English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
English Persian
figure head پیکر جلو کشتی
Other Matches
topgallant سکوب بالای دکل کشتی بالاترین شکوب دکل کشتی وسایل بی مصرف کشتی
figure پیکر
image پیکر
figuring پیکر
figures پیکر
arabic notation پیکر
constellation پیکر
the twin brothers دو پیکر
digit پیکر
digits پیکر
the twins دو پیکر
images پیکر
configurational isomers هم پیکر
effigy پیکر
likeness پیکر
effigies پیکر
gemini دو پیکر
likenesses پیکر
constellations پیکر
sculptors پیکر تراش
icons پیکر تصویر
portraitist پیکر نگار
ikons پیکر تصویر
icon پیکر تصویر
gigantic غول پیکر
statue هیکل پیکر
immane غول پیکر
statue پیکر سازی
cora [ستون پیکر زن]
statues هیکل پیکر
statues پیکر سازی
half length نیم پیکر
sculptress پیکر تراش
portrayer پیکر نگار
pictorial art پیکر نگاری
gargantua غول پیکر
waxworks پیکر مومی
figurines پیکر کوچک
figurine پیکر کوچک
titan غول پیکر
iconography پیکر نگار
iconology پیکر شناسی
sculptor پیکر تراش
waxwork پیکر مومی
titaness زن غول پیکر
monstrous غول پیکر
titans غول پیکر
giant ادم غول پیکر
castor ستاره اول دو پیکر
paul bunyan ادم غول پیکر
castors ستاره اول دو پیکر
giants ادم غول پیکر
absolute configuration پیکر بندی مطلق
portraiture پیکر نگاری تعریف
caster ستاره اول دو پیکر
giant corporation شرکت غول پیکر
reconfiguration پیکر بندی دوباره
casters ستاره اول دو پیکر
scuppered سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
scupper سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
scuppering سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
scuppers سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
load line خطی در اطراف کشتی که نمودار حداکثر فرفیت کشتی میباشد
respondentia وامی که به صاحب کشتی داده و کشتی او به رهن گرفته میشود
ship's manifest صورت محمولههای کشتی فهرست کالاهای در حال حمل در کشتی
carry ship کشتی حامل زندانیان جنگی کشتی غیر مسلحی که تضمین عبور داشته باشد
hawse سوراخهای دماغه کشتی که مخصوص عبورطناب است طنابهای نگاه دارنده کشتی درحوضچه
keels حمال کشتی صفحات اهن ته کشتی وارونه کردن
keel حمال کشتی صفحات اهن ته کشتی وارونه کردن
dan runner کشتی رهاکننده علایم شناور در اب کشتی تعیین مسیر
embarkation بارگیری کشتی یا خودرو سوار شدن در کشتی یاخودرو
waterline خط بار گیری کشتی خط میزان و تراز کشتی باسطح اب
lazar housek عمارت یا کشتی برای قرنطینه 8 انبار عقب کشتی
supercargo نماینده مالک محمولات کشتی که با کشتی به سفر می رود
gunroom مخزن مهمات کشتی سفره خانه افسران کشتی
bill of health گواهی نامهای که هنگام حرکت کشتی پس ازمعاینه کشتی از لحاظ بیماریهای مسری به ناخداداده میشود
sculpture in miniature پیکر تراشی کوچک اندام
sculptures پیکر تراشی سنگتراشی کردن
warlock زن جادو گر و ساحر غول پیکر
gargantuan غول پیکر عظیم الجثه
paintress زن پیکر نگاریا رنگ کار
sculpture پیکر تراشی سنگتراشی کردن
usura maritima دادن وام با بهره سنگین به مالک کشتی که در صورت سالم برگشتن کشتی قابل وصول است
the vessel was put a bout جهت کشتی را تغییر دادند کشتی را برگردانند
hermes هرمس [تندیس سنگی چار پیکر]
herm هرمس [تندیس سنگی چار پیکر]
pastellist پیکر نگاری که با مداد رنگی کار میکند
antic [ستون زن پیکر یا دیگر انسان ها با شکل نامتجانس]
windjammer یکی از کارکنان کشتی کشتی بادبانی
config.sys در DOS و 2/OS یک فایل متن اسکی که شامل فرمانهای پیکر بندی است
quarterdeck عرشه کوچک عقب کشتی قسمتی از عرشه کشتی جنگی مخصوص انجام تشریفات نظامی و غیره
quarterdecks عرشه کوچک عقب کشتی قسمتی از عرشه کشتی جنگی مخصوص انجام تشریفات نظامی و غیره
yawed انحراف کشتی از مسیر خود خط انحراف کشتی چرخش افقی هواپیما دور محور قائم ان
yaw انحراف کشتی از مسیر خود خط انحراف کشتی چرخش افقی هواپیما دور محور قائم ان
overboard از کشتی بدریا روی کشتی
sailboat کشتی بادبانی کشتی بادی
sailboats کشتی بادبانی کشتی بادی
piracy هرعملی که کارگران یا سرنشینان کشتی علیه کشتی خود انجام دهند استفاده غیر قانونی از تالیف دیگری برای تالیف کتاب یارساله و غیره
cartel ship کشتی مخصوص مبادله اسیران جنگی کشتی محل مذاکرات جنگی
free on boand تحویل روی کشتی قیمت کالای تحویلی روی کشتی
orthodromy کشتی رانی در دایره بزرگ درست کشتی رانی
orthodromics کشتی رانی در دایره بزرگ درست کشتی رانی
semi naufragium نیمه غرق شده گی کشتی نیمه کشتی شکستگی
prows کشتی عرشه کشتی
prow کشتی عرشه کشتی
gigantic building ساختمان غول پیکر ساختمان بسیار بزرگ
ground section بدنه و پیکر اصلی فرش [که از در هم رفتگی نخ های تار و پود بدست می آید و اسکلت فرش را بوجود می آورد.]
