Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (16 milliseconds)
English
Persian
scrape up
<idiom>
پیدا یا جمع آوری چیزی ازروی نشانه
Other Matches
scare up
<idiom>
ازروی اثراتی چیزی را پیدا کردن
spatial measurement
روش ای که به کامپیوتر امکان میدهد تا محل نشانه گر را در سه بعدی پیدا کند
money spinner
کارتنه کوچک که انرا نشانه خوشبختی و وسیله پیدا شدن پول میدانند
get over
ازروی چیزی گذشتن
pick up
<idiom>
برداشتن چیزی ازروی زمین
collator
1-نرم افزار جمع آوری داده ها 2-وسیلهای کارت پانچ ها را جمع آوری میکند
to work out something
حل چیزی را پیدا کردن
hit on/upon
<idiom>
پیدا کردن چیزی که میخواهی
lay hands upon something
جای چیزی را معلوم کردن چیزی را پیدا کردن
make out
معنی چیزی را پیدا کردن سردراوردن از
needle in a haystack
<idiom>
چیزی که خیلی سخت پیدا بشه
(in) care of someone
<idiom>
فرستادن چیزی برای کسی ازروی آدرس شخص دیگری
to get to somebody
[something]
به کسی دسترسی پیدا کردن
[ به چیزی رسیدن]
EDO memory
فن آوری حافظه که حاوی پیشرفت بهتری است و می انواند داده را از محلی از حافظه پیدا کند و بخواند بایک عمل . و نیز میتواند آخرین قطعه داده را که در حافظه ذخیره شده بود در حافظه پنهان آماده خواندن از حافظه است
to always find something to gripe about
همیشه چیزی برای گله زدن پیدا کردن
symbol
نشانه یا تصویری که معرف چیزی است
represented
عمل کردن مانند نشانه برای چیزی
represent
عمل کردن مانند نشانه برای چیزی
represents
عمل کردن مانند نشانه برای چیزی
injudiciously
بیخردانه ازروی بیخردی یا بی عقلی ازروی بی احتیاطی
fast and loose
ازروی بی باکی ازروی مکرو حیله
impartially
ازروی بیطرفی ازروی راست بینی
pusillanimously
ازروی کم دلی یا بزدلی ازروی جبن
pig headedly
ازروی کله شقی ازروی کودنی
discerningly
ازروی بصیرت یابینایی ازروی تشخیص
expertly
ازروی خبرگی ازروی کارشناسی
collection activity
عملیات جمع آوری اخبار سازمان جمع آوری اخبار
phraseologically
ازروی قاعده عبارت سازی به ایین سخن پردازی ازروی قاعده انشا
pointers
نشانه گرافیکی برای بیان محل نشانه گر روی صفحه نمایش
pointer
نشانه گرافیکی برای بیان محل نشانه گر روی صفحه نمایش
no drop image
[تصویر نشانه که در حین عملیات کشیدن و قرار دادن ایجاد میشود و وقتی که نشانه گر روی شی است و میتواند شی مقصد باشد.]
ToolTips
برنامهای که تحت ویندوز کار میکند و یک خط از متن را زیر یک نشانه نشان میدهد وقتی که کاربر نشانه را روی آن قرار میدهد
symbolic
آنچه به عنوان نشانه کار میکند و یا از نام نشانه یا برچسب استفاده میکند
symbolically
آنچه به عنوان نشانه کار میکند و یا از نام نشانه یا برچسب استفاده میکند
touch
وسیله مسط ح که محل و چیزی که سطح آنرا لمس کرده است احساس میکند برای کنترل محل نشانه گر یا روشن و خاموش کردن وسیله
touches
وسیله مسط ح که محل و چیزی که سطح آنرا لمس کرده است احساس میکند برای کنترل محل نشانه گر یا روشن و خاموش کردن وسیله
collect
جمع آوری کردن
She is hopping mad .
