Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (21 milliseconds)
English
Persian
to pop the question
پیشنهاد عروسی کردن
Other Matches
proposal of marriage
پیشنهاد عروسی
left handed marriage
عروسی با پست تر از خود عروسی با غیر هم کفو
wedding day
روز عروسی جشن سالیانه عروسی
offer
پیشنهاد کردن پیشنهاد
offers
پیشنهاد کردن پیشنهاد
offered
پیشنهاد کردن پیشنهاد
to change ones condition
عروسی کردن
marries
عروسی کردن
get marriage
عروسی کردن
to chang one's condition
عروسی کردن
wed
عروسی کردن با
marry
عروسی کردن
to get married
عروسی کردن
espouses
عروسی کردن نامزدکردن
espousing
عروسی کردن نامزدکردن
espoused
عروسی کردن نامزدکردن
espouse
عروسی کردن نامزدکردن
remarried
دوباره عروسی کردن
remarries
دوباره عروسی کردن
remarry
دوباره عروسی کردن
married under a contract unlimited perio
زن گرفتن شوهر کردن مزاوجت کردن عروسی کردن با
they rejected his proposition
پیشنهاد وی را رد کگردن پیشنهاد اورا نپذیرفتند
consummating
انجام دادن عروسی کردن
consummates
انجام دادن عروسی کردن
consummated
انجام دادن عروسی کردن
consummate
انجام دادن عروسی کردن
allotment advice
پیشنهاد تخصیص حقوق یاپرسنل پیشنهاد سهمیه بندی حقوق یا پرسنل
recommending
پیشنهاد کردن
bid
پیشنهاد کردن
propounding
پیشنهاد کردن
recommend
پیشنهاد کردن
offers
پیشنهاد کردن
proposing
پیشنهاد کردن
bids
پیشنهاد کردن
suggests
پیشنهاد کردن
recommends
پیشنهاد کردن
suggesting
پیشنهاد کردن
projected
پیشنهاد کردن
to make overtures
پیشنهاد کردن
propounds
پیشنهاد کردن
proposes
پیشنهاد کردن
offer
پیشنهاد کردن
projects
پیشنهاد کردن
proposed
پیشنهاد کردن
project
پیشنهاد کردن
propound
پیشنهاد کردن
advance
پیشنهاد کردن
advancing
پیشنهاد کردن
offered
پیشنهاد کردن
propose
پیشنهاد کردن
suggested
پیشنهاد کردن
suggest
پیشنهاد کردن
projected
طرح یا پیشنهاد کردن
tender
تقدیم کردن پیشنهاد
proffering
تقدیم پیشنهاد کردن
proffered
تقدیم پیشنهاد کردن
proffer
تقدیم پیشنهاد کردن
projects
طرح یا پیشنهاد کردن
to make a motion
پیشنهاد کردن بر ان شدن
to hold out the olive branch
<idiom>
[پیشنهاد آشتی کردن]
tenderest
تقدیم کردن پیشنهاد
bidding
پیشنهاد مزایده کردن
project
طرح یا پیشنهاد کردن
tendering
تقدیم کردن پیشنهاد
tendered
تقدیم کردن پیشنهاد
proffers
تقدیم پیشنهاد کردن
proposition
پیشنهاد کردن به دعوت بمقاربت جنسی کردن
propositioned
پیشنهاد کردن به دعوت بمقاربت جنسی کردن
propositioning
پیشنهاد کردن به دعوت بمقاربت جنسی کردن
propositions
پیشنهاد کردن به دعوت بمقاربت جنسی کردن
bid
پیشنهاد کردن توپ زدن
propounding
پیشنهاد کردن ارائه دادن
move
پیشنهاد کردن تغییر مکان
propounds
پیشنهاد کردن ارائه دادن
propound
پیشنهاد کردن ارائه دادن
moved
پیشنهاد کردن تغییر مکان
moves
پیشنهاد کردن تغییر مکان
put in
تقاضا کردن پیشنهاد دادن
bids
پیشنهاد کردن توپ زدن
hold forth
پیشنهاد کردن انتظار داشتن
propone
پیشنهاد کردن ارائه دادن
[Could I]
give you a lift?
