Dictiornary-Farsi | پیشنهاد قطعی | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 204 (10 milliseconds)

English	Persian
firm offer	پیشنهاد قطعی


Search result with all words

ultimata	اخرین پیشنهاد قطعی
ultimatum	اخرین پیشنهاد قطعی
ultimatums	اخرین پیشنهاد قطعی
Other Matches

they rejected his proposition	پیشنهاد وی را رد کگردن پیشنهاد اورا نپذیرفتند
allotment advice	پیشنهاد تخصیص حقوق یاپرسنل پیشنهاد سهمیه بندی حقوق یا پرسنل
offer	پیشنهاد کردن پیشنهاد
offered	پیشنهاد کردن پیشنهاد
offers	پیشنهاد کردن پیشنهاد
definitive	قطعی
decretive	قطعی
last	قطعی
decretory	قطعی
last a	قطعی
judicatory	قطعی
definite <adj.>	قطعی
definite	قطعی
proof	قطعی
positive	قطعی
cretain	قطعی
deterministic	قطعی
unconditional	قطعی
proofs	قطعی
peremptory	قطعی
uncompromising	قطعی
lasted	قطعی
decided	قطعی
assertive	قطعی
finals	قطعی
final	قطعی
surest	قطعی
surer	قطعی
sure	قطعی
conclusive	قطعی
lasts	قطعی
definitely	قطعی
uncompromisingly	قطعی
decisive	قطعی
irrevocable	قطعی
fixed	قطعی
indefinite	غیر قطعی
declaredly	با افهار قطعی
deteministic model	مدل قطعی
enforceable judgment	رای قطعی
emphatically	بطور قطعی
affirmations	افهار قطعی
final award	رای قطعی
final awards judgements	احکام قطعی
final	غایی قطعی
decidedly	بطور قطعی
flat-footed	ثابت قطعی
categoric	قیاسی قطعی
affirmation	افهار قطعی
categorical	قیاسی قطعی
certain	محقق قطعی
finals	غایی قطعی
absolutes	کامل قطعی
absolute	کامل قطعی
indecisive	غیر قطعی
indecision	غیر قطعی
flat footed	ثابت قطعی
decisively	بطور قطعی
flying colors	موفقیت قطعی
for good	بطور قطعی
uncoditioned	قطعی نشده
to turn the scale	قطعی بودن
to definitive answer	پاسخ قطعی
trenchant	قاطع قطعی
reserve price	بهای قطعی
irrevocable sale	بیع قطعی
the last word	سخن قطعی
magistral	قاطع قطعی
once and a way	بطور قطعی
final decision	رای قطعی و نهایی
insecure	نامعین غیر قطعی
asserts	افهار قطعی کردن
judicial	قطعی داوری کننده
asserting	افهار قطعی کردن
categorically	بطور قاطع یا قطعی
asserted	افهار قطعی کردن
Is that definite?	این قطعی است؟
criterion	معیار نشان قطعی
assert	افهار قطعی کردن
interlocutory	موقتی غیر قطعی
indecisively	بطور غیر قطعی
averment	افهار قطعی یا مثبت
revocable sale	بیع غیر قطعی
terminative	بپایان رساننده قطعی
pocket judgment	سند قطعی لازم الاجرا
reserve price	قیمت نهایی بهای قطعی
once for all	بطور قطعی یا اول و اخر
i cannot positively promise	نمیتوانم قول قطعی بدهم
It is bound (most likely)to happen . The die is cast . It is final and irrevocable.	بروبرگردندارد ( قطعی وحتمی است )
octodecimo	قطعی که برابر با یک هیجدهم یک ورق کاغذ باشد
