Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (25 milliseconds)
English
Persian
walking ring
پیست بیضی شکل برای راه بردن و گرم کردن اسب پیش از مسابقه
Other Matches
tracks
پیست مسابقه اتومبیل رانی یا اسبدوانی مسیر بیضی شکل دو و میدانی
track
پیست مسابقه اتومبیل رانی یا اسبدوانی مسیر بیضی شکل دو و میدانی
tracked
پیست مسابقه اتومبیل رانی یا اسبدوانی مسیر بیضی شکل دو و میدانی
speedway
پیست بیضی اتومبیلرانی
laughter
مسابقه اسان برای بردن
match point
اخرین امتیاز برای بردن مسابقه
match points
اخرین امتیاز برای بردن مسابقه
motordrome
پیست مسابقه
course
پیست مسابقه
coursed
پیست مسابقه
courses
پیست مسابقه
infield
پیست مسابقه
parade lap
رژه اهسته دور پیست برای گرم کردن
senior
مسابقه گلف برای بازیگران بالاترازسن معین بازیگر سالمند مسابقه دو برای بالاترین سطح بدون شرط سنی
seniors
مسابقه گلف برای بازیگران بالاترازسن معین بازیگر سالمند مسابقه دو برای بالاترین سطح بدون شرط سنی
pace lap
دور پیست را باهم رفتن برای گرم کردن ماشین در اغازمسابقه
tirm oval
پیست مسابقه اتومبیل رانی به شکل مثلث با گوشههای قوسی
grooves
خط فرسوده میان طول مسیر بولینگ سریعترین مسیر پیست مسابقه اتومبیلرانی خان
groove
خط فرسوده میان طول مسیر بولینگ سریعترین مسیر پیست مسابقه اتومبیلرانی خان
banked track
پیست اتومبیلرانی با انحنای برجسته پیست انحناداربرجسته دوچرخه سواری
hooligan
مسابقه جبرانی در مسیرخاکی برای اتومبیلهایی که در مسابقه اصلی شکست خورده اند
hooligans
مسابقه جبرانی در مسیرخاکی برای اتومبیلهایی که در مسابقه اصلی شکست خورده اند
tug of war
مسابقه طناب کشی مسابقه برای برتری یافتن
gun-loop
[دهانه بیضی شکل در دیوار برای تیر اندازی]
to bar somebody from a competition
شرکت در مسابقه ای را برای کسی ممنوع کردن
set up
اماده کردن اتومبیل برای مسابقه درمسیر معین
driving
بردن مسابقه در نتیجه فشارزیاد سوارکار
grand slams
بردن چهار مسابقه مهم گلف در یک سال
grand slam
بردن چهار مسابقه مهم گلف در یک سال
lifts
بالا بردن انگشت و رها کردن گوی بولینگ برای ایجاد پیچ
lifted
بالا بردن انگشت و رها کردن گوی بولینگ برای ایجاد پیچ
lift
بالا بردن انگشت و رها کردن گوی بولینگ برای ایجاد پیچ
lifting
بالا بردن انگشت و رها کردن گوی بولینگ برای ایجاد پیچ
handing
بردن مسابقه اسب دوانی با فاصله مناسب مجموع چهارتایی پیکان
hand
بردن مسابقه اسب دوانی با فاصله مناسب مجموع چهارتایی پیکان
ponying
همراهی کردن اسب غیرمسابقهای با اسب مسابقه برای تمرین
snow farming
اماده کردن پیست اسکی
ovalize
تخم مرغی یا بیضی کردن
wand shoot
مسابقه تیراندازی با 63 تیراز مسافت 06 متری برای زنان و 001 متری برای مردان با تیر و کمان
satyagraha
اصطلاح ابداعی گاندی پیشوای نهضت ملی هند برای به کار بردن قدرت روحی به جای خشونت وشدت عمل برای وصول به اهداف سیاسی و اجتماعی
running
مناسب برای مسابقه دو
genoa
بادبان عریض برای مسابقه
race glass
دوربین ویژه برای تماشای مسابقه
free handicap
مسابقه با امتیاز تعادلی برای اسبها
little brown jug
مسابقه یک مایلی برای اسبهای 3 سالهUrsa
It's to take away.