keelage حق ورود کشتی به بندر ورودیه کشتی به بندر
light ship کشتی حامل فار دریایی کشتی حامل فانوس دریایی
dock receipt قبض رسید ورود کشتی برای تعمیر اعلام ورود کشتی برای تعمیر
skeg قسمت عقب کشتی قسمت عقب انبار یا ته کشتی
skag قسمت عقب کشتی قسمت عقب انبار یا ته کشتی
boarded کشتی
ships کشتی
sail ho! کشتی !کشتی !
on the sea در کشتی
flat پل کشتی
Take a copper vessel, pour water in it and let it stay overnight کشتی مس
board کشتی
on shipboard در کشتی
ship کشتی
bilge اب ته کشتی
hulks کشتی
on the water در کشتی
flattest پل کشتی
puppis کشتی دم
argo کشتی
hulk کشتی
on board a ship در کشتی
aft در پس کشتی
ship haven یک کش کشتی
carina کشتی
wrestling کشتی
carinae کشتی
by water با کشتی
bottoms کشتی
bottom کشتی
foreship سر کشتی
collier کشتی
ark کشتی
vessel کشتی
vessels کشتی
decked پل کشتی
catch کشتی کج
deck پل کشتی
afloat در کشتی
decks پل کشتی
shipmaster رئیس کشتی
shipbuilding کشتی سازی
shipload بار کشتی
kelson or keelson سقف ته کشتی
towing boat کشتی یدک کش
cargoes محموله کشتی
strand به گل نشستن کشتی
ice breaker کشتی یخ شکن
cargo محموله کشتی
dock تعمیرگاه کشتی
docked تعمیرگاه کشتی
docks تعمیرگاه کشتی
berth خوابگاه کشتی
berthed خوابگاه کشتی
hermaphrodite brig کشتی دو دگله
berthing خوابگاه کشتی
berths خوابگاه کشتی
in the hold در انبار کشتی
shipwright کشتی ساز
icebreaker کشتی یخ شکن
shipper محموله کشتی
keel shaped شبیه ته کشتی
shipside کنار کشتی
the ship was wrecked کشتی شکست
imbark در کشتی گذاشتن
he went aboard the ship به کشتی درآمد
he went aboard the ship او داخل کشتی شد
sister ship کشتی همسان
jerque بازرسی کشتی
propeller پروانه کشتی
shipowner صاحب کشتی
greco roman کشتی فرنگی
sister ship کشتی خواهر
singlisticker کشتی یک دگله
dockyard تعمیرگاه کشتی
wrecked کشتی شکسته
inboard داخل کشتی
fireman اتشکار کشتی
shipper مسافر کشتی
double-decker کشتی دوعرشهای
double-deckers کشتی دوعرشهای
dockyards تعمیرگاه کشتی
shipowner مالک کشتی
strands به گل نشستن کشتی
kedge تغییرجهت کشتی
deadman مهاربند کشتی
cook house اشپزخانه کشتی
the rudder of a ship سکان کشتی
the ship is in d. کشتی در خطراست
the ship leaks کشتی اب تو میدهد
commondo ship کشتی نیروبر
commercial marine کشتی تجاری
combatant vessel کشتی جنگی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com