Dictiornary-Farsi | پیکر بندی مطلق | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (13 milliseconds)

English	Persian
absolute configuration	پیکر بندی مطلق


Other Matches

reconfiguration	پیکر بندی دوباره
config.sys	در DOS و 2/OS یک فایل متن اسکی که شامل فرمانهای پیکر بندی است
absolute volue	مقدار مطلق قدر مطلق
figures	پیکر
figure	پیکر
the twin brothers	دو پیکر
digit	پیکر
effigy	پیکر
gemini	دو پیکر
configurational isomers	هم پیکر
constellation	پیکر
constellations	پیکر
figuring	پیکر
effigies	پیکر
likenesses	پیکر
arabic notation	پیکر
likeness	پیکر
image	پیکر
images	پیکر
the twins	دو پیکر
digits	پیکر
figurines	پیکر کوچک
sculptress	پیکر تراش
monstrous	غول پیکر
waxworks	پیکر مومی
icon	پیکر تصویر
portrayer	پیکر نگار
portraitist	پیکر نگار
pictorial art	پیکر نگاری
titans	غول پیکر
titan	غول پیکر
gargantua	غول پیکر
waxwork	پیکر مومی
ikons	پیکر تصویر
immane	غول پیکر
iconology	پیکر شناسی
iconography	پیکر نگار
icons	پیکر تصویر
figurine	پیکر کوچک
gigantic	غول پیکر
statue	پیکر سازی
half length	نیم پیکر
statues	هیکل پیکر
sculptor	پیکر تراش
statues	پیکر سازی
statue	هیکل پیکر
sculptors	پیکر تراش
titaness	زن غول پیکر
cora	[ستون پیکر زن]
castor	ستاره اول دو پیکر
castors	ستاره اول دو پیکر
paul bunyan	ادم غول پیکر
portraiture	پیکر نگاری تعریف
casters	ستاره اول دو پیکر
caster	ستاره اول دو پیکر
giant	ادم غول پیکر
figure head	پیکر جلو کشتی
giant corporation	شرکت غول پیکر
giants	ادم غول پیکر
gargantuan	غول پیکر عظیم الجثه
sculptures	پیکر تراشی سنگتراشی کردن
sculpture	پیکر تراشی سنگتراشی کردن
sculpture in miniature	پیکر تراشی کوچک اندام
paintress	زن پیکر نگاریا رنگ کار
warlock	زن جادو گر و ساحر غول پیکر
herm	هرمس [تندیس سنگی چار پیکر]
hermes	هرمس [تندیس سنگی چار پیکر]
evaluation rating	درجه بندی اطلاعات یا طبقه بندی ان از نظر اعتبار وصحت و دقت
pastellist	پیکر نگاری که با مداد رنگی کار میکند
antic	[ستون زن پیکر یا دیگر انسان ها با شکل نامتجانس]
word warp	فرمت بندی مجدد پس از حذف ها و اصلاحات ویژگی که درصورت جانگرفتن یک کلمه درخط اصلی ان را به ابتدای خط بعدی می برد سطر بندی
carpet classification	طبقه بندی [درجه بندی] فرش
rating	طبقه بندی کردن درجه بندی
ratings	طبقه بندی کردن درجه بندی
telescopic	دستگاه شکسته بندی تلسکوپیک چوبهای شکسته بندی مربوط به دوربین تلسکوپی یادستگاه نشانه روی
packaging	ماده محافظ اشیا که بسته بندی می شوند. مواد جذاب برای بسته بندی کالاها
defense classification	طبقه بندی اطلاعات مربوط به پدافند سیستم طبقه بندی مدارک وزارت دفاع
wording	جمله بندی کلمه بندی
classification	طبقه بندی رده بندی
laggin	اب بندی کردن اب بندی ناوها
lineaments	طرح بندی صورت بندی
classifications	طبقه بندی رده بندی
lineament	طرح بندی صورت بندی
downgrading	کم کردن طبقه بندی اسناد ومدارک پایین اوردن درجه طبقه بندی
downgrade	کم کردن طبقه بندی اسناد ومدارک پایین اوردن درجه طبقه بندی
regrade	تجدید طبقه بندی اطلاعات درجه بندی مجدد اطلاعات ازنظر اهمیت