برای بردن است.
prepare
تغییردادن وضع اتومبیل معمولی برای مسابقه
preparing
تغییردادن وضع اتومبیل معمولی برای مسابقه
prepares
تغییردادن وضع اتومبیل معمولی برای مسابقه
inspector
داور برای تشخیص نقض مقررات مسابقه
inspectors
داور برای تشخیص نقض مقررات مسابقه
clutch start
روشن و اماده بودن موتورسیکلت برای مسابقه
pantechnicon van
یکجوربارکش برای بردن اثاثیه
block
یک دوره مسابقه بیلیارد برای رسیدن به امتیاز معین
check point
نقطهای است برای زمانگیری قسمتی از مسابقه اتومبیلرانی
blocked
یک دوره مسابقه بیلیارد برای رسیدن به امتیاز معین
gun
اتش زدن تپانچه برای پایان مسابقه یا اغازمسابقات
time fire
مسابقه تیراندازی با محدودبودن زمان 02 ثانیه برای 5تیر
blocks
یک دوره مسابقه بیلیارد برای رسیدن به امتیاز معین
guns
اتش زدن تپانچه برای پایان مسابقه یا اغازمسابقات
photo finish
استفاده از عکس برای تعیین برنده مسابقه فشرده
solocross
مسابقه در محوطه پارکینگ برای کشف مهارت راننده
served
گذراندن به سر بردن صودمند بودن برای
sinking line
نخی برای فرو بردن زیر اب
serves
گذراندن به سر بردن صودمند بودن برای
import
بردن محصولات به کشوری برای فروش
importing
بردن محصولات به کشوری برای فروش
imported
بردن محصولات به کشوری برای فروش
laparotomy
شکافتن شکم برای پی بردن به بیماری
serve
گذراندن به سر بردن صودمند بودن برای
experimental free handicap
دادن وزن اضافی ازمایشی به اسبها برای مسابقه اینده
standard bred
اسب امریکایی پرورش یافته برای مسابقه سرعت واستقامت
saving
قرارداد بین سوارکاران مسابقه برای تقسیم جایزه برنده
winter book
تعیین امتیاز شرطبندی درزمستان برای مسابقه فصل بعد
stocker
اتومبیل مسافرتی بدون تغییریا تغییرات جزئی برای مسابقه
power 0
تلاش برای سرعت بیشتر ضمن مسابقه با 02 پاروزن پی درپی
fin
جلو و عقب بردن بازو در اب برای حرکت
make something out
<idiom>
ازپیش بردن برای دیدن یا خواندن چیزی
polyonging
بکار بردن چند نام برای یک چیز
tumbrel or bril
ارابه دو چرخه برای بردن مهمات و ادوات
polyonymy
بکار بردن چند نام برای یک چیز
fins
جلو و عقب بردن بازو در اب برای حرکت
fly casting
مسابقه پرتاب طعمه مصنوعی بدون قلاب برای سنجش دقت
handicaps
مسابقه بین بهترین اسبهابادادن وزن اضافی برای ایجاد تعادل
yaght club
باشگاه تفریحی قایق داران برای انجام مسابقه بین اعضا
sedans
اتومبیل مسافرتی که ممکن است با تغییراتی برای مسابقه اماده شود
lap money
جایزه نقدی برای موفقیت درهر دور مسابقه اتومبیل رانی
handicap
مسابقه بین بهترین اسبهابادادن وزن اضافی برای ایجاد تعادل
sedan
اتومبیل مسافرتی که ممکن است با تغییراتی برای مسابقه اماده شود
dipsey sinker
نوعی وزنه برای فرو بردن قلاب ماهیگیری
rest and recuperation
عقب بردن پرسنل برای استراحت و تجدید قوا
herbicides
عاملی که برای از بین بردن علف ها وگیاهان بکارمیرود
herbicide
