Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
English
Persian
law abidingness
پیروی قانون
Search result with all words
heteronomy
پیروی از قانون دیگری
Other Matches
legalism
رستگاری از راه نیکوکاری افراط در مراعات قانون اصول قانون پرستی
forced sale
فروش چیزی به حکم قانون و به طریقی که قانون معین کرده است
the law is not retroactive
قانون شامل گذشته نمیشود قانون عطف بماسبق نمیکند
code
قانون بصورت رمز دراوردن مجموعه قانون تهیه کردن
declaratory statute
قانون تاکیدی قانونی است که محتوی مطلب جدیدی نیست بلکه لازم الاجرابودن یک قانون سابق را تاکیدو تصریح میکند
law of procedure
قانون اصول محاکمات قانون شکلی
penal statute
قانون جزایی قانون مجازات
canon
قانون کلی قانون شرع
canons
قانون کلی قانون شرع
say's law
قانون سی . براساس این قانون
marginal productivity law
قانون بازدهی نهائی قانون بهره وری نهائی ب_راساس این ق__انون با اف_زایش یک عامل تولید با ف_رض ثابت بودن سایر ع__وامل تولیدنهائی نهایتا کاهش خواهدیافت
amenableness
پیروی
imitations
پیروی
imitation
پیروی
sequacity
پیروی
subjection
پیروی
subsequent
پیروی
following
پیروی
sensuousness
پیروی جسمانی
followed
پیروی استنباط
religiousness
پیروی مذهب
conforming
پیروی کردن
conformed
پیروی کردن
conform
پیروی کردن
go by
پیروی کردن از
pursuitmeter
پیروی سنج
conforms
پیروی کردن
sectarianism
پیروی از یک فرقه
listen
پیروی کردن از
listened
پیروی کردن از
listens
پیروی کردن از
orinality
پیروی ابتکار
to do after
پیروی کردن
autonomy
خود پیروی
conformance
پیروی متابعت
to follow the example of
پیروی کردن از
faddism
پیروی از مد زودگذر
follow
پیروی کردن از
follow
پیروی استنباط
followed
پیروی کردن از
conscientiousness
پیروی وجدان
listening
پیروی کردن از
conventionalism
پیروی از رسوم
follows
پیروی کردن از
follows
پیروی استنباط
Scientologist
پیروی دین ساینتولوژی
probity
پیروی دقیق از اصول
to go by a rule
ازقانونی پیروی کردن
conformity
پیروی از رسوم یاعقاید
sensationalism
پیروی از عواطف واحساسات
sentimentalism
پیروی از عواطف واحساسات
Jungian
پیروی یونگ
[روانشناسی]
Taoism
پیروی از طریقت چینی
lyricism
پیروی از سبک اشعاربزمی
isolationism
پیروی از سیاست انزوا
rotary pursuit
پیروی سنج چرخان
pursuit rotor
پیروی سنج چرخان
islamism
پیروی از دین اسلام
sentimentality
پیروی از عواطف واحساسات
psychologism
پیروی از اصول روانی
illuminism
پیروی ازفلسفه اشراقی
nudism
پیروی از عقایدجماعت برهنگان
episcopalianism
پیروی از کلیسای اسقفی
conventionality
پیروی از سنت قدیم
scientism
پیروی از روش علمی
manichaeism
پیروی از دین مانی
to follow in ones footsteps
پیروی تاتقلیدازکسی کردن
implied trust
امانت فرضی حالتی است که کسی به حکم مندرج در قانون و یاجمع شدن شرایطی که قانون پیش بینی کردن عنوان امین می یابد و یا در موردی مسئول تلقی میشود بدون انکه شخصا" به این امرتمایل داشته باشد
predestinarianism
پیروی از فلسفه قدری وجبری
vigilantism
پیروی از اصول جمعیتهای مذهبی
consequentiality
پیروی به ترتیب منطقی خودگیری
sansculottism
پیروی از اصول انقلاب افراطی
inflationism
پیروی از روش تورم اقتصادی
lyrism
پیروی از سبک اشعار بزمی
classicism
پیروی از سبکهای یونان وروم
syndicalism
پیروی از اصول اتحادیه صنفی
occidentalism
پیروی از فرهنگ و تمدن باختری
classicalism
پیروی سبکهاوانشاهاوادبیات وصنایع باستانی
sensationalism
پیروی از مسائل احساساتی وشورانگیز
sensualize
پیروی از هوای نفس کردن
self abandonment
افسارگسیختگی پیروی از هوی هوس
secarianism
پیروی از تیره یا فرقه یاحزبی
latitudinarianism
پیروی از وسعت نظر پنهاگرایی
specialism
پیروی علم یا پیشه ویژه
specialisms
پیروی علم یا پیشه ویژه
Methodism
پیروی از متد یا روش بخصوصی
presbyterianism
پیروی از عقاید کلیسای مشایخی پروتستان
italianism
پیروی از اداب و رسوم مردم ایتالیا
trade unionism
پیروی از اصول وروشهای اتحادیه اصناف
biblicism
پیروی تحت لفظی از کتاب مقدس
pedantry or pedantism
پیروی ازعلم کتابی یا قواعد نظری
teetotalism
پیروی از اصل منع استعمال مسکرات
literalism
پیروی تحت اللفظی از چیزی ملانقطی
classicize
ازسبک ادبی باستانی پیروی کردن
