Dictiornary-Farsi | پیش پا افتاده معمولی | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 202 (10 milliseconds)

English	Persian
well worn	پیش پا افتاده معمولی
well-worn	پیش پا افتاده معمولی


Other Matches

behind the times <idiom>	از مد افتاده عقب افتاده فرهنگی
usu	معمولی
run-of-the-mill <idiom>	معمولی
routinely	معمولی
routines	معمولی
faceless	معمولی
longhand	خط معمولی
routine	معمولی
ferial	معمولی
standard	معمولی
received	معمولی
light water	اب معمولی
standards	معمولی
conventional	معمولی
ordinary	معمولی
wonted	معمولی
normal	معمولی
open cheque	چک معمولی
copybook	معمولی
mellows	جا افتاده
mellowing	جا افتاده
mellow	جا افتاده
meek	افتاده
modest	افتاده
the meshes of a sieve mesh	در هم افتاده
flagging	افتاده
old fashioned	از مد افتاده
old hat	از مد افتاده
ripest	جا افتاده
riper	جا افتاده
ripe	جا افتاده
mellowed	جا افتاده
crest fallen	افتاده
out of date	از مد افتاده
elliptic	افتاده
archaic <adj.>	از مد افتاده
unassuming	افتاده
fallen	افتاده
low	افتاده
whacked <adj.>	از پا افتاده
downfallen	افتاده
footworn	از پا افتاده
whacked	از پا افتاده
ap seogi	ایستادن معمولی
onery	عادی معمولی
ordinary share	سهام معمولی
ordinal type	نوع معمولی
ordinary clay	خاک رس معمولی
unselected clay	خاک رس معمولی
ethyl alcohol	الکل معمولی
banal	مبتذل معمولی
normal	عادی معمولی
civil time	ساعت معمولی
common link	حلقه معمولی
workaday	معمولی عادی
hepatica	غافث معمولی
ambient	پس زمینه معمولی
ethanol	الکل معمولی
man in the street	فرد معمولی
general cargo	کالای معمولی
commonplace	معمولی مبتذل
mass concrete	بتن معمولی
medium lampholder	سرپیچ معمولی
nonstandard	غیر معمولی
normal good	کالای معمولی
common whipping	بست معمولی
normal interval	فاصله معمولی صف
normal permeability	نفوذپذیری معمولی
wrought iron	اهن معمولی
standards	طبیعی یا معمولی
undresses	جامه معمولی
general	کلی معمولی
general	معمولی و نه مخصوص
generals	کلی معمولی
generals	معمولی و نه مخصوص
standard	طبیعی یا معمولی
irregular	غیر معمولی
commoners	معمولی متعارفی
white mulatto	توت معمولی
complement	تعارفات معمولی
commonest	معمولی متعارفی
undressing	جامه معمولی
typical <adj.>	بافت معمولی
undress	جامه معمولی
American bond	آجرچینی معمولی
complements	تعارفات معمولی
mulberries	توت معمولی
mulberry	توت معمولی
charge hand	کارگر معمولی
complementing	تعارفات معمولی
common	معمولی متعارفی
complemented	تعارفات معمولی
meanest	پست معمولی
meaner	پست معمولی
ornary	عادی معمولی
standard bar	میله معمولی
single precision	با دقت معمولی
rudas	پست معمولی
rock brake	بسفایج معمولی
ranko	سرباز معمولی
procedure message	پیام معمولی
plain concrete	بتن معمولی
piper nigrum	فلفل معمولی
ornery	عادی معمولی
everyday	معمولی مبتذل
standard brick	اجر معمولی
standard gauge	اندازه معمولی
mean	پست معمولی
the a merchant	سوداگر معمولی
standard trench	سنگر معمولی
standard motor	موتور معمولی
street virus	ویروس معمولی
deferred credits	درامد پس افتاده
decurrent	پایین افتاده
cyma recta	موجی افتاده
lame ducks	از کار افتاده
remotely	دور افتاده
hors de combat	از کار افتاده
arrear	بدهی پس افتاده
occurred <past-p.>	اتفاق افتاده
he fell prone	دمر افتاده
compromised	به خطر افتاده
back rent	اجاره پس افتاده
backrent	اجارهء پس افتاده
compromised	در خطراکتشاف افتاده
happened <past-p.>	اتفاق افتاده
installed	از کار افتاده
demimonde	عقب افتاده
with fingers interlocked	با انگشتان در هم افتاده
mity	کزم افتاده
noneffective	از کار افتاده
unregarded	ازقلم افتاده
unassertive	افتاده حال
nutant	پایین افتاده
obvolute	رویهم افتاده
short winded	از نفس افتاده
short of breath	از نفس افتاده
protrudent	بیرون افتاده
proleptic	پیش افتاده
outland	دور افتاده
copybook	پیشپا افتاده
long face	لب و لوچه افتاده
old hat	پیش پا افتاده
dowm	از کار افتاده
not operationally ready	از کار افتاده
out-of-date <idiom>	از مد افتاده (دمد)
hanging gale	اجاره پس افتاده
winded	از نفس افتاده
tatty	پیش پا افتاده
impassionate	بهوس افتاده
in register	روی هم افتاده
jugate	روی هم افتاده
out of order	از کار افتاده
lame duck	از کار افتاده
ordinary	پیش پا افتاده
backwards	عقب افتاده
slackest	جای افتاده یا شل
prostrates	بخاک افتاده
prostrated	بخاک افتاده
prostrate	بخاک افتاده
slacks	جای افتاده یا شل
overlapping	رویهم افتاده
back	بدهی پس افتاده
backs	بدهی پس افتاده
slack	جای افتاده یا شل
overlapping	روی هم افتاده گی
outlying	دور افتاده
retarded	عقب افتاده
lowliest	صغیر افتاده
lowlier	صغیر افتاده
outstanding	عقب افتاده
outstandingly	عقب افتاده
recluses	دور افتاده
recluse	دور افتاده
lowly	صغیر افتاده
prostrating	بخاک افتاده
trite	پیش پا افتاده
commonplace	پیش پا افتاده
banal	پیش پا افتاده
delayed	به تاخیر افتاده
obsolete	ازکار افتاده
delayed	عقب افتاده
deferred	عقب افتاده
meshed	درهم جا افتاده
deadlines	از کار افتاده
seedy	از کار افتاده
backward	عقب افتاده
deadline	از کار افتاده
walk	گام معمولی اسب
ordinary grasp	گرفتن میله معمولی
normal charge	خرج معمولی توپ
routes	راه جریان معمولی
walks	گام معمولی اسب
week day	روز معمولی هفته
milkwort	پلی گالای معمولی
inverted l antenna	انتن معمولی رادیو
l antenna	انتن معمولی رادیو
joiner door	درب معمولی ناو
conventional	جنگ افزارهای معمولی
light hydrogen	هیدروژن سبک یا معمولی