عاملی که برای از بین بردن علف ها وگیاهان بکارمیرود
cool out
راه بردن اسب برای خشک شدن عرق
underdistance
روش تمرینی دونده درمسافتی کمتر از معمول مسابقه برای ازدیاد سرعت
starting fee
مبلغی که صاحب اسب برای کسب اجازه شرکت در مسابقه شرطبندی می پردازد
bracket
رویارویی در مسابقه حذفی حرکت برای ساختن شکلی بصورت پرانتز روی یخ
to offshore something
چیزی را
[برای سود بیشتر]
به خارج
[از کشور]
بردن
[اقتصاد]
splits
زمان ثبت شده برای فواصل معین یک مسابقه زمان ثبت شده برای قهرمان دو 004متر
mirror writing shadow reading
کامپیوتر میزبان با دو دیسک فیزیکی برای بالا بردن سرعت دسترسی
bombs
تابعی در برنامه برای ایجاد خرابی و از بین بردن داده در یک زمان مشخص
bombed
تابعی در برنامه برای ایجاد خرابی و از بین بردن داده در یک زمان مشخص
bomb
تابعی در برنامه برای ایجاد خرابی و از بین بردن داده در یک زمان مشخص
salomon damper
خفه کن دینامیکی برای بالانس میل لنگ و از بین بردن نیرهای نوسانی
bombed out
تابعی در برنامه برای ایجاد خرابی و از بین بردن داده در یک زمان مشخص
observer
گواه تعیین شده از طرف کمیته برگزارکننده مسابقه گلف برای گزارش دادن نقض مقررات به داور
observers
گواه تعیین شده از طرف کمیته برگزارکننده مسابقه گلف برای گزارش دادن نقض مقررات به داور
long shot
شانس کمی برای برنده شدن دارد نوعی شرط که احتمال بردن ان کم است
pit
منطقه خارج ازمسیر برای رسیدگی به انها که ضمن مسابقه اتومبیل رانی به کمک نیازدارند شکاف عمودی درکوه
pits
منطقه خارج ازمسیر برای رسیدگی به انها که ضمن مسابقه اتومبیل رانی به کمک نیازدارند شکاف عمودی درکوه
skull practice
کلاس تعلیم فنون مسابقه جلسه مشورت درباره مسابقه
sack race
مسابقه دو درحالیکه پای مسابقه دهنده در کیسه پیچیده
match foursome
مسابقه بین دو تیم دونفره بایک گوی برای هر تیم
scutellate
بیضی
ellipsoid
بیضی
ellipse
بیضی
ovate
بیضی
ellipses
بیضی
elliptic
بیضی
oviform
بیضی
wild cord
تیم انتخاب شده برای مسابقه اضافی در وضع تساوی طرفین براساس سوابق ان تیم
field of play
پیست شمشیربازی
circuit
پیست اتومبیلرانی
circuit
پیست اسبدوانی
circuits
پیست اتومبیلرانی
bobrum
پیست لوژسواری
piste
پیست اسکی
forerunners
پیست بازکن
circuits
پیست اسبدوانی
motordrome
پیست یا مسیر
forerunner
پیست بازکن
subovate
نیمه بیضی
fenestra ovalis
روزنه بیضی
ovally
بشکل بیضی
subovate
تقریبا بیضی
oval window
روزنه بیضی
quasi elliptic
شبه بیضی
elliptical arch
طاق بیضی
ellipsoid
بیضی گون
ellipsoid
بیضی وار
elliptically
به شکل بیضی
elliptical
بیضی شکل
selling plater
اسب مسابقه قابل خرید پس از مسابقه
opener
مسابقه نخست ازدو مسابقه متوالی
turf
پیست چمن اسبدوانی
velodrome
پیست دوچرخه سواری
aprons
کناره داخلی پیست
auto drome
پیست اتومبیل رانی
apron
کناره داخلی پیست
strip
سطح پیست شمشیربازی
indexing
