Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 156 (3 milliseconds)
English
Persian
with whom do you board
پیش کی غذا میخورید و منزل میکنید
Other Matches
what do you eat?
چه میخورید
Do you accept traveller's cheques?
آیا شما چک های مسافرتی قبول میکنید؟
where do you feel the pain
کجایتان درد میکند در کجااحساس درد میکنید
inns
منزل
commorancy
منزل
pied-a-terre
منزل
biding
منزل
lodged
منزل
hearth
منزل
halting place
منزل
lodge
منزل
houseful
یک منزل بر
domiciles
منزل
pieds-a-terre
منزل
inn
منزل
stage
منزل
stages
منزل
dwelling
منزل
hearths
منزل
lodging
منزل
lodgings
منزل
hospices
منزل
hospice
منزل
dwellings
منزل
domicile
منزل
habitation
منزل
housed
منزل
habitations
منزل
houses
منزل
withindoors
در منزل
home
منزل
homes
منزل
abodes
منزل
abode
منزل
lodges
منزل
house
منزل
roosting
منزل کرن
roosted
منزل کرن
household economy
تدبیر منزل
encage
منزل دادن
outdoors
خارج از منزل
roosts
منزل کرن
home address
آدرس منزل
dwelling
منزل کردن
lodgment or lodge
منزل گیری
house arrest
توقیف در منزل
housework
کار منزل
dwelling house
منزل مسکونی
take up ones abode
منزل کردن
to take up one's quarters
منزل کزدن
accomodate
منزل دادن
He came out of the house.
از منزل درآمد
encamps
منزل دادن
encamping
منزل دادن
encamped
منزل دادن
encamp
منزل دادن
to shift one's lodging
تغییردادن منزل
dwellings
منزل کردن
residance telephone
تلفن منزل
roost
منزل کرن
quarters
منزل بخش
lodged
منزل کردن
dwelt
منزل کرد
lodges
منزل دادن
lodges
منزل کردن
alfresco
خارج از منزل
home economics
اقتصاد منزل
home economics
تدبیر منزل
digging
خانه منزل
lodged
منزل دادن
lodge
منزل کردن
house
منزل گزیدن
housed
منزل گزیدن
houses
منزل گزیدن
dwelt
منزل داشت
accommodating
منزل مناسب
to move out
[از منزل]
رفتن
lodge
منزل دادن
homeward
بطرف منزل
abide
منزل کردن
abided
منزل کردن
abides
منزل کردن
accommodate
منزل دادن
accommodated
منزل دادن
accommodates
منزل دادن
board
منزل کردن
boarded
منزل کردن
camps
منزل کردن
camped
منزل کردن
camp
منزل کردن
housekeeping
اداره منزل
WI'll you take me home?
مرا به منزل می رسانید ؟
I am staying at the hotel.
در هتل منزل دارم.
withindoors
اشخاص داخل منزل
halfway house
منزل نیمه راه
To put up at a place .
درجایی منزل کردن
to move out
[از منزل]
بارکشی کردن
halfway houses
منزل نیمه راه
houseplant
گیاه توی منزل
houseplants
گیاه توی منزل
Is there anybody at home ? Anybody home ?
کسی منزل هست ؟
accommodations
منزل وسایل راحتی
pet
حیوان اهلی منزل
manors
ملک تیولی منزل
petted
حیوان اهلی منزل
manor
ملک تیولی منزل
search warrants
حکم تفتیش منزل
lodgment
منزل گیری استقرار
accommodation
منزل وسایل راحتی
search warrant
حکم تفتیش منزل
pets
حیوان اهلی منزل
lodgement
منزل گیری استقرار
house wiring switch
کلید برق منزل
to fix up
منزل دادن پوشانیدن
house service meter
کنتور برق منزل
well lodged
دارای منزل راحت
eating out
صرف غذا بیرون از منزل
domicile
منزل یا مرکز مهم امور
speciality of the house
غذای مخصوص طبخ منزل
put up
طرح کردن منزل دادن
domiciles
منزل یا مرکز مهم امور
room
مسکن گزیدن منزل دادن به
to put up
منزل دادن به نامزد کردن
A load askew does not reach its destination .
