English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (20 milliseconds)
English Persian
darts پیکان اندازی 2 نفره یا 4 نفره با 3 پیکان در هربار برای هر نفر از مسافت 8 یا 9 متر
Other Matches
darted پیکان پیکان یا کلاهک موشکها
darting پیکان پیکان یا کلاهک موشکها
dart پیکان پیکان یا کلاهک موشکها
dartboard صفحه دایرهای هدف پیکان اندازی با 02 قسمت
dartboards صفحه دایرهای هدف پیکان اندازی با 02 قسمت
sculled قایق تک نفره یا4 نفره حرکت دادن دست یاپارو در اب
scull قایق تک نفره یا4 نفره حرکت دادن دست یاپارو در اب
sculls قایق تک نفره یا4 نفره حرکت دادن دست یاپارو در اب
sculling مسابقه قایقرانی یک نفره 2نفره یا 4 نفره
darting پیکان
darted پیکان
arrows پیکان
barbs پیکان
barb پیکان
dart پیکان
arrow پیکان
the point of an arrow پیکان
arrow head نوک پیکان
elf bolt پیکان چخماقی
head نوک پیکان
arrow head علامت پیکان
flechette پیکان پردار
fletcher پیکان ساز
badminton بازی انفرادی یا دو نفره در زمین به طول 04/31 متر و عرض 01/6متر برای دونفره و 81/5متر در 01/6 متر برای انفرادی و شامل سه گیم وهر گیم 51 امتیاز برای مردان و 11 امتیاز برای زنان
broad head نوک پیکان با 2 یا 3 تیغه
bronze arrowhead نشان پیکان برنزی
nock پیکان برزه گذاشتن
dart پیکان یا زوبین کوچک بازی
darting پیکان یا زوبین کوچک بازی
darted پیکان یا زوبین کوچک بازی
arrow head پیکان نشان دهنده محل پیاده شدن افراد
lacrosse بازی بین دو تیم 01نفره مردان 21 نفره مردان با چوب دراز توردار کیسه مانند برای گرفتن و پرتاب گوی
handing بردن مسابقه اسب دوانی با فاصله مناسب مجموع چهارتایی پیکان
hand بردن مسابقه اسب دوانی با فاصله مناسب مجموع چهارتایی پیکان
arrow pointer پیکان کوچکی است که می توانید آنرا با استفاده از mouse حرکت دهید
flechette پیکان شراپنل ساچمه ها یا پیکانهای مخلوط با خرج تلاش که پره دار هستند
fingerpost راهنمای جاده تیر راهنماییکه پیکان مخصوص هدایت داردومسیرجاده رانشان میدهد راهنما
one handed یک نفره
three handed سه نفره
two some دو نفره
one man یک نفره
one-man یک نفره
double دو نفره
single یک نفره
a double room یک اتاق دو نفره
bobbing لوژ 2 یا 4 نفره
tandem مسابقه دو نفره
a double bed یک تخت دو نفره
a sinlge room یک اتاق یک نفره
five man line خط دفاعی 5 نفره
fours قایقرانی 4 نفره
bobs لوژ 2 یا 4 نفره
tandems مسابقه دو نفره
boblet لوژ 2 نفره
four قایق 4 نفره
single قایق یک نفره
bob لوژ 2 یا 4 نفره
bobsleds لوژ 2 یا 4 نفره
touring car اتومبیل 4 یا 5 یا 6 نفره
solitaires بازی یک نفره
luge لوژ یک نفره
double tent چادر دو نفره
a single room یک اتاق یک نفره
solitaire بازی یک نفره
odd front خط دفاعی 4 نفره
bobsled لوژ 2 یا 4 نفره
three man block دفاع سه نفره
four man team تیم چهار نفره
wherry قایق باریک یک نفره
six man football فوتبال دو تیم 6 نفره
two seater اتوموبیل یا هواپیمای دو نفره
dragons قایق مسابقهای 3 نفره
dragon قایق مسابقهای 3 نفره
jitterbug نوعی رقص دو نفره
tempests نوعی قایق 2 نفره
I'd like a double room من یک اتاق دو نفره میخواهم.
tempest نوعی قایق 2 نفره
eights مسابقه پاروزنی 8 نفره
quadruple scylls مسابقه قایقهای 4 نفره
I'd like a sinlge room. من یک اتاق یک نفره میخواهم.
flying dutchman قایق بادبان دار 3 نفره
to go away in a foursome چهار نفره سفر کردن
helicopter double rescue harness کمربند نجات دو نفره هلیکوپتر
two person zero sum game بازی دو نفره با مجموع صفر
two person game بازی دو نفره در تئوری بازیها
I'd like a double bed room. من یک اتاق با یک تخت دو نفره میخواهم.