استفاده از کامپیوتر برای کامپایل کردن اندیس برای کتاب با انتخاب کردن کلمات و موضوعات مربوطه در متن
elliptical roller
غلطک بیضی شکل
elliptical galaxy
کهکشان بیضی گون
ovals
زمین بیضی شکل
oval
زمین بیضی شکل
foster
تشویق کردن- حمایت کردن-پیشرفت دادن- تقویت کردن- به جلو بردن
apres ski
تفریحات بعد از اسکی در پیست
back nine
نیمه دوم پیست 81 قسمت
backstraight
قسمت دراز و مستقیم پیست
ovals
بیضی تخم مرغی شکل
oval
بیضی تخم مرغی شکل
trammel
الت ترسیم بیضی تعدیل
clubhouse turn
انحنای پیست اسبدوانی پس ازخط پایان
toboggan
وسیله حمل مجروحان پیست اسکی
banked turn
انحنای پیست اتومبیلرانی بطرف داخل
toboggans
وسیله حمل مجروحان پیست اسکی
under
در قوس داخلی پیست اتومبیل رانی
tartan
ماده شیمیایی مورد استفاده در پیست
under-
در قوس داخلی پیست اتومبیل رانی
ski patrolman
عضو گروه نجات در پیست اسکی
pone
نان بیضی شکل ارد ذرت
briolette
نوعی الماس بیضی یا گلابی شکل
marquize
نگین بیضی شکل که از جواهر باشد
ski patrol
گروه نجات و حمل مصدومان در پیست اسکی
banking track
انحنای پیست دوچرخه سواری بطرف داخل
tokay
انگور سفید یا ارغوانی بیضی شراب شیرین مجارستان
neutralised
بی اثر کردن خنثی کردن از بین بردن نفرات و وسایل دشمن
neutralize
بی اثر کردن خنثی کردن از بین بردن نفرات و وسایل دشمن
neutralizing
بی اثر کردن خنثی کردن از بین بردن نفرات و وسایل دشمن
neutralizes
بی اثر کردن خنثی کردن از بین بردن نفرات و وسایل دشمن
neutralising
بی اثر کردن خنثی کردن از بین بردن نفرات و وسایل دشمن
neutralises
بی اثر کردن خنثی کردن از بین بردن نفرات و وسایل دشمن
uncreate
نابود کردن نیست شدن معدوم کردن از میان بردن
match play
مسابقه گلف بین دو نفر یا دوتیم مسابقه بولینگ بین دونفر
commissions
بکار بردن عده ها عملیاتی کردن مامور کردن
commission
بکار بردن عده ها عملیاتی کردن مامور کردن
commissioning
بکار بردن عده ها عملیاتی کردن مامور کردن
to run a race
در مسابقه دویدن یاشرکت کردن
to launch
[start]
a campaign
مبارزه ای
[مسابقه ای]
را آغاز کردن
to conduct
[run]
a campaign
مبارزه ای
[مسابقه ای]
را اجرا کردن
palette
لوحه سوراخ دار بیضی یامستطیل مخصوص رنگ امیزی نقاشی
palettes
لوحه سوراخ دار بیضی یامستطیل مخصوص رنگ امیزی نقاشی
breasted drill
مته دستی که ته ان به شکل بیضی است و در سینه شخص قرار می گیرد
take off
بردن کم کردن
turtleback
لاک پشت هر چیز برجسته بیضی شکل عرشه منحنی عقب یاجلوکشتی
speed
مدت زمان تمام کردن مسابقه اسبدوانی
speeds
مدت زمان تمام کردن مسابقه اسبدوانی
speeding
مدت زمان تمام کردن مسابقه اسبدوانی
to scramble for something
هجوم کردن با عجله برای چیزی
[با دیگران کشمکش کردن برای گرفتن چیزی]
lines
رانی در پیست مقدر امتیازاعطایی در شرطبندی روی اسب طناب مورد استفاده درقایق
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com