Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (31 milliseconds)
English
Persian
to tuck one's shirt in
پیراهن را توی شلوار کردن
Other Matches
union suit
پیراهن و شلوار یکپارچه
shirt-tail
بخشی از پیراهن مردانه که زیر شلوار میرود
shirt-tails
بخشی از پیراهن مردانه که زیر شلوار میرود
pantywaist
شلوار کوتاه بچگانه که به بالاتنه لباسش تکمه میشود شلوار کوتاه
raise cain
پیراهن عثمان کردن
creased
خط اطوی شلوار چین دار کردن
crease
خط اطوی شلوار چین دار کردن
creases
خط اطوی شلوار چین دار کردن
creasing
خط اطوی شلوار چین دار کردن
overdress
پیراهن رو
shirts
پیراهن
shirting
پیراهن
sark
پیراهن
shirt-tails
ته پیراهن
shirt-tail
ته پیراهن
shirt
پیراهن
inexpressibles
شلوار
trousers
شلوار
nether garment
شلوار
pants
شلوار
pantaloon
شلوار
britches
شلوار
indispensables
شلوار
tunicated
پیراهن پوش
sweatshirt
پیراهن ورزش
sweatshirts
پیراهن ورزش
jersey
پیراهن ورزشی
shirts
پیراهن پوشیدن
shirtmaker
پیراهن دوز
shirt maker
پیراهن دوز
tunicate
پیراهن پوش
shirttail
پشت پیراهن
t shirt
پیراهن بی یقه
nightshirt
پیراهن خواب
nightshirts
پیراهن خواب
tunc
پیراهن نظامی
dicky
یقه پیراهن
pull over
پیراهن کش ورزش
jerseys
پیراهن ورزشی
dickey
یقه پیراهن
tee shirt
پیراهن بی یقه
shirt
پیراهن پوشیدن
shirttail
دامن پیراهن
suit
جامه
[کت و شلوار]
breeches
شلوار تنبان
slop
شلوار گشاد
slopped
شلوار گشاد
slopping
شلوار گشاد
trouser strap
رکاب شلوار
inseam
درز شلوار
suspender
بند شلوار
leg
پاچه شلوار
hayei
شلوار تکواندو
harem skirt
شلوار گشادزنانه
trousers pocket
[American E]
جیب شلوار
legs
پاچه شلوار
gallus
بند شلوار
brace
بند شلوار
britches
شلوار کوتاه
A pair of old pants ( trousers ) .
یک شلوار کهنه
plus fours
شلوار گلف
pants pocket
[American E]
جیب شلوار
breeks
شلوار کوتاه
suspenders
بند شلوار
sweat pants
شلوار ورزش
trouser pocket
جیب شلوار
boot blouse
گتر شلوار
pajamas
شلوار گشاد
swimming trunks
شلوار شنا
braced
بند شلوار
jersey
زیر پیراهن کشباف
cuffs
سردست پیراهن مردانه
cento
پیراهن چهل تکه
blouse
پیراهن یاجامه گشاد
An open-neck shirt.
پیراهن سینه باز
blouses
پیراهن یاجامه گشاد
bustier
پیراهن کوتاه زنانه
cuff
سردست پیراهن مردانه
dress shirt
پیراهن سفید مردانه
jerseys
زیر پیراهن کشباف
dress shirt
پیراهن لباس رسمی
dress shirts
پیراهن سفید مردانه
dress shirts
پیراهن عصر مردانه
dress shirts
پیراهن لباس رسمی
dress shirt
پیراهن عصر مردانه
decolletage
پیراهن سینه باز
sack
پیراهن گشاد و کوتاه
sacked
پیراهن گشاد و کوتاه
sacks
پیراهن گشاد و کوتاه
cuffing
سردست پیراهن مردانه
cuffed
سردست پیراهن مردانه
shortest
شلوار کوتاه تنکه
lederhosen
شلوار چرمی
[پوشاک و مد]
oxford bags
شلوار خیلی گشاد
leather trousers
{pl}
شلوار چرمی
[پوشاک و مد]
oxbags
شلوار خیلی گشاد
jodhpur
شلوار چسبان سواری
leather pants
{pl}
[American]
شلوار چرمی
[پوشاک و مد]
short
شلوار کوتاه تنکه
shorter
شلوار کوتاه تنکه
pedal pushers
شلوار کوتاه زنانه
gaskin
شلوار زیر جامه
chaps
شلوار بی خشتک گاوداران
panties
شلوار زیر کوتاه
he sold the shirt off his back
پیراهن تنش راهم فروخت
night shirt
پیراهن خواب مردانه یاپسرانه
alb
پیراهن سفید و بلند کشیشان
neck band
یخه پیراهن یا جامه دیگر
The shirt doesnt fit me.