A pot of tea for 4, please. لطفا یک قوری چایی 4 نفره.
elevens تیم 11 نفره هاکی روی چمن
sprint relay مسابقه امدادی 4 نفره درمسافتهای مختلف
tetherball نوعی بازی دو نفره با راکت وتوپ
australian pursuit مسابقه تعقیبی 8 نفره دوچرخه سواری
mixed doubles پینگ پنگ یاتنیس 2 نفره مختلط
buddy system شناگران بخاطر ایمنی دو نفره کردن
eleven تیم 11 نفره هاکی روی چمن
foursome مسابقه بین دو تیم دو نفره گلف
double up در اطاق یاتختخواب یک نفره شریک شدن
mixed foursome بازی گلف دو تیم دو نفره زن و مرد
foursomes مسابقه بین دو تیم دو نفره گلف
curling بازی روی زمین یخ بین دوتیم 4 نفره
hurling نوعی هاکی یا لاکراس بین دوتیم 51 نفره
baseball بازی بین دو تیم 9 نفره با چوب و توپ
speedway مسابقه موتورسیکلت رانی بین تیمهای 4 نفره درمسیرهموارخاکی
spinner play حمله یک نفره با دریافت توپ و چرخیدن یک دایره کامل
handball بازی بین دو تیم هفت نفره با شش بازیگر ویک دروازه بان
lawn bowling بازی بین 2 نفر یاتیمهای 2 تا 4 نفره بصورت غلطاندن گویها بسمت جک
team roping مسابقه تیم 2 نفره گاوبازی جهت کمنداندازی و بستن گاودر حداقل وقت
skittles بازی شبیه به بولینگ درانگلستان بین 2 نفر یا 2تیم تا 5 نفره با پرتاب گوی یا دیسک به 9 میله
double مسابقه پاروزنی 2 نفره حمله با دوبار رد کردن شمشیر از زیر شمشیر حریف
doubled مسابقه پاروزنی 2 نفره حمله با دوبار رد کردن شمشیر از زیر شمشیر حریف
doubled up مسابقه پاروزنی 2 نفره حمله با دوبار رد کردن شمشیر از زیر شمشیر حریف
cutthroat بازی 3 نفره که هریک به نفع خود بازی میکند
He was too quick for her and jinked away every time. او [مرد] برای او [زن] خیلی چابک بود و هربار با تغییر جهت از دست او [زن] در می رفت.
wand shoot مسابقه تیراندازی با 63 تیراز مسافت 06 متری برای زنان و 001 متری برای مردان با تیر و کمان
pie alley مسیر اسان برای گوی اندازی
surfcasting rod چوب ماهیگیری برای قلاب اندازی در موج
offense توپ اندازی وتلاش برای انداختن میله
gun-loop [دهانه بیضی شکل در دیوار برای تیر اندازی]
overtaking sight distance مسافت دید برای سبقت گرفتن
duckpin یا سه گوی در هربار
phoning تلفن یا ماشین برای صحبت با کی در مسافت طولانی
phoned تلفن یا ماشین برای صحبت با کی در مسافت طولانی
phones تلفن یا ماشین برای صحبت با کی در مسافت طولانی
phone تلفن یا ماشین برای صحبت با کی در مسافت طولانی
facing distance مسافت بین نفرات در صف برای سهولت چرخش به اطراف
photo distance مسافت اندازه گیری شده ازعکس هوایی مسافت روی عکس
lay up ضربه زدن به مسافت کوتاهتر از عادی برای اجتناب از افتادن ان در مانع
time distance مسافت زمانی حرکت ستون مسافت طی شده در زمان معین
practice plug وسیله کوچک پلاستیکی یالاستیکی شبیه طعمه ولی بدون قلاب برای تمرین یامسابقه نخ اندازی
mean free for scattering مسافت ازاد میانگین درپراکندگی مسافت پراکندگی
attenuation mean free path مسافت ازاد میانگین درتضعیف مسافت تضعیف
mean free path for attenuation مسافت ازاد میانگین درتضعیف مسافت تضعیف
range scale طبله برد مقیاس مسافت جدول مسافت
scattering mean free path مسافت ازاد میانگین درپراکندگی مسافت پراکندگی
compressor bleed air هوایی که از قسمت کمپرسورموتور توربینی برای جلوگیری از واماندگی و یابرای بکار اندازی بعضی متعلقات گرفته میشود
halving نیم حباب منطبق شونده درانواع دوربینها و مسافت یابها برای تراز کردن
short international مسابقهای که هر تیرانداز 03تیر از مسافت 05 متر و 03تیر از مسافت 53 متر و 03تیر از مسافت 52 متر با تیرو کمان می اندازد
