Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (15 milliseconds)
English
Persian
interphase reactor
پیچک متعادل کننده
line charge compensation reactor
پیچک متعادل کننده
Other Matches
offsetting
رقم متعادل کننده متعادل کردن
offset
رقم متعادل کننده متعادل کردن
regulator
متعادل کننده
corrector
متعادل کننده
compensator
متعادل کننده
stabilizer
متعادل کننده
regulators
متعادل کننده
balancer
متعادل کننده
stabilisers
متعادل کننده
delay equalizer
متعادل کننده تاخیری
dashpot
استوانه متعادل کننده
sash balancing weight
وزنه متعادل کننده
ballast
وزنه متعادل کننده
interchange current
جریان متعادل کننده
stabilizing sleeve
غلاف متعادل کننده
counterpoise
نیروی متعادل کننده
compensating coil
پیچک جبران کننده
cooling coil
پیچک سرد کننده
impedance compensator
متعادل کننده مقاومت فاهری
parity bit
عدد یا علامت طراز کننده متعادل کننده عدد تعادل
stabilizing sleeve
پرده متعادل کننده گلولههای منور
pressure equalized addition funnel
قیف افزایشی متعادل کننده فشار
stabilizing fin
پرههای متعادل کننده گلوله در مسیر
equilibrate
متعادل کردن متعادل شدن
automatic levelling
سیستم متعادل کننده خودکارهواپیما سیستم ترازکننده خودکار
equilibrator
دستگاه متعادل کننده دستگاه موازنه
clear one's ears
متعادل کردن فشار نسبت به پرده گوشها هنگام شیرجه فشار متعادل در طرفین هنگام شیرجه در اب
dominant
متعادل
equilibrant
متعادل
balanced
متعادل
level-headed
متعادل
even-tempered
متعادل
counterbalances
متعادل کردن
counterbalanced
متعادل کردن
counterbalance
متعادل کردن
coequal
متعادل ومتساوی
soaking
تابش متعادل
lopsided
غیر متعادل
moderate speed
سرعت متعادل
offsetting
وزنه متعادل
offset
وزنه متعادل
bale
متعادل کردن
bales
متعادل کردن
be in ballast
متعادل بودن
equilibrium drawdown
افت متعادل
balanced system
سیستم متعادل
equilibrium flow
جریان متعادل
balanced state
حالت متعادل
balanced rudder
سکان متعادل
ballast concrete
بتن متعادل
historical cost
قیمت متعادل
balanced armature unit
جوشن متعادل
balance
متعادل کردن
baling press
پرس متعادل
ballast concrete
بتن متعادل
equilibration
متعادل کردن
balanced circuit
مدار متعادل
balancing
متعادل کردن
rounded
<adj.>
کامل و متعادل
balances
متعادل کردن
equilibrant
نیروی متعادل
coils
پیچک
turnbuckle
پیچک
coiled
پیچک
helix
پیچک
coil
پیچک
solenoid
پیچک
spray
پیچک
impedance coil
پیچک
cirrus
پیچک
scroll
پیچک
ivy
پیچک
scrolls
پیچک
reactor
پیچک
tendril
پیچک
tendrils
پیچک
mush coil
پیچک در هم
volute
پیچک
reactors
پیچک
balance collective forces
نیروهای کلی متعادل
disequilibrate
غیر متعادل کردن
equilibrium moisture content
درصد رطوبت متعادل
equilibrium pressure curve
منحنی فشار متعادل
even keel
حرکت متعادل ناو
stabilization
متعادل کردن تعادل
unbalancing
غیر متعادل کردن
unbalances
غیر متعادل کردن
balanced pressure torch
[مشعل با فشار متعادل]
unbalance
غیر متعادل کردن
balanced supply
اماد متعادل شده
balanced stock
ذخیره اماد متعادل
balanced load
بار خارجی متعادل
focusing coil
پیچک تمرکز
ignition choke
پیچک احتراق
retardation coil
پیچک تاخیر
resistance coil
پیچک مقاومتی
impedance coil
پیچک ناگذرایی
damping coil
پیچک خفنده
armature coil
پیچک ارمیچر
impedance coupling
تزویج پیچک
lagging ciol
پیچک سنجه
bucking coil
پیچک مقابله
capacity of coil
فرفیت پیچک
tendril
ریشه پیچک
idle coil
پیچک هرز
holding coil
پیچک نگهدارنده
ideal solenoid
پیچک ایده ال
flux linking a coil
شاره پیچک
armature loop
پیچک ارمیچر
honeycomb coil
پیچک مشبک
search coil
پیچک کاشف
exploring coil
پیچک کاشف
series coil
پیچک زنجیری
lattice woung coil
پیچک مشبک
balance coil
پیچک تراز