<proverb>
بار کج به منزل نمى رسد .
easement
راحت شدن از درد منزل
rooms
مسکن گزیدن منزل دادن به
put-up
طرح کردن منزل دادن
I'll be at home today .
امروز منزل خواهم بود
He went home on leave .
مرخصی گرفت رفت منزل
outhouses
منزل یا حیاط پهلویی یا دورافتاده
outhouse
منزل یا حیاط پهلویی یا دورافتاده
I'd like to have a place of my own
[to call my own]
.
من منزل خودم را می خواهم داشته باشم.
come and take p luck with us
بفرمایدبرویم منزل هرچه پیداشدباهم می خوریم
subsidized accommodation
منزل با کمک هزینه
[کرایه و غیره]
where do you live
کجا زندگی می کنید یا منزل دارید
Could you put us up for the night ?
ممکن است شب را اینجا منزل کنیم ؟
A light burden soon reaches home .
<proverb>
بار سبک زود به منزل مى رسد .
barracking
منزل کارگران کلبه یا اطاقک موقتی انبارکاه
barracked
منزل کارگران کلبه یا اطاقک موقتی انبارکاه
Try to be home before dark.
سعی کن قبل از تاریک شدن بیایی منزل
barrack
منزل کارگران کلبه یا اطاقک موقتی انبارکاه
Floreale
[سبک تزئینات منزل در معماری هنر نوی ایتالیا]
Please be (feel ) at home . Please make yourself at home .
اینجا را منزل خودتان بدانید ( راحت باشید و تعارف نکنید )
Lets go to my house for pot luck .
برویم منزل ما با لا خره یک لقمه نان وپنیر پیدا می شود
to register with the police
نشانی خود را در اداره پلیس ثبت کردن
[نقل منزل]
The hotel was home from home .
هتل مثل منزل خودمان بود ( راحت وکم تشریفات )
Home , sweet home .
هیچ کجا منزل خود آدم نمی شود ( ازنظرراحتی وغیره )
yule log
کنده بزرگی که شب میلادبمناسبت اغاز مراسم عید دربخاری منزل گذارند
house
منزل دادن پناه دادن
housed
منزل دادن پناه دادن
houses
منزل دادن پناه دادن
quarantine
در موارد ذیل درCL مورد استفاده است زن بیوه پنجاه روز از مرگ شوهر فرصت دارد که بادریافت جهیزیه و حق الارث خود از منزل خارج شود مدت قرنطینه کشتیهایی که ازکشورهای الوده به بیماریهای واگیر می ایندپنجاه perch از زمین
quarantining
در موارد ذیل درCL مورد استفاده است زن بیوه پنجاه روز از مرگ شوهر فرصت دارد که بادریافت جهیزیه و حق الارث خود از منزل خارج شود مدت قرنطینه کشتیهایی که ازکشورهای الوده به بیماریهای واگیر می ایندپنجاه perch از زمین
quarantines
در موارد ذیل درCL مورد استفاده است زن بیوه پنجاه روز از مرگ شوهر فرصت دارد که بادریافت جهیزیه و حق الارث خود از منزل خارج شود مدت قرنطینه کشتیهایی که ازکشورهای الوده به بیماریهای واگیر می ایندپنجاه perch از زمین
quarantined
در موارد ذیل درCL مورد استفاده است زن بیوه پنجاه روز از مرگ شوهر فرصت دارد که بادریافت جهیزیه و حق الارث خود از منزل خارج شود مدت قرنطینه کشتیهایی که ازکشورهای الوده به بیماریهای واگیر می ایندپنجاه perch از زمین
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com