Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (9 milliseconds)
English
Persian
epicure
پیرو عقیده اپیکور
epicures
پیرو عقیده اپیکور
Other Matches
malthusian
پیرو عقیده توماس مالتوس
evangelical
پیرو این عقیده که رستگاری و نجات دراثرایمان به مسیح بدست میاید نه دراثر کردار و اعمال نیکو
evangelic
پیرو این عقیده که رستگاری و نجات دراثرایمان به مسیح بدست میاید نه دراثر کردار و اعمال نیکو
philosophy of the garden
فلسفه اپیکور
epicurianism
ایین اپیکور
satellite
پیرو
thereinafter
پیرو ان
followers
پیرو
follower
پیرو
succedaneous
پیرو
to heel
پیرو
satellites
پیرو
henchmen
پیرو
pursuant
پیرو
cohorts
پیرو
cohort
پیرو
follwer
پیرو
henchman
پیرو
sequacious
پیرو
sequela
پیرو
sequent
پیرو
secondary planet
پیرو
slaving
پیرو
slaves
پیرو
slaved
پیرو
slave
پیرو
sidekicks
ادم پیرو
platonist
پیرو افلاطون
rightteous
پیرو شریعت
disciple
پیرو هواخواه
satellite processor
پردازشگر پیرو
sidekick
ادم پیرو
true-blue
پیرو متعصب
disciples
پیرو هواخواه
adherent
تابع پیرو
adherents
تابع پیرو
platonic
پیرو افلاطون
leninist
پیرو لنین
law-abiding
پیرو قانون
shiite
پیرو شیعه
faddish
پیرو مد زودگذر
obedient to the law
پیرو قانون
succedent
پیرو متعاقب
vassals
تابع پیرو
vassal
تابع پیرو
dialectician
پیرو منطق استدلالی
classical
پیرو سبکهای باستانی
stoical
پیرو فلسفه رواقیون
realist
پیرو مکتب realism
episcopalian
پیرو کلیسای اسقفی
realists
پیرو مکتب realism
pragmatist
پیرو فلسفه عملی
partisans
حامی پیرو متعصب
episcopalians
پیرو کلیسای اسقفی
religionist
پیرو متعصب دین
stoic
پیرو فلسفه رواقیون
slave mode
حالت پیرو یا برده
sunnite
پیرو مذهب سنت
shia
پیرو مذهب شیعه
partizan
حامی پیرو متعصب
shiite
پیرو مذهب شیعه
wagnerian
پیرو واگنرموسیقیدان المانی
conservatives
پیرو سنت قدیم
wagnerite
پیرو واگنرموسیقیدان المانی
wesleyan
پیرو جان وسلی
partisan
حامی پیرو متعصب
conservative
پیرو سنت قدیم
socratic
پیرو حکمت سقراط
master slave system
سیستم راهبر پیرو
followers
پیرو مذهب شیعه مقلد
major party
حزب سیاسی پیرو درانتخابات
rabbinist
پیرو خاخام هایاعلمای یهود
manichaean
پیرو مانی نقاش وپیغمبرایرانی
pythagorean
پیرو یا وابسته به فلسفه فیثاغورث
follower
پیرو مذهب شیعه مقلد
manichean
پیرو مانی نقاش وپیغمبرایرانی
governmentalize
پیرو و تابع قانون کردن
manichee
پیرو مانی نقاش وپیغمبرایرانی
atistotelian
وابسته به ارسطوشاگرد یا پیرو ارسطو
sensualist
پیرو هوای نفس واحساس
to lead away
پیرو خود کردن کشیدن
to be at the foot of any one
پیرو یا شاگرد کسی بودن
kantian
وابسته به یا پیرو فلسفه کانت
sensuously
پیرو محسوسات ولذات نفسانی
sensuous
پیرو محسوسات ولذات نفسانی
traditionalist
پیرو روایات وسنن سنت گرای
traditionalists
پیرو روایات وسنن سنت گرای
platonize
پیرو فلسفه ایده الی شدن
cynics
بدبین وعیبجو پیرو مکتب کلبیون
cynic
بدبین وعیبجو پیرو مکتب کلبیون
drum majorette
زنی که رهبر طبالان است پیرو موزیک
schoolastic
پیرو روش تحقیقی قرون وسطی مدرسه یی
pindaric
پیرو سبک مغلق نویسی شاعریونانی موسوم به
stalinize
