Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English
Persian
laid up in bed
پیشه ویژه رشته
Other Matches
specialisms
پیروی علم یا پیشه ویژه
specialism
پیروی علم یا پیشه ویژه
idiosyncrasies
طبیعت ویژه طرز فکر ویژه شیوه ویژه هرنویسنده خصوصیات اخلاقی
idiosyncrasy
طبیعت ویژه طرز فکر ویژه شیوه ویژه هرنویسنده خصوصیات اخلاقی
professional
پیشه ور کسیکه رشتهای را پیشه رسمی
professionals
پیشه ور کسیکه رشتهای را پیشه رسمی
null
رشته یا حروفی که حرف null دارد برای بیان انتهای رشته
fill
حرفی که یک رشته اضافه میشود تا طول آن رشته مناسب شود
fills
حرفی که یک رشته اضافه میشود تا طول آن رشته مناسب شود
well there are actors and actors
آخر هنر پیشه داریم تا هنر پیشه
to watch for certain symptoms
توجه کردن به نشانه های ویژه
[علایم ویژه مرض ]
special interest groups
گروههایی با علاقه ویژه گروه مشترک المنافع ویژه
specialty
کالای ویژه داروی ویژه یا اختصاصی اسپسیالیته
specialities
کالای ویژه داروی ویژه یا اختصاصی اسپسیالیته
speciality
کالای ویژه داروی ویژه یا اختصاصی اسپسیالیته
thready
رشته رشته باصدای باریک
idiocrasy
طبیعت ویژه طرز فکر ویژه
fibrillation
رشته رشته سازی
threads
رشته رشته شدن
fiberize
رشته رشته کردن
thread
رشته رشته شدن
praetorial
متعلق به گارد ویژه سربازی که جز گارد ویژه است
universal
قطعهای که رشته بیت سری اسنکرون را به حالت موازی یا حالت موازی را به رشته سری تبدیل میکند
mystery
پیشه
mysteries
پیشه
functioned
پیشه
handicraftsman
پیشه ور
vocations
پیشه
occupations
پیشه
occupation
پیشه
functions
پیشه
artisan
پیشه ور
artisans
پیشه ور
tradesman
پیشه ور
tradesmen
پیشه ور
craft
پیشه
crafts
پیشه
walk of life
پیشه
walks of life
پیشه
vocation
پیشه
function
پیشه
profession
پیشه
craftbrother
هم پیشه
trade
پیشه
job
پیشه
career
پیشه
line of business
پیشه
careered
پیشه
professions
پیشه
careering
پیشه
artificer
پیشه ور
avocation
پیشه
traded
پیشه
careers
پیشه
jobs
پیشه
calling
پیشه
pursuit
حرفه پیشه
line of business
شاخه پیشه
the long robe
پیشه قضائی
practice
رویه پیشه
profession of medicine
پیشه پزشکی
pursuits
حرفه پیشه
amorist
عاشق پیشه
studio
پیشه گاه
professionally
از لحاظ پیشه
studios
پیشه گاه
supervisory
مباشر پیشه
chisel tooth
دندان پیشه
amative
عاشق پیشه
freelancer
پیشه ور آزاد
oppressive
ستم پیشه
handicraft
پیشه دستی
traded
پیشه حرفه
jackdaw
کلاغ پیشه
practice
کار پیشه
trade
پیشه حرفه
jackdaws
کلاغ پیشه
profession
پیشگانی پیشه کار
traded
پیشه وری کاسبی
industry
پیشه و هنر ابتکار
craft guild
صنف پیشه وران
professionally
ازراه پیشه یاکسب
he is a physician byprofession
پیشه او پزشکی است
career woman
زن دارای حرفه یا پیشه
career women
زن دارای حرفه یا پیشه
good will
حق کسب و پیشه وتجارت
profession
افهار پیشه و حرفه
professions
پیشگانی پیشه کار
industries
پیشه و هنر ابتکار
ministry of industry
وزارت پیشه و هنر
trade
پیشه وری کاسبی
professions
افهار پیشه و حرفه
to retain a freelancer
استخدام کردن پیشه ور آزاد
eminence
پر مقام
[بالا رتبه]
در گروهی یا پیشه ای
industrial wealth
مالی که از راه پیشه و هنربدست امده باشد
lay deacon
شماسی که پیشه غیر روحانی را دنبال میکند
actual job
[job held]
[occupation held]
پیشه در حال حاضر نگه داشته شده
nostradamus
کسیکه پیشه اش خبراز غیب دادن است
sierra
رشته کوه تیز ودندانه دار رشته جبال تیز ودندانه دار
rigger
کسی که پیشه اش بستن بادبانهاوکوبیدن میخهای کشتی است
The box office star of 1980.
پول ساز ترین هنر پیشه سال 1980
logographer
مورخ نثر نویس یونانی پیش از زمان herodotusیونانی که پیشه اش نطق بود
seriated
رشته رشته
catena
رشته
funicle
رشته
threads
رشته
fiber
رشته
ranges
رشته
artery
رشته
ranged
رشته
strand
رشته
strands
رشته
thread
رشته
tatter
رشته رشته
range
رشته
arteries
رشته
filaria
رشته
reeve
رشته
ghaut
رشته
unifilar
یک رشته
filaments
رشته
chain
رشته
filament
رشته
chains
رشته
coneatenation
رشته
series
رشته
field
رشته
suites
رشته
lines
رشته
fielded
رشته
train
رشته
fibre
رشته
trains
رشته
fields
رشته
trained
رشته
yarns
رشته
branches
رشته
yarn
رشته
branch
رشته
sequence
رشته
suite
رشته
sequences
رشته
string
رشته
line
رشته
fibres
رشته
practician
کسیکه دست بکار پیشه ایست وکیل دست در کار
disciplines
رشته علمی
discipline
رشته علمی
ridge
رشته تپه
ridges
رشته تپه
quartermaster
سر رشته دار
computing
رشته کامپیوتر
disciplining
رشته علمی
fibres
رشته علفی
character string
رشته دخشهای
lighting filament
رشته ملتهب
rank
قطار رشته
ranked
قطار رشته
main sequence
رشته اصلی
heaters
رشته گرمساز
ranks
قطار رشته
heater
رشته گرمساز
incandescent filament
رشته ملتهب
fibre
رشته علفی
branch
شعبه رشته
branch
رشته
[دانشی]
the province of science
رشته علمی
string
رشته خالی
string
رشته کردن
field
رشته
[دانشی]
area
رشته
[دانشی]
line
رشته بند
division
رشته
[دانشی]
lines
رشته بند
empty string
رشته خالی
nerve
رشته عصبی
craftsman trade
رشته فنی
hot-wiring
رشته حرارتی
hot-wires
رشته حرارتی
hot-wired
رشته حرارتی
hot-wire
رشته حرارتی
hot wire
رشته حرارتی
spaghetti
رشته فرنگی
nerves
رشته عصبی
filum
رشته لیفی
filament resistor
مقاومت رشته
ghat
رشته سلسله
character string
رشته کاراکتری
major
رشته اصلی
guinea worm
کرم رشته
hair worm
کرم رشته
majored
رشته اصلی
majoring
رشته اصلی
speciality
رشته اختصاصی
filiform
رشته مانند
finespun
نازک رشته
specialities
رشته اختصاصی
finite series
رشته کراندار
yarn
رشته طناب
yarns
رشته طناب
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com