Dictiornary-Farsi | پیشنهاد متقابل | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 202 (10 milliseconds)

English	Persian
counter offer	پیشنهاد متقابل
counterbid	پیشنهاد متقابل


Other Matches

counteroffensive	تعرض وحمله متقابل حمله تعرضی متقابل
they rejected his proposition	پیشنهاد وی را رد کگردن پیشنهاد اورا نپذیرفتند
recriminate	اتهام متقابل وارد کردن دعوای متقابل طرح کردن دوباره متهم ساختن
mutual inductance	اندوکتیویته متقابل اندوکتانس متقابل
counter memorial	یادداشت متقابل اخطار متقابل
allotment advice	پیشنهاد تخصیص حقوق یاپرسنل پیشنهاد سهمیه بندی حقوق یا پرسنل
offered	پیشنهاد کردن پیشنهاد
offer	پیشنهاد کردن پیشنهاد
offers	پیشنهاد کردن پیشنهاد
warsaw treaty	پیمانی که عنوان اصلی ان "پیمان کمک متقابل اروپای شرقی " است و به سال 5591 در ورشوپایتخت لهستان منعقد شد وهدف ان کمک متقابل کشورهای اروپای شرقی به یکدیگر است و بیشتر جنبه نظامی دارد
opposed	متقابل
countered	متقابل
reciprocative	متقابل
counter	متقابل
correspounding	متقابل
interactional	متقابل
interactive	متقابل
countering	متقابل
polar	متقابل
mutual	متقابل
opposing	متقابل
reciprocal	متقابل
counter attraction	کشش متقابل
interaction	کنش متقابل
counter fire	اتش متقابل
counter current	جریان متقابل
counter claim	دعوی متقابل
counter credit	اعتبار متقابل
interaction	اثر متقابل
counter offensive	پدافند متقابل
countermine	توط ئه متقابل
countermeasures	اقدامات متقابل
countermeasure	اقدام متقابل
counterclaim	ادعای متقابل
counterclaim	دعوای متقابل
counterattack	حمله متقابل
counter gambit	گامبی متقابل
counteraction	اقدام متقابل
counter transference	انتقال متقابل
counter trade	تجارت متقابل
counter purchase	خرید متقابل
counter offer	عرضه متقابل
interplay	اثر متقابل
counter offensive	حمله متقابل
counterpawn	پیاده متقابل
interaction	عمل متقابل
cross-checks	بررسی متقابل
interdependence	اتکاء متقابل
interdependence	وابستگی متقابل
back pressure	فشار متقابل
retaliation	عمل متقابل
reciprocity	عمل متقابل
antitype	نوع متقابل
proportional	متقابل یا هماهنگ
countering	ضربت متقابل
transinformation	اگاهی متقابل
countered	ضربت متقابل
counterclaim	دعوی متقابل
cross-checking	بررسی متقابل
cross-check	بررسی متقابل
cross check	بررسی متقابل
counter propaganda	تبلیغ متقابل
mutual	متقابل یا متقابله
cross reference	مراجعه متقابل
cross-checked	بررسی متقابل
cross reference	ارجاع متقابل
cross-reference	مراجعه متقابل
cross-reference	ارجاع متقابل
cross-references	مراجعه متقابل
cross-references	ارجاع متقابل
interrelationship	رابطه متقابل
interrelationships	رابطه متقابل
counter	ضربت متقابل
counter-measure	اقدام متقابل
mutual inductance	القاگری متقابل
mutual energy	انرژی متقابل
mutual consistency	سازگاری متقابل
transfer characteristic	مشخصه متقابل
mutual characteristic	مشخصه متقابل
m	القاگری متقابل
logrolling	همکاری متقابل
iteraction	عمل متقابل
intervisibility	دید متقابل
interrelation	رابطه متقابل
interdependency	اتکاء متقابل
intercorrelation	همبستگی متقابل
mutual induction	القای متقابل
mutual relationship	رابطه متقابل
