English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 175 (2 milliseconds)
English Persian
twist پیچاندن چرخیدن
twisting پیچاندن چرخیدن
twists پیچاندن چرخیدن
Other Matches
wrings پیچاندن
crimp پیچاندن
wrests پیچاندن
crinkled پیچاندن
wresting پیچاندن
wrested پیچاندن
wrest پیچاندن
tweak پیچاندن
reeve پیچاندن
periphrase پیچاندن
wringing پیچاندن
crinkles پیچاندن
crinkle پیچاندن
rotates پیچاندن
rotated پیچاندن
rotate پیچاندن
winding پیچاندن
wring پیچاندن
backing off پس پیچاندن
crinkling پیچاندن
waggle پیچاندن
waggled پیچاندن
winds :پیچاندن
tweaked پیچاندن
tweaking پیچاندن
tweaks پیچاندن
turn پیچاندن
waggling پیچاندن
wind :پیچاندن
crimps پیچاندن
twitch grass پیچاندن
wimble پیچاندن
waggles پیچاندن
turns پیچاندن
crimped پیچاندن
contorting کج کردن پیچاندن
contorted کج کردن پیچاندن
contort کج کردن پیچاندن
entwine بهم پیچاندن
entwined بهم پیچاندن
entwines بهم پیچاندن
entwining بهم پیچاندن
contorts کج کردن پیچاندن
thumbscrew باشست پیچاندن
thumbscrews باشست پیچاندن
screw پیچاندن پیچیدن
curls پیچاندن حلقه
curl پیچاندن حلقه
screws پیچاندن پیچیدن
curled پیچاندن حلقه
to turn something as far as it will go تا آخر پیچاندن
twitches پیچاندن سرکوفت دادن
twitching پیچاندن سرکوفت دادن
twitched پیچاندن سرکوفت دادن
twitch پیچاندن سرکوفت دادن
screws پروانه ناو پیچ پیچاندن
screw پروانه ناو پیچ پیچاندن
break one's wrist پیچاندن مچ برای زدن توپ
turn in بداخل پیچاندن برگرداندن به انبار
near leg pickup and turnover گرفتن یک پا وپس گردن و پیچاندن
toggles میله عرضی انتهای زنجیریابندبرای پیچاندن وکنترل ان
toggle میله عرضی انتهای زنجیریابندبرای پیچاندن وکنترل ان
wheeling چرخیدن
rotated چرخیدن
twirl چرخیدن
to be in a whirl چرخیدن
to turn round چرخیدن
roll up چرخیدن
rotates چرخیدن
wheels چرخیدن
wheel چرخیدن
heels چرخیدن
rotate چرخیدن
slue چرخیدن
heel چرخیدن
revolves چرخیدن
twirls چرخیدن
twirling چرخیدن
twirled چرخیدن
swings چرخیدن
reel چرخیدن
reeled چرخیدن
reeling چرخیدن
reels چرخیدن
spin چرخیدن
revolved چرخیدن
revolve چرخیدن
spins چرخیدن
swing چرخیدن
turns چرخیدن
windmill چرخیدن
windmills چرخیدن
turn چرخیدن
fullest چرخیدن ژیمناست
turn چرخیدن تاباندن
trundled گشتن چرخیدن
trundle گشتن چرخیدن
turn گشتن چرخیدن
trundling گشتن چرخیدن
birr صدای چرخیدن
change spin چرخیدن با تغییر پا
turns چرخیدن تاباندن
turns گشتن چرخیدن
full چرخیدن ژیمناست
trundles گشتن چرخیدن
pivoted روی پاشنه چرخیدن
trolls چرخیدن چرخاندن گرداندن
pivots روی چیزی چرخیدن
orbit چرخیدن به دور یک مدار
pivots روی پاشنه چرخیدن
pivoted روی چیزی چرخیدن
pivot روی پاشنه چرخیدن
pivot روی چیزی چرخیدن
shoulder roll چرخیدن روی شانه ها
left turn حرکت به چپ به سمت چپ چرخیدن
sit spin چرخیدن روی یک اسکیت
whiz مثل فرفره چرخیدن
run around in circles <idiom> دور خود چرخیدن
orbited چرخیدن به دور یک مدار
purling مثل فرفره چرخیدن
whirls چرخیدن گردش سریع
purled مثل فرفره چرخیدن
purl مثل فرفره چرخیدن
trills چرخیدن روان شدن
whirl چرخیدن گردش سریع
wryly کنایه امیز چرخیدن
trilled چرخیدن روان شدن
trill چرخیدن روان شدن
wry کنایه امیز چرخیدن
whirls چرخ دادن چرخیدن
purls مثل فرفره چرخیدن
troll چرخیدن چرخاندن گرداندن
whirl چرخ دادن چرخیدن
whirling چرخیدن گردش سریع
orbits چرخیدن به دور یک مدار
whirling چرخ دادن چرخیدن
whirled چرخ دادن چرخیدن
whirled چرخیدن گردش سریع
free spool چرخیدن ازاد قرقره ماهیگیری
pivots روی پاشنه گشتن چرخیدن
jackson haines spin چرخیدن روی یک پا در حالت نشسته
pivot روی پاشنه گشتن چرخیدن
pivoted روی پاشنه گشتن چرخیدن
warping پیچاندن بالها بصورت متقارن برای بدست اوردن پایداری عرضی و قابل کنترل
swing تاب خوردن دور زدن چرخیدن
swinge تلوتلو خوردن بدور چیزی چرخیدن
swivelled روی محورگرداندن یا گردیدن چرخیدن نوسان
swings تاب خوردن دور زدن چرخیدن
swivels روی محورگرداندن یا گردیدن چرخیدن نوسان
swivel روی محورگرداندن یا گردیدن چرخیدن نوسان
pivoted توپی هرزه گرد چرخیدن دور چیزی
biases وضع نامنظم گوی که باعث چرخیدن ان میشود
bias وضع نامنظم گوی که باعث چرخیدن ان میشود
chest roll چرخیدن ژیمناست از حالت ایستاده بروی سینه
pivots توپی هرزه گرد چرخیدن دور چیزی
pivot توپی هرزه گرد چرخیدن دور چیزی
spinner play حمله یک نفره با دریافت توپ و چرخیدن یک دایره کامل
to wobble [rotate unevenly] لنگ بودن [تاب داشتن] [به طور نامنظم چرخیدن] [اصطلاح روزمره]
flip پرش ازلبه خارجی عقبی اسکیت بانیم چرخش چرخیدن و پشتک زدن در هوا
flips پرش ازلبه خارجی عقبی اسکیت بانیم چرخش چرخیدن و پشتک زدن در هوا
flipped پرش ازلبه خارجی عقبی اسکیت بانیم چرخش چرخیدن و پشتک زدن در هوا
null cycle زمان مورد نیاز برای چرخیدن درون یک برنامه کامل بدون تعریف دادههای جدید چرخه تهی
change of edge تغییر حرکت از یک لبه تیغه به لبه دیگر بدون چرخیدن بدن
ease turn سرعت چرخش فرود چرخیدن یا دور زدن هواپیمابرای فرود
sprocket holes مجموعه سوراخ کوچک در هر لبه مجموعهای کاغذ که امکان چرخیدن و قرار گرفتن کاغذ در چاپگر میدهد
swivel اتصال گردنده اتصال لولایی چرخیدن
swivelled اتصال گردنده اتصال لولایی چرخیدن
swivels اتصال گردنده اتصال لولایی چرخیدن
dropped گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
dropping گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
drops گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
drop گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com