این پیراهن اندازه ام نیست
sport shirt
پیراهن یقه باز ورزشی
midi
پیراهن زنانه با دامن متوسط
maxi
پیراهن زنانه دامن بلند
bermuda shorts
شلوار کوتاه تا زیر زانو
galligaskins
ساق پوش شلوار کوتاه
blue jeans
شلوار کار ابی رنگ
she wears a shirt
پیراهن پوشیده است برتن دارد
hair shirt
پیراهن مویی که برای ریاضت میپوشند
chemise
لباس خواب یا زیر پیراهن زنانه
madras
پیراهن درشت باف سفید نخی
skivvy
زیر پیراهن وزیر شلواری کوتاه
trunk hose
شلوار کوتاهی که تانیمه ران میرسیده
jean
شلوار فاستونی نخی مخصوص کار
pantaloon
پیر مرد عینکی شلوار اویخته دلقک
bloomer
شلوار گشاد و زنانه ورزشی گیاه شکوفه کرده
bustier
پیراهن زیر تنگ و کرست مانند زنانه که تا کمر میآید
adjustable strap
بند شلوار پیش سینه دار که قابل تنظیم است
These pants do not look any different than the others.
به نظر نمی آید که این شلوار از دیگران متفاوت باشد.
codpiece
روکش یا کیسهای که دکمههای جلو شلوار و برجستگی آلت مردانه رامیپوشاند
codpieces
روکش یا کیسهای که دکمههای جلو شلوار و برجستگی آلت مردانه رامیپوشاند
camisado
شبیخون لباس یا پیراهن علامت داری که هنگام شبیخون می پوشندتاطرفین یکدیگر رابشناسند
trews
شلوار چسبان یا نیم شلواری جوراب دار چسبان
night gown
جامه خواب زنان و کودکان پیراهن خواب
tunic
پیراهن بی استین یا با استین که مردوزن میپوشیده اند
tunics
پیراهن بی استین یا با استین که مردوزن میپوشیده اند
night dress
جامه خواب پیراهن خواب خواب جامه
to let somebody treat you like a doormat
<idiom>
با کسی خیلی بد رفتار کردن
[اصطلاح]
[ مثال تحقیر کردن بی محلی کردن قلدری کردن]
unmew
رها کردن ازاد کردن ول کردن مرخص کردن بخشودن صرف نظر کرن
discharge
اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
discharges
اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
capture
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
captures
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
capturing
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
countervial
خنثی کردن- برابری کردن با- جبران کردن- تلاقی کردن
challengo
ادعا کردن دعوت کردن اعلام نشانی اسم عبور خواستن درخواست معرف کردن
verifies
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verified
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verify
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifying
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
foster
تشویق کردن- حمایت کردن-پیشرفت دادن- تقویت کردن- به جلو بردن
shoot
جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
shoots
جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
to temper
[metal or glass]
آب دادن
[سخت کردن]
[آبدیده کردن]
[بازپخت کردن]
[فلز یا شیشه]
orient
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
surveys
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
orienting
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
orients
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
survey
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
cross examination
تحقیق چندجانبه بازپرسی کردن روبرو کردن شواهد استنطاق کردن
surveyed
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
served
نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
tae
پرش کردن با پا دفاع کردن و با پا ضربه زدن و خرد کردن
serve
نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
serves
نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
assign
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
to appeal
[to]
درخواستن
[رجوع کردن به]
[التماس کردن]
[استیناف کردن در دادگاه]
calk
بتونه کاری کردن زیرپوش سازی کردن مسدود کردن
to inform on
[against]
somebody
کسی را لو دادن
[فاش کردن]
[چغلی کردن]
[خبرچینی کردن]
concentrate
غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
assigned
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
assigning
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
concentrates
غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
buck up
پیشرفت کردن روحیه کسی را درک کردن تهییج کردن
assigns
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
concentrating
غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
soft-pedal
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft pedal
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedalled
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedaling
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedals
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedalling
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedaled
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
point
اشاره کردن دلالت کردن متوجه کردن نکته
crossest
تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
sterilises
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
infringed
تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
cross
تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
crosses
تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
crosser
تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
infringe
تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
sterilised
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
preached
وعظ کردن سخنرانی مذهبی کردن نصیحت کردن
sterilising
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
withstood
مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
corrects
تنظیم کردن غلط گیری کردن اصلاح کردن
preaches
وعظ کردن سخنرانی مذهبی کردن نصیحت کردن
withstands
مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
sterilized
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
sterilizes
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
withstand
مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
correcting
تنظیم کردن غلط گیری کردن اصلاح کردن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com