English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (31 milliseconds)
English Persian
sensualize پیروی از هوای نفس کردن
Other Matches
plenum method طریقه تهویه مکانی بوسیله بزورداخل کردن هوای تازه دران هوای رابیرون کند
fog lookouts دیدبانهای هوای نامساعد دیدبان هوای بد
conform پیروی کردن
follows پیروی کردن از
listened پیروی کردن از
listens پیروی کردن از
listening پیروی کردن از
to do after پیروی کردن
listen پیروی کردن از
conformed پیروی کردن
conforms پیروی کردن
followed پیروی کردن از
follow پیروی کردن از
to follow the example of پیروی کردن از
go by پیروی کردن از
conforming پیروی کردن
to go by a rule ازقانونی پیروی کردن
to follow in ones footsteps پیروی تاتقلیدازکسی کردن
to indulge one's passions پیروی از هواو هوس کردن خوش گذرانی کردن
classicize ازسبک ادبی باستانی پیروی کردن
pedantize پیروی علم کتاب یاقواعد نظری کردن
turbocharger گرم کننده هوای کاربوراتور انباره هوای کاربوراتور
imitated پیروی کردن کپیه کردن
imitates پیروی کردن کپیه کردن
imitating پیروی کردن کپیه کردن
imitate پیروی کردن کپیه کردن
acclimatization عادت کردن به هوای کوهستان
priming پر کردن یک پمپ یا لوله با اب به منظور تخلیه هوای داخل ان
turbojet توربین هوای فشرده کمپرسور هوای فشرده
effluvium پخش بخارج هوای گرفته و خفه استشمام هوای خفه و گرفته
platonize پیروی از روش افلاطونی استدلال فلسفی افلاطونی کردن
imitation پیروی
subjection پیروی
following پیروی
amenableness پیروی
sequacity پیروی
imitations پیروی
subsequent پیروی
faddism پیروی از مد زودگذر
religiousness پیروی مذهب
law abidingness پیروی قانون
conscientiousness پیروی وجدان
pursuitmeter پیروی سنج
followed پیروی استنباط
orinality پیروی ابتکار
conformance پیروی متابعت
follow پیروی استنباط
autonomy خود پیروی
follows پیروی استنباط
sectarianism پیروی از یک فرقه
conventionalism پیروی از رسوم
sensuousness پیروی جسمانی
illuminism پیروی ازفلسفه اشراقی
isolationism پیروی از سیاست انزوا
probity پیروی دقیق از اصول
sentimentality پیروی از عواطف واحساسات
sensationalism پیروی از عواطف واحساسات
conventionality پیروی از سنت قدیم
pursuit rotor پیروی سنج چرخان
rotary pursuit پیروی سنج چرخان
nudism پیروی از عقایدجماعت برهنگان
heteronomy پیروی از قانون دیگری
manichaeism پیروی از دین مانی
episcopalianism پیروی از کلیسای اسقفی
conformity پیروی از رسوم یاعقاید
scientism پیروی از روش علمی
Taoism پیروی از طریقت چینی
Jungian پیروی یونگ [روانشناسی]
Scientologist پیروی دین ساینتولوژی
psychologism پیروی از اصول روانی
islamism پیروی از دین اسلام
lyricism پیروی از سبک اشعاربزمی
sentimentalism پیروی از عواطف واحساسات
classicism پیروی از سبکهای یونان وروم
predestinarianism پیروی از فلسفه قدری وجبری
consequentiality پیروی به ترتیب منطقی خودگیری
classicalism پیروی سبکهاوانشاهاوادبیات وصنایع باستانی
sensationalism پیروی از مسائل احساساتی وشورانگیز
occidentalism پیروی از فرهنگ و تمدن باختری
lyrism پیروی از سبک اشعار بزمی
self abandonment افسارگسیختگی پیروی از هوی هوس
inflationism پیروی از روش تورم اقتصادی
vigilantism پیروی از اصول جمعیتهای مذهبی
secarianism پیروی از تیره یا فرقه یاحزبی
sansculottism پیروی از اصول انقلاب افراطی
specialisms پیروی علم یا پیشه ویژه
specialism پیروی علم یا پیشه ویژه
Methodism پیروی از متد یا روش بخصوصی
syndicalism پیروی از اصول اتحادیه صنفی
latitudinarianism پیروی از وسعت نظر پنهاگرایی
literalism پیروی تحت اللفظی از چیزی ملانقطی
teetotalism پیروی از اصل منع استعمال مسکرات
trade unionism پیروی از اصول وروشهای اتحادیه اصناف
