Dictiornary-Farsi | پیشنهادی را پس گرفتن | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (13 milliseconds)

English	Persian
withdraw an offer	پیشنهادی را پس گرفتن


Other Matches

to carry out a proposal	پیشنهادی را اجرا کردن پیشنهادی را بموقع اجراگذاشتن
to make a suggestion	پیشنهادی کردن
To turn down (reject) an offer.	پیشنهادی را رد کردن
make shift construction	طرح پیشنهادی
offering price	قیمت پیشنهادی
proposal	طرح پیشنهادی
recommend units	واحدهای پیشنهادی
conference circuit	اتصال پیشنهادی
to kick against a proposal	با پیشنهادی مخالفت
proposals	طرح پیشنهادی
to carry a motion	پیشنهادی را اجرا کردن
Hobson's choice	پیشنهادی که چارهای جز قبول ان نیست
tax haven	نرخ پائین مالیات پیشنهادی
tax havens	نرخ پائین مالیات پیشنهادی
Vote (write) against a proposallll.	بر ضد پیشنهادی رأی دادن ( مطلبی نوشتن )
feedback	اطلاعاتی از یک منبع که برای تغییر دادن چیزی یا تامین پیشنهادی برای آن میباشد
to take medical advice	دستوراز پزشک گرفتن دستورطبی گرفتن
reserve price	قیمت پنهانی [در حراجی های فرش و در بازارهای خارج استفاده می شود یعنی صاحب فرش، یک قیمت حداقل در نظر می گیرد و اگر در مزایده قیمت پیشنهادی از آن پایین تر باشد، از فروش امتناع می کند.]
grip	طرز گرفتن وسیله گرفتن
clam	بچنگال گرفتن محکم گرفتن
slag	کفه گرفتن تفاله گرفتن
calebrate	جشن گرفتن عید گرفتن
grips	طرز گرفتن وسیله گرفتن
to seal up	درز گرفتن کاغذ گرفتن
gripping	طرز گرفتن وسیله گرفتن
clams	بچنگال گرفتن محکم گرفتن
gripped	طرز گرفتن وسیله گرفتن
take in <idiom>	زود گرفتن ،مطالب را گرفتن
To tell some one his fortune .	برای کسی فال گرفتن ( فال کسی را گرفتن )
acclimatising	خو گرفتن
acclimatize	خو گرفتن
obturate	گرفتن
acclimatized	خو گرفتن
to get at	گرفتن
take	گرفتن
To go bad and stink.	بو گرفتن
retreats	پس گرفتن
to take one's stand	جا گرفتن
abate	اب گرفتن از
abated	اب گرفتن از
abates	اب گرفتن از
abating	اب گرفتن از
retreat	پس گرفتن
blind	گرفتن
acclimatised	خو گرفتن
retreated	پس گرفتن
retreating	پس گرفتن
acclimatises	خو گرفتن
takes	گرفتن
retaking	پس گرفتن
lay to heart	به دل گرفتن
gets	گرفتن
resume	از سر گرفتن
getting	گرفتن
inclasp	در بر گرفتن
to hunt out	گرفتن
infold	در بر گرفتن
get off the ground <idiom>	پا گرفتن
get	گرفتن
acclimatizes	خو گرفتن
resumes	از سر گرفتن
retakes	پس گرفتن
acclimatizing	خو گرفتن
resumed	از سر گرفتن
indwell	جا گرفتن
pushing	گرفتن
to put a stop to	را گرفتن
accompanied	دم گرفتن
tithe	ده یک گرفتن از
tithes	ده یک گرفتن از
to catch a fly	بل گرفتن
capture	گرفتن
puddles	گل گرفتن
puddle	گل گرفتن
captures	گرفتن
to catch on	گرفتن
capturing	گرفتن
to call back	پس گرفتن
to draw back	پس گرفتن
overtakes	گرفتن
accompanies	دم گرفتن
to addict oneself	خو گرفتن
to bring to a stop	را گرفتن
to break in	گرفتن
wed	گرفتن
holds	گرفتن
to begin again	از سر گرفتن
hold	گرفتن
accompany	دم گرفتن
acquire	گرفتن
acquires	گرفتن
catch	گرفتن
acquiring	گرفتن
overtaken	گرفتن
overtake	گرفتن
break out	در گرفتن
retrieve	پس گرفتن
retrieved	پس گرفتن
retrieves	پس گرفتن
To treat flippantly(lightly).	شل گرفتن
withdrawal	پس گرفتن
withdrawals	پس گرفتن
blinds	گرفتن
blinded	گرفتن
to get used to	خو گرفتن [به]
to get accustomed to	خو گرفتن [به]
seize	گرفتن
cease	گرفتن
ceased	گرفتن
ceases	گرفتن
ceasing	گرفتن
reoccupy	از سر گرفتن
raclaim	پس گرفتن
seizes	گرفتن
seized	گرفتن
get at	گرفتن
despumate	کف گرفتن از
recapturing	پس گرفتن
resumption	از سر گرفتن
grabbed	گرفتن
accustoming	خو گرفتن
grabbing	گرفتن
skim	کف گرفتن از
accustom	خو گرفتن
grabs	گرفتن
skim	گرفتن کف
recaptures	پس گرفتن
recaptured	پس گرفتن
recapture	پس گرفتن
to take fast hold of	گرفتن
nails	گرفتن
nailed	گرفتن
accustoms	خو گرفتن
to shut off	را گرفتن
grab	گرفتن
to take up	گرفتن
deglutinate	گرفتن
unsay	پس گرفتن
skimmed	کف گرفتن از
wive	زن گرفتن
skimmed	گرفتن کف
encumbers	گرفتن
encumbering	گرفتن
encumbered	گرفتن
adeem	پس گرفتن
encumber	گرفتن
lutes	گل گرفتن
lute	گل گرفتن
reclaims	پس گرفتن
to take a wife	زن گرفتن
catch on	گرفتن
reclaimed	پس گرفتن
skims	کف گرفتن از
reclaim	پس گرفتن
withdraws	پس گرفتن
withdraw	پس گرفتن
to whisk away or off	گرفتن
skims	گرفتن کف
to station oneself	جا گرفتن
tong	گرفتن
reclaiming	پس گرفتن
situate	جا گرفتن
situates	جا گرفتن
detracted	گرفتن
renovate	از سر گرفتن
renovated	از سر گرفتن
situating	جا گرفتن
receives	گرفتن
retaken	پس گرفتن
receive	گرفتن
renovating	از سر گرفتن
detract	گرفتن
renovates	از سر گرفتن
retake	پس گرفتن
to lay a wager	گرفتن
detracting	گرفتن
detracts	گرفتن
disesteem	کم گرفتن
corks	گرفتن
fleas	کک گرفتن
devest	گرفتن
resuming	از سر گرفتن
flea	کک گرفتن
cork	گرفتن
false grip	گرفتن
nail	گرفتن
to nestle oneself	جا گرفتن
niggled	خرده گرفتن
niggles	خرده گرفتن
dissembles	نادیده گرفتن
dissemble	نادیده گرفتن
cuddles	دراغوش گرفتن
wrestled	کشتی گرفتن
cuddle	دراغوش گرفتن
reclaim	باز گرفتن
cuddled	دراغوش گرفتن
dissembled	نادیده گرفتن
cuddling	دراغوش گرفتن
niggle	خرده گرفتن
plundering	به غنیمت گرفتن