به صورت درست سوار می شوند در مرحله دریافت
packets روش ارسال داده روی شبکه گسترده به صورت بستههای کوچک که بعدا به صورت درست سوار می شوند در مرحله دریافت
boat trains ترنی که کارش بردن مسافر به لنگرگاه کشتیها است
carpetbaggers تازه بدوران رسیده وفاسد مسافر خورجین دار
carpetbagger تازه بدوران رسیده وفاسد مسافر خورجین دار
boat train ترنی که کارش بردن مسافر به لنگرگاه کشتیها است
The passenger was admitted into the USA. به مسافر اجازه ورود به ایالات متحده آمریکا را دادند.
invoice صورت کردن
list صورت کردن
invoicing صورت کردن
invoices صورت کردن
invoiced صورت کردن
roster وارد صورت کردن
rosters وارد صورت کردن
to strike off the rolls از صورت حذف کردن
back-seat driver مسافر صندلی عقب خودرو که مرتب در کار راننده دخالت میکند
back-seat drivers مسافر صندلی عقب خودرو که مرتب در کار راننده دخالت میکند
scheduled صورت یا فهرستی ضمیمه کردن
schedules صورت یا فهرستی ضمیمه کردن
strike off the rolls از صورت وکلا خارج کردن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com