complete transaction	معامله قطعی و تمام شده که دنباله نخواهد داشت
in flagrante delicto	شی یا واقعیتی که به عنوان شواهد قطعی به جرم بکار میرود [قانون]
the smoking gun	شی یا واقعیتی که به عنوان شواهد قطعی به جرم بکار میرود [قانون]
bids	پیشنهاد
bid	پیشنهاد
overtures	پیشنهاد ها
proposals	پیشنهاد ها
proposition	پیشنهاد
proposal	پیشنهاد
bidder	پیشنهاد
propositioned	پیشنهاد
propositioning	پیشنهاد
application	پیشنهاد
offer	پیشنهاد
propositions	پیشنهاد
motion [politic]	پیشنهاد
overture	پیشنهاد
applications	پیشنهاد ها
offers	پیشنهاد ها
suggestions	پیشنهاد
motion	پیشنهاد
motioning	پیشنهاد
motions	پیشنهاد
plea	پیشنهاد
pleas	پیشنهاد
proffer	پیشنهاد
motioned	پیشنهاد
proffered	پیشنهاد
tender	پیشنهاد
purposes	پیشنهاد
recommendations	پیشنهاد
recommendation	پیشنهاد
proposal	پیشنهاد
suggestion	پیشنهاد
proposals	پیشنهاد
purpose	پیشنهاد
proffering	پیشنهاد
offer	پیشنهاد
tendered	پیشنهاد
tendering	پیشنهاد
tenderest	پیشنهاد
bidders	پیشنهاد
offers	پیشنهاد
overtures	پیشنهاد
offered	پیشنهاد
overture	پیشنهاد
proffers	پیشنهاد
propounder	پیشنهاد دهنده
proposer	پیشنهاد کننده
firm offer	پیشنهاد ثابت
tenderest	پیشنهاد دادن
overbid	پیشنهاد زیادتر
proposal form	فرم پیشنهاد
offeror	پیشنهاد دهنده
tendered	پیشنهاد دادن
mover	پیشنهاد دهنده
offer curve	منحنی پیشنهاد
offer to purchase	پیشنهاد خرید
offerer	پیشنهاد دهنده
tender	پیشنهاد دادن
proposal of marriage	پیشنهاد عروسی
suggestions	پیشنهاد القاء
advancing	پیشنهاد کردن
advance	پیشنهاد کردن
projects	پیشنهاد پلان
projects	پیشنهاد کردن
projected	پیشنهاد پلان
projected	پیشنهاد کردن
project	پیشنهاد پلان
project	پیشنهاد کردن
bidders	پیشنهاد دهنده
bidders	پیشنهاد کننده
offer	پیشنهاد کردن
suggester	پیشنهاد دهنده
tenderer	پیشنهاد دهنده
tendering form	ورقه پیشنهاد
suggestion	پیشنهاد القاء
to make overtures	پیشنهاد کردن
offers	پیشنهاد کردن
offered	پیشنهاد کردن
bidder	پیشنهاد کننده
propound	پیشنهاد کردن
bidder	پیشنهاد دهنده
acceptance	تصویب یک پیشنهاد
propositions	گزاره پیشنهاد
proposes	پیشنهاد کردن
recommendation	نامه پیشنهاد
bid	پیشنهاد کردن
bids	پیشنهاد حراج
suggests	پیشنهاد کردن
suggesting	پیشنهاد کردن
bids	پیشنهاد خرید
bids	پیشنهاد دادن
proposition	گزاره پیشنهاد
recommendations	نامه پیشنهاد
propositioning	گزاره پیشنهاد
acceptances	تصویب یک پیشنهاد
suggestible	پیشنهاد کردنی
proposing	پیشنهاد کردن
bid	پیشنهاد مناقصه
propounds	پیشنهاد کردن
propositioned	گزاره پیشنهاد
recommend	پیشنهاد کردن
propounding	پیشنهاد کردن
recommending	پیشنهاد کردن
bids	پیشنهاد مزایده
acceptance of offer	قبولی پیشنهاد
bids	پیشنهاد کردن
counterbid	پیشنهاد متقابل
bid	پیشنهاد دادن