pedantize
پیروی علم کتاب یاقواعد نظری کردن
sacramentalism
اعتقاد به پیروی از مراسم دینی جهت رستگاری
westernization
فرنگی مابی پیروی از تمدن مغرب زمین
naturism
عریان گری
[پیروی از عقاید جماعت برهنگان]
the law does not apply to him
او مشمول قانون نمیشود قانون شامل او نمیشود
compliance index
شاخص نشان دهنده قابلیت پیروی از علایم راهنمایی
shamanism
پیروی از عقاید جادوگران وکاهنان دوران اولیه تمدن بشر
myrmidon
یکی از اهالی جنگجوی thessalyکه در جنگ troyپادشاه خودرا پیروی کردند
standards
واسط بین دو یا چند سیستم که از استانداردهای از پیش تعیین شده پیروی می کنند
standard
واسط بین دو یا چند سیستم که از استانداردهای از پیش تعیین شده پیروی می کنند
syntax
مرحلهای در کامپایل که در آن عبارتها بررسی می شوند برای اینکه آیا از قوانین پیروی می کنند یا خیر
the long arm of the law
دست قانون
[دست قدرتمند قانون]
neoclassical school
مکتبی که براساس ان رقابت و پیروی ازاصول حداکثرساختن مطلوبیت و سود میتواندتخصیص ایده الی از منابع رادر اقتصاد بوجود اورد
ism
پسوندی بمعنی >عمل < و>کار< و >طریقه عمل < و>حالت < و >شرط < و >پیروی <
route transposition
نوعی سیستم رمز که حروف رمز را با پیروی از یک مسیرمعین به هم می چسبانند
platonize
پیروی از روش افلاطونی استدلال فلسفی افلاطونی کردن
to indulge one's passions
پیروی از هواو هوس کردن خوش گذرانی کردن
drivers
یک سری دستورالعمل که کامپیوتر از انها پیروی میکند تا اطلاعات را برای انتقال به دستگاه جانبی خاص یابازیابی از ان دوباره قالب بندی کند
driver
یک سری دستورالعمل که کامپیوتر از انها پیروی میکند تا اطلاعات را برای انتقال به دستگاه جانبی خاص یابازیابی از ان دوباره قالب بندی کند
episcopacy
مقام اسقفی پیروی از کلیسای اسقفی
theatricalism
پیروی ازروش تماشاخانه تماشاخانه مسلکی
expanded memory system
کارت اضافی برای افزودن حافظه اضافی به IBM PC. حافظه از استاندارد EMS پیروی میکند
imitating
پیروی کردن کپیه کردن
imitated
پیروی کردن کپیه کردن
imitate
پیروی کردن کپیه کردن
imitates
پیروی کردن کپیه کردن
acted
قانون
statutes
قانون
act
قانون
regulation
قانون
hess's law
قانون هس
kanoon
قانون
enacment
قانون
legislation
قانون
statute
قانون
canons
قانون
law
قانون
law of constant heat sumation
قانون هس
legal
قانون
regardless of the law
به قانون
lex
قانون
nisi
قانون
code
قانون
laws
قانون
canon
قانون
rule
قانون
edicts
قانون
edict
قانون
the letter of the law
عبارت قانون
fechner's law
قانون فخنر
the spirit of the law
روح قانون
the letter of the law
لفظ یا نص قانون
the spirit of the law
جوهر قانون
lextalionis
قانون قصاص
make law
وضع قانون
faraday's law
قانون فاراده
faraday's law
قانون فارادی
offense
قانون شکنی
extralegal
ماورای قانون
marioote law
قانون ماریوت
gresham's law
قانون گرشام
parallel law
قانون توازی
tax law
قانون مالیاتی
graham's law
قانون گراهام
governing law
قانون حاکم
legist
قانون دان
gay lussac's law
قانون گیلوساک
lenz' law
قانون لنز
gas laws
قانون گاز
lenz's law
قانون لنتس
legislatrix
قانون گذار زن
game law
قانون شکار
legiskative
قانون گذار
okuns law
قانون اوکان
five second rule
قانون 5 ثانیه
legislatress
قانون گذار زن
matrimonially
به قانون زناشوئی
mercantile law
قانون تجارت
dalton's law
قانون دالتون
nomological
شبیه قانون
nomological
وابسته به قانون
nomography
فن قانون گذاری
dead letter
قانون منسوخ
trapezoidal law
قانون ذوذنقهای
declaratory statute
قانون اعلامی
nomological
منطبق با قانون
curie's law
قانون کوری
nomology
قانون شناسی
corpus juris
اساس قانون
violation of law
نقض قانون
coulomb's law
قانون کولن
unwritten law
قانون ننوشته
crown law
قانون جزائی
nomographer
قانون گذار
nomographer
قانون گذاری
employment act
قانون اشتغال
enactment of law
وضع قانون
enactor
واضع قانون
to break a law
قانون شکنی
engel's law
قانون انگل
engels law
قانون انگل
ohm's law
قانون اهم
einstein's law
قانون اینشتاین
economic law
قانون اقتصادی
claimant
[arbitration proceedings]
خواهان
[قانون]
demorgans law
قانون دمورگان
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com