چرا می خواهی لجت را سر من در آوری ؟
round up
<idiom>
گرد هم آوردن ،جمع آوری
development
توسعه محصولات جدید و فن آوری ها
developments
توسعه محصولات جدید و فن آوری ها
collection
1-جمع آوری با هم 2-مجموعهای از موضوعات در کنار هم
collections
1-جمع آوری با هم 2-مجموعهای از موضوعات در کنار هم
acquisitions
پذیرفتن یا نگهداشتن یا جمع آوری اطلاعات
acquisitions
جمع آوری داده در مورد یک موضوع
acquisition
جمع آوری داده در مورد یک موضوع
acquisition
پذیرفتن یا نگهداشتن یا جمع آوری اطلاعات
to gather information
[about; on]
جمع آوری کردن اطلاعات
[در مورد]
peach design
نقش هلو
[این نقش هم بصورت شکوفه درخت هلو به نشانه بهار و هم بصورت میوه به نشانه طول عمر در فرش های چین بکار می رود.]
to rally scattered troops
جمع آوری کردن نیروهای نظامی پراکنده
to gather supporters around oneself
جمع آوری کردن هواداران به دور خود
The funds collected so far .
وجوهی که تا کنون گرد آوری شده است
to cull wool
پشم چیدن
[کندن و جمع آوری کردن]
What are the collection procedures for ...?
روند جمع آوری برای ... چه
[جور]
است ؟
accumulate
جمع آوری بسیاری چیزها در یک دوره زمان مشخص
accumulates
جمع آوری بسیاری چیزها در یک دوره زمان مشخص
accumulating
جمع آوری بسیاری چیزها در یک دوره زمان مشخص
CD R
فن آوری که به کاربر اجازه خواندن و نوشتن بر دیسک R-CD میدهد
density
حجم دادهای که در فضایی از دیسک یا نوار قابل جمع آوری است
R & D
سازمانی در یک شرکت که محصولات , کشفیات آوری جدید را گشترش توسعه می بخشد
densities
حجم دادهای که در فضایی از دیسک یا نوار قابل جمع آوری است
compacted
دیسک ROM-CD و فن آوری آن که به کار بر اجازه یک بار نوشتن داده روی آن میدهد
compacting
دیسک ROM-CD و فن آوری آن که به کار بر اجازه یک بار نوشتن داده روی آن میدهد
compact
دیسک ROM-CD و فن آوری آن که به کار بر اجازه یک بار نوشتن داده روی آن میدهد
compacts
دیسک ROM-CD و فن آوری آن که به کار بر اجازه یک بار نوشتن داده روی آن میدهد
electro optics
وسایل نشانه روی الکترونیکی دوربینهای نشانه روی الکترونیکی
preset vector
دستگاه نشانه روی بمب خودکار دستگاه نشانه روی پیش تنظیم بمب
to concern something
مربوط بودن
[شدن]
به چیزی
[ربط داشتن به چیزی]
[بابت چیزی بودن]
from
ازروی
constants
فن آوری دیسک که در آن دیسک با سرعتهای مختلف طبق شیار می چرخد
constant
فن آوری دیسک که در آن دیسک با سرعتهای مختلف طبق شیار می چرخد
cues
پیام ارسالی روی صفحه نمایش برای یاد آوری به کاربر برای درخواست یک ورودی
cue
پیام ارسالی روی صفحه نمایش برای یاد آوری به کاربر برای درخواست یک ورودی
CD WO
دیسک ROM-CD و فن آوری درایو که به کاربر اجازه میدهد فقط یک بار روی دیسک بنویسد
pettishly
ازروی کج خلقی
irritably
ازروی تندمزاجی
constrainedly
ازروی اجبار
politicly
ازروی مصلحت
irritably
ازروی تندی
inquisitively
ازروی کنجکاوی
perfidiously
ازروی خیانت
courageously
ازروی جرات
contumaciously
ازروی سرکشی
distractedly
ازروی گیجی
glaringly
ازروی خودنمائی
preponderantly
ازروی فضیلت
by the book
ازروی کتاب
brotherly
ازروی دوستی
blunderingly
ازروی اشتباه
to get off
برخاستن ازروی
purposelessly
ازروی بی مقصودی
contextually
ازروی قراین
querulousy
ازروی کج خلقی
considerately