italianism پیروی از اداب و رسوم مردم ایتالیا
biblicism پیروی تحت لفظی از کتاب مقدس
presbyterianism پیروی از عقاید کلیسای مشایخی پروتستان
pedantry or pedantism پیروی ازعلم کتابی یا قواعد نظری
westernization فرنگی مابی پیروی از تمدن مغرب زمین
sacramentalism اعتقاد به پیروی از مراسم دینی جهت رستگاری
naturism عریان گری [پیروی از عقاید جماعت برهنگان]
compliance index شاخص نشان دهنده قابلیت پیروی از علایم راهنمایی
shamanism پیروی از عقاید جادوگران وکاهنان دوران اولیه تمدن بشر
air blast هوای دم
petticoatsfever هوای زن
moist air هوای تر
myrmidon یکی از اهالی جنگجوی thessalyکه در جنگ troyپادشاه خودرا پیروی کردند
forced draft هوای با فشار
humid air هوای شرجی
marsh malaria هوای مردابی
carburetor air هوای کاربراتور
circulationg air هوای در گردش
emergency air هوای اضطراری
humid air هوای نمناک
liquid air هوای مایع
broken weather هوای بی قرار
heavy weather هوای خراب
marine climate اب و هوای دریایی
hot blast هوای دم داغ
dead air هوای راکد
low air pressure فشار هوای کم
drippy هوای گرفته
sweltered هوای گرم
swelter هوای گرم
foul weather هوای خراب
open air در هوای ازاد
out of doors در هوای ازاد
heavy weather هوای طوفانی
compressed air هوای متراکم
compressed air هوای فشرده
out of door در هوای ازاد
swelters هوای گرم
intake air هوای ورودی
exhaust air هوای خروجی
foul weather هوای نامساعد
In the open air. در هوای آزاد.
raininess هوای بارانی
stable air هوای پایدار
aired هوای دم هوا
airs هوای دم هوا
temperate climate اب و هوای معتدل
the open هوای ازاد
air breathing هوای تنفسی
agglutinant هوای التیام
adverse weather هوای نامساعد
air هوای دم هوا
passion هوای نفس
blast roasting تشویه با هوای دم
secondry air هوای ثانویه
queen's weather هوای باز
standards واسط بین دو یا چند سیستم که از استانداردهای از پیش تعیین شده پیروی می کنند
standard واسط بین دو یا چند سیستم که از استانداردهای از پیش تعیین شده پیروی می کنند
lowered هوای گرفته وابری
cold fronts پیشان هوای سرد
cold fronts جبهه هوای سرد
cold front پیشان هوای سرد
cooling air هوای سرد کننده
outdoorsy <adj.> عاشق هوای آزاد
lowers هوای گرفته وابری
lower هوای گرفته وابری
cooling blower دمنده هوای سرد
lowering هوای گرفته وابری
cold front جبهه هوای سرد
secondary airflow جریان هوای فرعی
forced draft هوای تحت فشار
lour هوای گرفته وابریwerewolf
cold spell or cold snap <idiom> یک جعبه هوای سرد
intake air هوای مکیده شده
intake air heater گرمکن هوای ورودی
ego trips تسلیم به هوای نفس
torchlight هوای گرگ ومیش
tire pressure فشار هوای لاستیک
effulge برق هوای باز
fair weather دارای هوای صاف
acclimating به اب و هوای جدید خو گرفتن
tire inflation فشار هوای لاستیک
saturated air هوای اشباع شده
liquid air container مخزن هوای مایع
liquid air هوای مایع شده
acclimate به آب و هوای جدید خو گرفتن
acclimated به اب و هوای جدید خو گرفتن
acclimates به اب و هوای جدید خو گرفتن
ego trip تسلیم به هوای نفس
bleed air هوای کمپرس شده
heatwaves هوای گرم طولانی
heatwaves موج هوای گرم
hot blast main هدایت هوای دم داغ
hot blast cupola کوپل هوای گرم
air tank کپسول هوای غواصی
choke damp دم :هوای ته چاه یاکان
heatwave هوای گرم طولانی
heatwave موج هوای گرم
dusk هوای گرگ ومیش
mouthpiece لوله هوای غواص
mouthguard لوله هوای غواص
owl light هوای گرگ و میش
mouthpieces لوله هوای غواص
caisson foundation پی سازی با هوای فشرده
out door court زمین هوای ازاد
blow hot هوای گرم دمیدن
blow cold هوای سرد دمیدن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com