counter-measures	اقدام متقابل
set off	دعوی متقابل
reciprocal	متقابل معکوس
reciprocation	عمل متقابل
recrimination	اتهام متقابل
recrimination	تهمت متقابل
recriminations	اتهام متقابل
recriminations	تهمت متقابل
reciprocal trading	مبادله متقابل
reciprocal	عمل متقابل
opposite phase	فاز متقابل
mutual terms	شرایط متقابل
interaction curve	خم کنش متقابل
inter play	اثر متقابل
crossecheck	بررسی متقابل
cross purpose	قصد متقابل
cross index	شاخص متقابل
cross feed	خورد متقابل
cross bill	شکایت متقابل
cross action	دعوی متقابل
mutual assistance	کمک متقابل
counterwork	عمل متقابل
countervailing credit	اعتبار متقابل
counterrevolution	انقلاب متقابل
counterpoise	سیم متقابل
counterpoise	وزنه متقابل
crosstalk	مکالمه متقابل
transconductance	رسانایی متقابل
eclipsed form	شکل متقابل
grid anode transconductance	رسانایی متقابل
harmonic mean	اعداد متقابل
mutual conductance	رسانایی متقابل
rebuts	جواب متقابل دادن
rebutted	جواب متقابل دادن
riposting	ضربه متقابل زدن
riposte	ضربه متقابل زدن
retaliation	عکس العمل متقابل
retorts	جواب متقابل تلافی
retort	جواب متقابل تلافی
riposted	ضربه متقابل زدن
rebuttals	عمل متقابل پس زنی
counteract	عمل متقابل کردن
benoni counter gambit	گامبی متقابل بنونی
counteracted	عمل متقابل کردن
rebut	جواب متقابل دادن
retort	جواب متقابل دادن
ripostes	ضربه متقابل زدن
counteracting	عمل متقابل کردن
counteracts	عمل متقابل کردن
rebuttal	عمل متقابل پس زنی
retorts	جواب متقابل دادن
countercheck	سرزنش وتوبیخ متقابل
repost	ضربه متقابل زدن
coefficient of mutual induction	ضریب القای متقابل
compensation trading	داد و ستد متقابل
conversion transconductance	رسانایی متقابل وارون
interaction	عکس العمل متقابل
intervisibility	قابلیت دید متقابل
cross magnetizing	میدان مغناطیسی متقابل
intract	عمل متقابل کردن
rebutting	جواب متقابل دادن
counter current principle	اصول جریان متقابل
greco counter gambit	گامبی متقابل گرکو
differential field winding	سیمپیچ اهنربایی متقابل
crossfertilize	لقاح متقابل کردن
counter purchase	داد وستد متقابل
cross reference table	جدول ارجاع متقابل
counterattack	حمله متقابل کردن
cross fire	اتش گلوله متقابل
scandinavian defence	دفاع متقابل مرکزی
internecine	کشتار متقابل قاتل
counterplay	بازی شطرنج متقابل
social interaction	کنش متقابل اجتماعی
visual interaction	کنش متقابل بصری
centre counter defence	دفاع متقابل مرکزی
application	پیشنهاد
motion [politic]	پیشنهاد
proposition	پیشنهاد
bids	پیشنهاد
bid	پیشنهاد
offer	پیشنهاد
proposal	پیشنهاد
bidder	پیشنهاد
propositioned	پیشنهاد
overture	پیشنهاد
propositioning	پیشنهاد
applications	پیشنهاد ها
offers	پیشنهاد ها
proposals	پیشنهاد ها
propositions	پیشنهاد
overtures	پیشنهاد ها
overture	پیشنهاد
tendering	پیشنهاد
plea	پیشنهاد
pleas	پیشنهاد
tenderest	پیشنهاد
tendered	پیشنهاد
proffer	پیشنهاد
purposes	پیشنهاد
proffering	پیشنهاد
tender	پیشنهاد
suggestions	پیشنهاد
proffers	پیشنهاد
suggestion	پیشنهاد
overtures	پیشنهاد
proposal	پیشنهاد
recommendation	پیشنهاد
proposals	پیشنهاد
recommendations	پیشنهاد
purpose	پیشنهاد
motion	پیشنهاد
motioned	پیشنهاد