Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (10 milliseconds)
English
Persian
antedate
پیش از تاریخ حقیقی تاریخ گذاشتن
antedated
پیش از تاریخ حقیقی تاریخ گذاشتن
antedates
پیش از تاریخ حقیقی تاریخ گذاشتن
Other Matches
date
تاریخ گذاردن تاریخ گذاشتن
dates
تاریخ گذاردن تاریخ گذاشتن
backdated
تاریخ قبل از تاریخ واقعی را ذکر کردن
backdating
تاریخ قبل از تاریخ واقعی را ذکر کردن
backdates
تاریخ قبل از تاریخ واقعی را ذکر کردن
backdate
تاریخ قبل از تاریخ واقعی را ذکر کردن
post date
تاریخ اینده گذاشتن
misdate
تاریخ غلط گذاشتن
martyrology
تاریخ شهدا تاریخ شهدای مسیحی
antedated cheque
چک به تاریخ مقدم بر تاریخ واقعی صدور
hagiology
تاریخ مقدس تاریخ انبیاء
prehistory
ماقبل تاریخ تاریخ قبلی
protohistory
تاریخ ماقبل تاریخ
as from
از تاریخ ,
as of
از تاریخ
coeval
هم تاریخ
coetaneous
هم تاریخ
dateless
بی تاریخ
undated
بی تاریخ
histories
تاریخ
no date
بی تاریخ
eras
تاریخ
appointment
تاریخ
date
[appointment]
تاریخ
with effect from
از تاریخ ...
era
تاریخ
history
تاریخ
appointed days
تاریخ ها
date
تاریخ
appointments
تاریخ ها
dates
تاریخ
dates
[appointments]
تاریخ ها
appointed day
تاریخ
expiration date
تاریخ انقضا
due date
تاریخ تادیه
expiry date
تاریخ انقضاء
date of maturity
تاریخ سررسید
effective date
تاریخ اجرا
due date
تاریخ سررسید
prehistory
ماقبل تاریخ
delivery date
تاریخ تحویل
dateline
تاریخ گذاری
creation date
تاریخ ایجاد
date of shipment
تاریخ حمل
date of maturity
تاریخ انقضاء
economic history
تاریخ اقتصادی
historicity
تاریخ گرایی
in chronological order
به ترتیب تاریخ
historian
تاریخ گزار
postdating
تاریخ ماقبل
dates
نخل تاریخ
postdates
تاریخ ماقبل
dated
تاریخ دار
postdated
تاریخ ماقبل
postdate
تاریخ ماقبل
stale cheque
چک تاریخ گذشته
value date
تاریخ ارزش
termination date
تاریخ پایان
date
نخل تاریخ
system date
تاریخ سیستم
intellectual history
تاریخ اندیشه ها
julain date
تاریخ ژولین
literary history
تاریخ ادبیات
date of birth
تاریخ تولد
maintenance history
تاریخ تعمیرات
maturity date
تاریخ سررسید
modern history
تاریخ معاصر
natural historian
تاریخ نویس
the date was not specified
تاریخ ان معلوم
chronogram
ماده تاریخ
backdating date
پیش تاریخ
basic date
تاریخ ترفیع
closing date
تاریخ انقضاء
chronological
به ترتیب تاریخ
completion date
تاریخ تکمیل
acceptance date
تاریخ قبولی
shelf life
تاریخ مصرف
Ancient history
تاریخ باستان
out of date
از تاریخ گذشته
prehistory
پیش تاریخ
historians
تاریخ گزار
historians
تاریخ نویس
historian
تاریخ نویس
epoch
مبدا تاریخ
epochs
مبدا تاریخ
natural history
تاریخ طبیعی
dateable
تاریخ گذاردنی
creation date
تاریخ افرینش
date of acquisition
تاریخ خریداری
current date
تاریخ جاری
date of issuance
تاریخ صدور
date in issuing
تاریخ صدور
datable
تاریخ گذاردنی
azoic
دوران ماقبل تاریخ
landmarks
نقطه تحول تاریخ
landmark
نقطه تحول تاریخ
prehistoric times
ازمنه ماقبل تاریخ
the Classical World
[the Ancient World]
جهان باستانی
[تاریخ]
post date
پیش تاریخ کردن
back dated
پیش تاریخ شده
What is todays date ?
تاریخ امروز چیست ؟
of even date
دارای همان تاریخ
even
دارای همان تاریخ
datable
قابل تعیین تاریخ
dateable
قابل تعیین تاریخ
historically
بشکل تاریخ دراوردن
up to now
تا کنون تا این تاریخ
eras
اغاز تاریخ عصر
value date
تاریخ اجرا والور
era
اغاز تاریخ عصر
date time group
گروه تاریخ و زمان
historians
تاریخ دان مورخ
to go down in history
در تاریخ ثبت شدن
historian
تاریخ دان مورخ
dateline
محل تاریخ گذاری
effective date
تاریخ شروداجرای دستورالعمل
Date and place of departure.
تاریخ ؟ محل حرکت
chronologically
به ترتیب زمان یا تاریخ
historic
معروف مبنی بر تاریخ
date of change of acountability
تاریخ تسویه حساب
letter of even date
نامه همین تاریخ
chronological
دارای تسلسل تاریخ
completion date
تاریخ انجام کار
historical determinism
اعتقاد به جبر تاریخ
from the date on wards
از این تاریخ به بعد
expiry date of the credit
تاریخ انقضای اعتبار
the christian era
مبدا تاریخ میلادی
Death keeps no calendar.