کسی را پیرو عقاید ونظرات استالین کردن
schoolman
پیرو روش تحقیقی قرون وسطی مدرسه یی
shavian
پیرو عقاید اجتماعی وسیاسی وادبی برناردشاو
tenet
عقیده
viewpoints
عقیده
creedless
بی عقیده
credo
عقیده
thought
عقیده
ideas
عقیده ها
opinion
عقیده
i am not of his mind
با او هم عقیده
ism
عقیده
doctrines
عقیده
opinions
عقیده
doctrine
عقیده
thoughts
عقیده
viewpoint
عقیده
impressions
عقیده
creeds
عقیده
faith
عقیده
faiths
عقیده
brainchild
عقیده
internal conception
عقیده
idea
عقیده
concepts
عقیده
concept
عقیده
advice
عقیده
belief
عقیده
conception
عقیده
concepts
عقیده ها
creed
عقیده
impression
عقیده
credos
عقیده
pythagoreanism
عقیده به تناسخ
theosophism
عقیده به عرفان
i maintain
بر این عقیده ام که ...
irreconcilableness
سختی در عقیده
iam of the opinion that
من براین عقیده ام که
irreconcilability
سختی در عقیده
error
عقیده نادرست
errors
عقیده نادرست
the belief that
با این عقیده که
conviction
عقیده محکم
convictions
عقیده محکم
my sentiment toward him
عقیده من درباره او
suggestions
افهار عقیده
so many menŠso many minds
عقیده بیشتر
to agree in opinion
هم عقیده بودن
viewing
نظریه عقیده
suggestion
افهار عقیده
viewed
نظریه عقیده
view
نظریه عقیده
outside opinion
عقیده مردم
swear by
عقیده زیادداشتن به
i maintain
عقیده دارم که ...
dogmas
عقیده دینی
abjuration
ترک عقیده
to be of
[or share]
the same view
[or opinion]
هم عقیده بودن
dogma
عقیده دینی
dissension
اختلاف عقیده
cogency
قدرت عقیده
coniviction
عقیده اطمینان
counterview
عقیده مخالف
impressions
عقیده خیال
impression
عقیده خیال
to think
[of]
عقیده داشتن
espousing
عقیده داشتن به
espouses
عقیده داشتن به
espoused
عقیده داشتن به
Marxism
عقیده مارکس
having
عقیده داشتن
divarication
اختلاف عقیده
tradition
عقیده رایج
views
نظریه عقیده
folkway
عقیده عامه
freedom of belief
ازادی عقیده
turnabouts
تغییر عقیده
turnabout
تغییر عقیده
fortuitism
عقیده به اتفاق
hit off
هم عقیده شدن
espouse
عقیده داشتن به
have
عقیده داشتن
to venture an opinion
جسارتاافهار عقیده کردن
to change one's tune
تغییر عقیده دادن
to cherish an opinion
عقیده ایی را در مغزخودپروراندن
I think it's ...
به نظر
[عقیده]
من این ...
veer
تغییر عقیده دادن
I find it's ...
به نظر
[عقیده]
من این ...
self expressive
پافشار در عقیده خود
Difference of opinion (in taste).
اختلا ف عقیده ( سلیقه )
soft shell
دارای عقیده معتدل
synecologic
دارای عقیده به استمرار
article of faith
اعتقاد و عقیده باطنی
differences of opinion
اختلاف عقیده
[نظر]
to be of the opinion that ...
به این عقیده باشند که ...
change of heart
<idiom>
تغیر عقیده دادن
to make a suggestion
افهار عقیده کردن
pass an opinion
افهار عقیده کردن
sentimental
مبنی بر احساسات یا عقیده
dissents
اختلاف عقیده داشتن
dissented
اختلاف عقیده داشتن
dissent
اختلاف عقیده داشتن
suggests
افهار عقیده کردن
suggesting
افهار عقیده کردن
suggested
افهار عقیده کردن
suggest
افهار عقیده کردن
pronouncement
افهار عقیده رسمی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com