secondary coil
پیچک ثانوی
ivied
پیچک دار
shunt coil
پیچک شنتی
line charge compensation reactor
پیچک جبرانگر
current coil
پیچک اصلی
voltage coil
پیچک ولت
coil box
جعبه پیچک
coil form
مغزی پیچک
coil pitch
گام پیچک
tickler
پیچک تشدید
pitch of armature winding
گام پیچک
convergence coil
پیچک همگرا
plug in coil
پیچک دو شاخکی
convolvulus
جنس پیچک
primery coil
پیچک اولیه
interphase transformer
پیچک مکنده
zigzag chock
پیچک زیگزاگ
potential coil
پیچک پتانسیل
current limiting reactor
پیچک کاهنده
purity coil
پیچک خلوص
magnet coil
پیچک مغناطیس
dead coil
پیچک هرز
input reactor
پیچک ورودی
line choking coil
پیچک محافظ
antenna coil
پیچک انتن
tendrils
ریشه پیچک
choking effect
اثر پیچک
transformer coil
پیچک مبدل
line choking coil
پیچک محافظ خط
voice coil
پیچک صدا
field coil
پیچک مغناطیس گر
equipoise
برابری دروزن متعادل ساختن
balanced tackle
وضع متعادل وسایل ماهیگیری
witch hazel
موچسب پیچک دیواری
interphase transformer loss
تلفات پیچک صنعتی
inductor ballast
اتصال ورودی پیچک
air core chuke
پیچک با هسته هوایی
inclined coil meter
سنجه با پیچک مایل
iron core coil
پیچک با هسته اهنی
transformer coil magneto
مگنت پیچک مبدل
tuning coil
پیچک میزان ساز
tuning inductance
پیچک میزان ساز
duolateral coil
پیچک لانه زنبوری
spider
حلقه پیچک صدا
loading coil
پیچک بار افزای
low frequency choke
پیچک فرکانس پایین
spiders
حلقه پیچک صدا
dextrosal helix
پیچک راست گرد
open coil armature
ارمیچر با پیچک باز
primary coil
پیچک راه انداز
poison ivy
پیچک سمی امریکایی
moving coil meter
سنجه با پیچک متحرک
series wound motor
موتور با پیچک سری
high impedance relay
رله پیچک دار
high frequency choke
پیچک فرکانس بالا
spider web coil
پیچک تار عنکبوتی
basket coil
پیچک تار عنکبوتی
poison oak
پیچک سمی امریکایی
back pitch
گام خور پیچک
iron core choke
پیچک با هسته اهنی
balances
تراز شدن متعادل کردن ترازو
balance
تراز شدن متعادل کردن ترازو
moving coil galvanometer
گالوانومتر قاب یا پیچک گردان
input reactor
سلف ورودی پیچک ماقبل
isometric view
رسمی که سه بعد شی را به نسبت متعادل نشان میدهد
swingweight
وضع متعادل چوب گلف پس ازپایان حرکت
inductor with adjustable air gap
پیچک با فاصله هوائی قابل تنظیم
deadlock
حالت عدم فعالیتی که در اثروجود دو نیروی متعادل ایجادگردد
C-scroll
[پیچک هایی به شکل سی و اس بویژه در تزئینات روکوکو]
corrector
جبرانگر تعدیل کننده تصحیح کننده تنظیم کننده
balance
خط ارتباطی که از هر سه توسط یک مدار متعادل بسته شده است تا از انعکاس سیگنال جلوگیری کند
balances
خط ارتباطی که از هر سه توسط یک مدار متعادل بسته شده است تا از انعکاس سیگنال جلوگیری کند
self reacting
بطور خودکار متعادل شونده خود بخود تطبیق شونده
antithyroid
ماده متعادل کنندهء غدد درقی ضد غدهء درقی
balancing
حفظ عمق کشتی متعادل کردن عمق زیردریایی
meander border
[طرح پیچ در پیچ و منقطع در حاشیه با مخلوطی از گل ها و پیچک های انگور]
choke impedance
امپدانس یا مقاومت فاهری چوک مقاومت پیچک
balances
تراز کردن متعادل کردن بالانس
balance
تراز کردن متعادل کردن بالانس
depolarize
غیر متعادل کردن متضاد کردن
arabesque
[Eslimi]
طرح اسلیمی
[الهام گرفته شده از شاخک ها و پیچک های درخت مو که کل متن را به همراه نگاره های دیگر فرا می گیرد.]
acanthus design
طرح پیچک
[الهام گرفته شده از گیاهی به همین نام یعنی آکانتوس که بیشتر در طرح گل فرنگ یا گوبلن دیده می شود]
altitude/height hold
متوقف کننده سقف پروازهواپیما محدود کننده خودکارارتفاع پرواز هواپیما
propounder
ابراز کننده یا مطرح کننده وصیت نامه در دادگاه امورحسبی
inhibitor
کنترل کننده سوزش خرج موشک ممانعت کننده ازاشتعال
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com