English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English Persian
short measure full measure پیمانه تمام
Other Matches
bushel پیمانه غله ومیوه که درحدود63 لیتر است پیمانه
bushels پیمانه غله ومیوه که درحدود63 لیتر است پیمانه
gauge پیمانه
mete پیمانه
scoops پیمانه
scooping پیمانه
scooped پیمانه
measure پیمانه
modules پیمانه
gauges پیمانه
module پیمانه
gauge=gage پیمانه
scoop پیمانه
gauged پیمانه
mods به پیمانه
short measure full measure پیمانه کم
modulus پیمانه
modulo پیمانه n
modulo به پیمانه
measuring glass پیمانه
mod به پیمانه
canikin پیمانه کوچک
hosghead پیمانه مایعات
dosing pump پمپ پیمانه
gage=gauge پیمانه اندازه
module اتاقک پیمانه
dry measure پیمانه خشکبار
decaliter پیمانه ده لیتری
yardsticks مقیاس پیمانه
modules اتاقک پیمانه
yardstick مقیاس پیمانه
commensurableness هم پیمانه بودن
decalitre پیمانه ده لیطری
modularization پیمانه بندی
gauged پیمانه کردن
cannikin پیمانه کوچک
kilderkin پیمانه ابجو
gauges پیمانه کردن
modulo n check مقابله به پیمانه
modulo two sum مجموع به پیمانه دو
measure of capacity پیمانه فرفیت
load module پیمانه بارشو
gauge پیمانه کردن
modulo n counter شمارنده به پیمانه
beta software نرم افزاری که هنوز تمام آزمایش ها رویش تمام نشده و ممکن است هنوز مشکل داشته باشد
graduates پیمانه درجه دار
graduating پیمانه درجه دار
metrologist سنگ و پیمانه شناس
measure پیمانه کردن سنجیدن
graduate پیمانه درجه دار
terminates تمام شدن تمام کردن
terminated تمام شدن تمام کردن
terminate تمام شدن تمام کردن
That jar is broken and that measure spilt . <proverb> آن سبو بشکست و آن پیمانه ریخت.
chauldron پیمانه زغال برابر1296 لیتر
it is quite another story now ان سبوبشکست وان پیمانه ریخت
commensurably چنانکه بتوان بایک پیمانه اندازه گرفت
gaduate لیسانسیه فارغ التحصیل پیمانه درجه دار
hutches نوعی پیمانه قدیمی زغال سنگ وغیره
hutch نوعی پیمانه قدیمی زغال سنگ وغیره
pint پیمانه وزن مایع معادل نیم کوارت
pints پیمانه وزن مایع معادل نیم کوارت
pottle پیمانه وزنی برابر نیم گالن رطل یکمنی
adobe type manager استاندارد برای نوشتارهایی که اندازه شان قابل تغییر است که توسط System Apple و Windows Microsoft برای تقریبا تمام اندازه ها و قابل چاپ روی تمام چاپگرها ایجاد شده است
raster سیستم اسکن کردن تمام صفحه نمایش CRT تمام صفحه , پیش نمایش CRT با یک اشعه تصویر با حرکت افقی روی آن و حرکت به پایین در انتهای هر خط
lap یک دور کامل زمین اسبدوانی تمام کردن یک دور اسبدوانی رسیدن به اسب جلویی تمام کردن یک دور
lapped یک دور کامل زمین اسبدوانی تمام کردن یک دور اسبدوانی رسیدن به اسب جلویی تمام کردن یک دور
beneficial occupancy اشغال ساختمان نیمه تمام استفاده از ساختمان نیمه تمام
measure پیمانه کردن سنجیدن بخش کردن
panoramas تمام نما اینه تمام نما
panorama تمام نما اینه تمام نما
full track تمام شنی خودرو تمام شنی
wineglass لیوان شراب پیمانه شراب
pannikin لیوان کوچک پیمانه کوچک
memory module ماژول حافظه پیمانه حافظه
out and out تمام
through تمام
full-face تمام رخ
full-length تمام قد
whole length تمام قد
whole تمام
rounded پر تمام
thru تمام
incomplete نا تمام
lion's share تمام
entire تمام
yame تمام
thorough تمام
full تمام
fullest تمام
out-and-out تمام
all night در تمام شب
full face تمام رخ
full length تمام قد
It's over. تمام شد.
completes تمام
completed تمام
complete تمام
it is all up تمام شد
off تمام
completing تمام
dyed-in-the-wool تمام و کمال
hade شیب تمام
dyed-in-the-wool به تمام معنی
dyed-in-the-wool تمام عیار
par excellence به تمام معنی
he is fifty تمام دارد
full-page تمام صفحه
spring-clean تمام وکمالتمیزکردن
full tracked تمام شنی
give out تمام شدن
full tracked تمام زنجیر
through تمام شده
full view نمای تمام رخ
full word تمام کلمه
fullmouthed تمام دندان
fullword تمام کلمه
fully automatic تمام اتوماتیک
fully automatic machine تمام اتومات
wrap up تمام شدن
full-time تمام وقت
get through تمام کردن
yean round در تمام سال
yearlong یکسال تمام
A whole week یک هفته تمام
lie-in تمام شدن
in full تمام وکمال
attained تمام کردن
attain تمام کردن
in full fig درلباس تمام
pukka تمام عیار
pucka تمام عیار
unfinished تمام نشده
processor تمام کننده
payment in full پرداخت تمام
mast high تمام افراشته
over with تمام شده
holosymmetric تمام وجه
holohedron تمام وجهی
attaining تمام کردن
lie in تمام شدن
fulfils تمام کردن
completive تمام کننده
fulfilling تمام کردن
fulfilled تمام کردن
fulfil تمام کردن
holohedral تمام وجه
integrating تمام کردن
integrates تمام کردن
integrate تمام کردن
attains تمام کردن
fulfills تمام کردن
whole hog تمام راه
depletable تمام شدنی
fulfill تمام کردن
full adder تمام افزایشگر
the whole world تمام دنیا
an a fact تمام شده
ammo zero مهمات تمام
thoro کامل تمام
all this تمام اینها
all risks تمام خطرات
all out باشدت تمام
full automatic تمام اتوماتیک
all d. در تمام روز
full blown تمام شکفته
the game is up بازی تمام شد
the full of the moon ماه تمام
finisher تمام کننده
rounds complete تیر تمام شد
run out of تمام کردن
full wave تمام موج
round d. دوجین تمام
cosecant قطرفل تمام
consumptible تمام شدنی
consummative تمام کننده
end of mission ماموریت تمام
f. and fell تمام بودن
f. sixmiles 6میل تمام
fiddle away تمام کردن
by all means با تمام وسائل
full blown تمام کامل
full duplex تمام دو رشتهای
fullest تمام قدرت
full mouthed تمام دندان
full orbed تمام روشن
fullest تمام تکمیل
full pay حقوق تمام
full تمام قدرت
full تمام تکمیل
full pay مواجب تمام
use up تمام کردن
full scale تمام عیار
full screen تمام صفحه
full subtractor تمام کاهشگر
peter تمام شدن
to see through تمام کردن
full moon ماه تمام
defunct تمام شده
thoro تمام وکمال
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com