ازروی ملاحظه
despondently
ازروی افسردگی
puerilely
ازروی بچگی
rakishly
ازروی هرزگی
submissively
ازروی فروتنی
joyfully
ازروی خوشحالی
empirically
ازروی شارلاتانی
inefficiently
ازروی بی عرضگی
inefficiently
ازروی بی کفایتی
by i
ازروی ندانستگی
circumspectly
ازروی احتیاط
shabbily
ازروی پستی
childishly
ازروی بچگی
flippantly
ازروی سبکی
despondingly
ازروی افسردگی
pessimistically
ازروی بد بینی
basely
ازروی پستی
blamelessly
ازروی بی گناهی
subtly
ازروی زیرکی
antagonistically
ازروی رقابت
cold heartedly
ازروی بی عاطفگی
powerlessly
ازروی ضعف
stupidly
ازروی نادانی
profligately
ازروی هرزگی
inadequately
ازروی بی کفایتی
in the abstract
ازروی تجرید
fatuously
ازروی بیشعوری
floutingly
ازروی اهانت
irreverently
ازروی بی حرمتی
ill humouredly
ازروی بد خویی
ill humouredly
ازروی بدخلقی
surest
ازروی یقین
surer
ازروی یقین
sure
ازروی یقین
hurry skurry
ازروی دستپاچگی
experientially
ازروی تجربه
egotistically
ازروی خودبینی
facetiously
ازروی شوخی
emulously
ازروی هم چشمی
hurry scurry
ازروی دستپاچگی
enterprisingly
ازروی توکل
equivocally
ازروی ایهام
evadingly
ازروی تجاهل
excursively
ازروی بی ترتیبی
ill humouredness
ازروی بد خلقی
finically
ازروی وسواس
immorally
از ازروی بد اخلاقی
indelicately
ازروی بی نزاکتی
indecisively
ازروی دو دلی
indecently
ازروی بی شرمی
incontinently
ازروی بی عفتی
inconstantly
ازروی بی ثباتی
flightily
ازروی بوالهوسی
grammatically
ازروی دستور
flatulently
ازروی لاف
inexactly
ازروی بی دقتی
irresolutely
ازروی بی تصمیمی
irreligiously
ازروی بی دینی
irefully
ازروی تندی
insesately
ازروی بیحسی
ill naturedly
ازروی بد خویی
illy
ازروی بد خواهی
flatulently
ازروی نفخ
floutingly
ازروی استهزاء
muddily
ازروی گیجی
disobilgingly
ازروی نامهربانی
obedienlv
ازروی فرمانبرداری
disingenuously
ازروی تزویر
dishonorable
ازروی بی شرمی
open mindldly
ازروی بی تعصبی
disgustedly
ازروی بیزاری
discursively
ازروی استدلال
discontentedly
ازروی نارضایتی
fractiously
ازروی کج خلقی
insesately
ازروی بی عاطفگی
impatiently
ازروی ناشکیبایی
frivolously
ازروی نادانی
impatiently
ازروی بی صبری
dissolute
ازروی هرزگی
glozingly
ازروی مداهنه
corruptly
ازروی تباهی
economically
ازروی اقتصاد
lightly
ازروی بی علاقگی
constantly
ازروی ثبات
mystically
ازروی تصوف
crookedly
ازروی نادرستی
doubliy
ازروی تزویر
dizzily
ازروی گیجی
heretically
ازروی فسادعقیده
distastefully
ازروی بی رغبتی
dissolutely
ازروی هرزگی
inexorably
ازروی سنگدلی
huffily
ازروی کج خلقی
deridingly
ازروی ریشخند
headily
ازروی خودسری
huffily
ازروی زودرنجی
batch processing
سیستم پردازش داده ها که در آن اطلاعات در دسته هایی جمع آوری می شوند و سپس در یک ماشین اجرا می شوند
to watch something
مراقب
[چیزی]
بودن
[توجه کردن به چیزی]
[چیزی را ملاحظه کردن]
bucks
ازروی خرک پریدن
petulantly
ازروی تندی یا کج خلقی
ground observation
دیدبانی ازروی زمین
genealogically
ازروی نسبت نامه
flightily
ازروی تلون مزاج
immodestly
ازروی بی حیایی گستاخانه
cravenly
ازروی ترس وپستی
fractiously
ازروی سرکشی عبوسانه
buck
ازروی خرک پریدن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com