[colloquial]
به کسی پیشنهاد سواری دادن کردن
to offer somebody a lift
به کسی پیشنهاد سواری دادن کردن
marriage
عروسی
marriages
عروسی
wedding
عروسی
spousal
عروسی
espousal
عروسی
hymens
عروسی
bridal
عروسی
hymen
عروسی
nuptials
عروسی
wedlock
عروسی
matrimony
عروسی
weddings
عروسی
nuptial
عروسی
wedding ring
انگشتر عروسی
marriages
جشن عروسی
nuptials
نکاحی عروسی
marriage
جشن عروسی
nuptial
نکاحی عروسی
the advantages of marriage
فوائد عروسی
bridal
جشن عروسی
hedge marriage
عروسی زیرجلی
handfast
پیمان عروسی
marriage preparations
تدارکات عروسی
marriageable
درخور عروسی
mismarriage
عروسی ناجور
nuptial ceremonies
ایین عروسی
internuptial
وابسته به عروسی
the nuptial day
روز عروسی
wedding
جشن عروسی
weddings
جشن عروسی
matrimonial
وابسته به عروسی
digamy
عروسی دوباره
genial bed
رختخواب یافراش عروسی
hymen
خدای عروسی ونکاح
hymens
خدای عروسی ونکاح
antenuptial
مربوط به پیش از عروسی
anniversary
جشن سالیانه عروسی
anniversaries
جشن سالیانه عروسی
trigmous
سه بار عروسی کرده
postnuptial
وابسته به بعد از عروسی
to come dressed in your wedding finery
با لباس عروسی آمدن
spousal
زفاف وابسته به عروسی
marriage lines
گواهی نامه عروسی
married
عروسی کرده متاهل
promise of marriage
قول یا پیمان عروسی
sham marriage
عروسی ساختگی یا دروغی
love match
عروسی ای که پایه اش عشق باشد و بس
deuterogamy
عروسی دوم باره تجدیدفراش
We have a wedding ceremony comin off.
جشن عروسی در پیش داریم
relative impediment
محظور شرعی برای عروسی
they were made one
یعنی باهم عروسی کردند
a wedding with all the trimmings
[fixings]
یک عروسی با هر چیزی که باهاش می آید
silver wedding
بیست وپنجمین سال عروسی
diamond wedding
شصتمین یا هفتادوپنجمین سال عروسی
diamond weddings
شصتمین یا هفتادوپنجمین سال عروسی
d. wedding
جشن شصتمین سال عروسی
golden wedding
جشن پنجاهمین سال عروسی
golden weddings
جشن پنجاهمین سال عروسی
wedding party
مجلس عروسی یا عقد کنان
handfast
دست نامزدی پیمان عروسی بستن با حلقه
maritally
چنانکه وابسته بشوهر باشد از راه عروسی
hymeneal
سطح هاگدار ومیوه اور قارچ سرود عروسی
wedding cake
کلوچهای که در عروسی به مهمانان میدهند و برای دوستانی ....میفرستند
p sexual relations
امیزش جنسی بطورهرج مرج وبدون رعایت ائین عروسی
morganatic marriage
عروسی یکی از بزرگان بازنی که ازطبقات پست که باشوهرخودهم پایه نمیشود
tender
پیشنهاد
proposition
پیشنهاد
pleas
پیشنهاد
plea
پیشنهاد
offers
پیشنهاد
suggestions
پیشنهاد
suggestion
پیشنهاد
propositioned
پیشنهاد
proffer
پیشنهاد
motion
پیشنهاد
motioned
پیشنهاد
motioning
پیشنهاد
motions
پیشنهاد
bidder
پیشنهاد
bid
پیشنهاد
propositioning
پیشنهاد
offered
پیشنهاد
offer
پیشنهاد
bidders
پیشنهاد
propositions
پیشنهاد
recommendation
پیشنهاد
recommendations
پیشنهاد
overtures
پیشنهاد
overture
پیشنهاد
overture
پیشنهاد
applications
پیشنهاد ها
offers
پیشنهاد ها
proposals
پیشنهاد ها
motion
[politic]
پیشنهاد
proposals
پیشنهاد
application
پیشنهاد
offer
پیشنهاد
proposal
پیشنهاد
proposal
پیشنهاد
proffers
پیشنهاد
overtures
پیشنهاد ها
tendered
پیشنهاد
tenderest
پیشنهاد
bids
پیشنهاد
purpose
پیشنهاد
proffering
پیشنهاد
proffered
پیشنهاد
tendering
پیشنهاد
purposes
پیشنهاد
proposition
گزاره پیشنهاد
bids
پیشنهاد دادن
propositions
گزاره پیشنهاد
bids
پیشنهاد خرید
bids
پیشنهاد حراج
propositioned
گزاره پیشنهاد
acceptance of offer
پذیرش پیشنهاد
acceptance of offer
قبولی پیشنهاد
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com