downgrades	کم کردن طبقه بندی اسناد ومدارک پایین اوردن درجه طبقه بندی
downgraded	کم کردن طبقه بندی اسناد ومدارک پایین اوردن درجه طبقه بندی
gift wrap	بسته بندی کردن در کاغذ بسته بندی روبان دارپیچیدن
gigantic building	ساختمان غول پیکر ساختمان بسیار بزرگ
ground section	بدنه و پیکر اصلی فرش [که از در هم رفتگی نخ های تار و پود بدست می آید و اسکلت فرش را بوجود می آورد.]
line astern	صورت بندی ستون هوایی صورت بندی یک ستونه
declassification	از طبقه بندی خارج کردن حذف طبقه بندی
security classification	طبقه بندی منطقه تامینی طبقه بندی حفافتی
black designation	علامت مخصوص برای ارتباط طبقه بندی شده حامل پیام طبقه بندی شده
totals	مطلق
totalling	مطلق
sovereign	مطلق
magisterial	مطلق
unrestrained	مطلق
sovereigns	مطلق
totalled	مطلق
arbitrary	مطلق
abstracting	مطلق
abstracts	مطلق
unconditional	مطلق
total	مطلق
totaled	مطلق
totaling	مطلق
absolute	مطلق
abstract	مطلق
autocratic	مطلق
allodial	مطلق
alodial	مطلق
categoric	مطلق
inconditionate	مطلق
utters	مطلق
uttered	مطلق
utter	مطلق
categorical	مطلق
sheer	مطلق
thetic	مطلق
thetical	مطلق
absolutes	مطلق
implicit	مطلق
positive	مطلق
downright	مطلق
thorough going	مطلق
absolute <adj.>	مطلق
slick	مطلق
slickest	مطلق
starkly	مطلق
starkest	مطلق
indispensable <adj.>	مطلق
purest	مطلق
starker	مطلق
freeing	مطلق
purer	مطلق
stark	مطلق
freed	مطلق
free	مطلق
frees	مطلق
unalienable <adj.>	مطلق
unalterable <adj.>	مطلق
pure	مطلق
inevitable <adj.>	مطلق
inalienable <adj.>	مطلق
absolute methanol	متانول مطلق
absolute potential	پتانسیل مطلق
absolute paths	مسیر مطلق
absolute movement	حرکت مطلق
absolute nullity	بطلان مطلق
simpliciter	بطور مطلق
absolute permeability	نفوذپذیری مطلق
absolute poverty	فقر مطلق
absolute price	قیمت مطلق
absolute temperature	دمای مطلق
absolute sensitivity	حساسیت مطلق
absolute scale	مقیاس مطلق
seisin	تصرف مطلق
seizin	تصرف مطلق
absolute priority	اولویت مطلق
absolute temperature scale	مقیاس مطلق
absolute pressure	فشار مطلق
absolute humidity	رطوبت مطلق
absolute gravity	سنگینی مطلق
absolute frequency	بسامد مطلق
absolute frequency	فراوانی مطلق
the positive d.	درجه مطلق
the preterite tense	ماضی مطلق
absolute ether	اثر مطلق
omnipotent	قادر مطلق
absolute magnitude	قدر مطلق
absolute luminosity	درخشندگی مطلق
absolute loader	بارکننده مطلق
absolute threshold	آستانه مطلق
absolute limen	آستانه مطلق
modulus	قدر مطلق
absolute liability	بدهی مطلق
absolute judgment	قضاوت مطلق
summum bonum	خیر مطلق
absolute monopoly	انحصار مطلق
global minimum	حداقل مطلق
command automatism	فرمانبری مطلق
categorical imperative	امر مطلق
autarky	حاکم مطلق
modulusp	قدر مطلق
autarchy	حاکم مطلق
an abstroct number	عدد مطلق
alodium	ملک مطلق
almightly	قادر مطلق
magnitude	قدر مطلق
oversoul	حقیقت مطلق
dead halt	توقف مطلق
global maximum	حداکثر مطلق
imperator	فرمانروای مطلق
general power of attorney	وکالت مطلق
individuum	هستی مطلق
quiet enjoyment	واگذاری مطلق
freeholder	مالک مطلق