icos System OutputControl/Input مجموعه استانداردی از روالهای ورودی و خروخی که برای راه اندازی و کنترل فرایندورودی و خروجی طراحی شده است
range resolution قابلیت رادار برای تعیین مسافت اشیای مختلف قابلیت تفکیک بردی
range section قسمت مسئول مسافت یاب یاکار با دستگاه مسافت یاب دریک اتشبار
startup disk فلاپی دیسک که حاوی فایلهای تشخیص سیستم عامل است و در صورتی که دیسک خراب شود برای راه اندازی کامپیوتر استفاده میشود
thick Ethernet شبکه پیاده سازی شده با استفاده ازکابل Loaxial ضخیم و دستگاههای ارسال و دریافت برای اتصال کابلهای منشعب که میتواند مسافت طولانی را طی میکند
range component عنصر مربوط به مسافت عامل مسافت شاخه مربوط به برد
windsor round مسابقه تیراندازی با 63 تیراز مسافت 06 متری و 63تیر از مسافت 05 متری و63 تیر از 04 متری با کمان
cleans کامپیوتری که کمترین کد پایه ROM مورد نیاز را برای راه اندازی سیستم از دیسک دارد. هر زبان مورد نیاز هم باید بار شود
cleanest کامپیوتری که کمترین کد پایه ROM مورد نیاز را برای راه اندازی سیستم از دیسک دارد. هر زبان مورد نیاز هم باید بار شود
clean کامپیوتری که کمترین کد پایه ROM مورد نیاز را برای راه اندازی سیستم از دیسک دارد. هر زبان مورد نیاز هم باید بار شود
cleaned کامپیوتری که کمترین کد پایه ROM مورد نیاز را برای راه اندازی سیستم از دیسک دارد. هر زبان مورد نیاز هم باید بار شود
ethernet شبکه پیاده سازی شده با استفاده از کابل looxial ضخیم و گیرنده / فرستنده برای اتصال به شاخههای کابل قابل سرویس دهی در مسافت دور
housekeeping عملیات کامپیوتری که مستقیما" کمکی برای بدست اوردن نتایج مطلوب نمیکنداما قسمت ضروری یک برنامه مانند راه اندازی مقدمه چینی و عملیات پاکسازی است خانه داری
vehicle stopping distance مسافت ایست وسیله نقلیه مسافت ایست خودرو
astigmatizer وسیله استیگمات کننده وسیله تقویت کننده مسافت یاب برای دیدن نور کم در شب
wire matrix printer یک چاپگر برخوردی که علائم ماتریس نقطهای را در هربار علامت با فشردن انتهای سیم معینی بر روی نوارمرکبی و کاغذ چاپ میکند چاپگر ماتریسی سیمی
mean free path absorption مسافت ازاد میانگین در جذب مسافت جذب
coincidence range finder مسافت یاب دوشاخهای مسافت یاب انطباقی
road distance مسافت روی جاده یا مسافت طی شده از جاده
absorption mean free path مسافت ازاد میانگین در جذب مسافت جذب
telemetering ارزیابی کردن موشکها مسافت سنجی کردن مسافت سنجی
sofar سیستم مسافت یابی صوتی دریایی نوعی روش مسافت یابی صوتی دریایی
arm wrestling مچ اندازی
fillings اب اندازی
filling اب اندازی
wrist wrestling مچ اندازی
diving اب اندازی
expectoration تف اندازی
exspuition تف اندازی
start up راه اندازی
sortition پشک اندازی
trapping بدام اندازی
triggering راه اندازی
glaziery جام اندازی
sortition قرعه اندازی
trapping در تله اندازی
boot راه اندازی
actuation بکار اندازی
snash دست اندازی
inbreak دست اندازی
supersedure تعویق اندازی
contortions ازشکل اندازی
contortion ازشکل اندازی
triggers راه اندازی
abortion بچه اندازی
firing توپ اندازی
moulting پوست اندازی
ecdysis پوست اندازی
postponement تاخیر اندازی
moulting شاخ اندازی
triggered راه اندازی
leg pull دست اندازی
trigger راه اندازی
ejection بیرون اندازی
bootstrap خودراه اندازی
dockage حق بار اندازی
abortions بچه اندازی
shading سایه اندازی
lead work جام اندازی
gunfire تیر اندازی
postponements تاخیر اندازی
cannonry توپ اندازی
molt پوست اندازی
encroachment دست اندازی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com