<proverb>
مرگ تاریخ ندارد.
economic interpretation of history
تفسیر اقتصادی تاریخ
morphology
تاریخ تحولات لغوی
Antiquity
جهان باستانی
[تاریخ]
early German history
تاریخ ابتدایی آلمان
hagiologist
نویسنده تاریخ اولیاوپیغمبران
An Out line of European history .
کلیات تاریخ اروپ؟
The prehistoric creatures .
موجودات ماقبل تاریخ
medizeval history
تاریخ قرون وسطی
cryptodate
کلید تاریخ رمز
post dating an instrument
تاریخ مقدمی را در سند قیدکردن
phylogeny
تاریخ نژادی جانور یا گیاه
basic date
تاریخ شروع خدمت در هردرجه
afterdate
تاریخ چیزیرا موخر گذاردن
data break
تاریخ تعویض کلید رمز
naturalistic
وابسته به تاریخ علوم طبیعی
write-ups
به تاریخ روز رساندن بدیوارزدن
mythologically
از روی افسانه یا تاریخ اساطیر
write up
به تاریخ روز رساندن بدیوارزدن
cryptodate
تاریخ استفاده از کلید رمز
exergue
جای تاریخ سکه یا مدال
erenow
پیش ازاین تااین تاریخ
international date line
خط بین المللی تغییر تاریخ
historicize
بعنوان تاریخ نشان دادن
write-up
به تاریخ روز رساندن بدیوارزدن
to cast
[throw]
somebody into the dungeon
به زندان انداختن کسی
[تاریخ]
accommodation date
تاریخ آغاز و پایان خوابگاه
History is the best testimony.
تاریخ بهترین شاهد است
date
تاریخ روز و ماه و سال
dates
تاریخ روز و ماه و سال
to dungeon somebody
به زندان انداختن کسی
[تاریخ]
Date of departure . Departure date.
تاریخ عزیمت (روز حرکت )
From the historic times.
اززمانیکه تاریخ نشان می دهد
In chronological order.
بترتیب تاریخ ( بطور مسلسل )
A prehistoric fossil.
یک سنگواره (فسیل ) ماقبل تاریخ
mammoth
فیل بزرگ دوره ماقبل تاریخ
chronicling
شرح وقایع بترتیب تاریخ تاریخچه
chronicles
شرح وقایع بترتیب تاریخ تاریخچه
assyriologist
متخصص در زبان و تاریخ وهنر اشور
to dungeon somebody
به سیاه چال انداختن کسی
[تاریخ]
best-before date
[BBD]
تاریخ مصرف
[روی غذا یا دوا]
chronicle
شرح وقایع بترتیب تاریخ تاریخچه
to cast
[throw]
somebody into the dungeon
به سیاه چال انداختن کسی
[تاریخ]
chronicled
شرح وقایع بترتیب تاریخ تاریخچه
mammoths
فیل بزرگ دوره ماقبل تاریخ
minimum durability date
[MDD]
تاریخ مصرف
[روی غذا یا دوا]
The date of the meeting has been advanced.
تاریخ جلسه جلو افتاده است
The rental agreement has exprired.
تاریخ قرارداد اجاره سر آمده است
best-by date
تاریخ مصرف
[روی غذا یا دوا]
broch
[ساختار خشکه چینی ماقبل تاریخ]
historify
مورخ رسمی تاریخ نویس ل کردن
assyriology
مطالعهء زبان و هنر و تاریخ اشور
bill falls due on
تاریخ سر رسید اسناد مدت دار
chronological order
ترتیب رکوردها و فایل ها با توجه به تاریخ آنها
prehistorian
مورخی که اثار ما قبل تاریخ را خوب میداند
headings
تاریخ ونشانی نویسنده کاغذ باسرتوپ زدن
up to d.
تمام شده تا تاریخ فعلی تازه جدید
heading
تاریخ ونشانی نویسنده کاغذ باسرتوپ زدن
sailing date
تاریخ شروع سفر دریایی زمان حرکت
hagiography
شرح زندگی اولیاء ومقدسین تاریخ انبیاء
parachronism
اشتباهی که عبارت است ازدیرترقراردادن تاریخ یک رویداد
diachronic
تحمولات زبانی یک ملت درادوار مختلف تاریخ
supplements
اسب را پس از تاریخ نامویسی وارد مسابقه شرطبندی کردن
generation
مرحله یا تاریخ فناوری استفاده شده در طراحی یک سیستم
generations
مرحله یا تاریخ فناوری استفاده شده در طراحی یک سیستم
supplementing
اسب را پس از تاریخ نامویسی وارد مسابقه شرطبندی کردن
supplemented
اسب را پس از تاریخ نامویسی وارد مسابقه شرطبندی کردن
supplement
اسب را پس از تاریخ نامویسی وارد مسابقه شرطبندی کردن
chronology
شرح وقایع بترتیب زمانی علم ترتیب تاریخ
chronologize
بترتیب زمان قراردادن موافق تاریخ مرتب کردن
deferred dividened
سود اعلام شده و قابل پرداخت در تاریخ معین
chronology
تاریخ شماری جدول یا شرح وقایع یاتاریخهای وابسته بانها
christian era
مبداء تاریخ کشورهای مسیحی که از زمان تولد مسیح اغازمیگردد
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com