English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English Persian
off diagonal cross peaks پیکهای چلیپایی خارج از قطر
Other Matches
cross peaks پیکهای چلیپایی
crossed چلیپایی
trigonous چلیپایی
cruciferous چلیپایی
crutched چلیپایی
crossover چلیپایی
crucifer گیاه چلیپایی
criss-crosses چلیپایی کردن
criss-cross چلیپایی کردن
cruciate رنجیده چلیپایی
weaving همبری چلیپایی
cross aisal راهروی چلیپایی
t square خطکش چلیپایی
cross country mill نورد چلیپایی
criss-crossing چلیپایی کردن
criss-crossed چلیپایی کردن
cross wise چلیپایی ضربدری
cross country mobility قابلیت حرکت چلیپایی
pectoral cross چلیپایی روی سینه
criss-crosses دارای نقش چلیپایی کردن
st.g's cross چلیپایی که ازدوخطقرمزدرست شده باشد
ox frame قابی که گوشههای چلیپایی دارد
criss-crossed دارای نقش چلیپایی کردن
criss-crossing دارای نقش چلیپایی کردن
criss-cross دارای نقش چلیپایی کردن
figure eight fake ارایش کردن طنابهای ناو به صورت چلیپایی
gammadion چلیپایی که برانتهای هریک ازچهارخطان ازطرف حرکت عقربه ساعت رس
out of bounds خارج از خط کناری یا پایان یا خط دروازه توپ خارج از میدان واترپولو توپ مرده
hooked medallion ترنج قلاب شکل [در این ترنج سر قلاب ها می تواند به سمت خارج و یا ترکیبی از داخل و خارج طراحی شود.]
out [of] <adv.> خارج [از]
outwith [Scotish E] <adv.> خارج [از]
out of خارج از
non combatant خارج از صف
off side خارج از خط
externals خارج
abroad خارج
externally از خارج
per خارج از
non-combatants خارج از صف
non-combatant خارج از صف
out خارج
out of tune خارج
aroint خارج شو
out- خارج
outside [of] <adv.> خارج [از]
outsides در خارج
outsides خارج
outside در خارج
external خارج
off خارج از
outside خارج
outed خارج
forth of خارج از
out-of- خارج از
out-of- در خارج بواسطه
alfresco خارج از منزل
out of در خارج بواسطه
abroad خارج از کشور
off key خارج از مایه
ejecting خارج کردن
derailed از خط خارج کردن
derailed از خط خارج شدن
derail از خط خارج کردن
derail از خط خارج شدن
eccentric خارج از مرکز
torts خارج از قرارداد
tort خارج از قرارداد
derailing از خط خارج شدن
derailing از خط خارج کردن
derails از خط خارج شدن
overseas خارج ازکشور
extra-marital خارج از زناشویی
off season خارج از فصل
outdoors خارج از منزل
without بطرف خارج
eccentrics خارج از مرکز
popping خارج شدن
The train ran off the rails. قطار از خط خارج شد
To fall out. از صف خارج شدن
ejects خارج کردن
ejected خارج کردن
eject خارج کردن
derails از خط خارج کردن
extraneous خارج از قلمروچیزی
outboard bearing یاتاقان خارج
foreign market بازار خارج
fescennine خارج ازاخلاق
extravascular خارج رگی
extrauterine خارج رحمی
extraterritorial خارج الارضی
extramundane خارج دنیایی
extramarital خارج از زناشویی
extramarital خارج ازدواجی
extragalactic خارج کهکشانی
extracellular خارج سلولی
extra spectral خارج طیفی
extra regular خارج ازقاعده
phase out خارج کردن
over the side خارج از ناو
out of turn خارج از نوبت
outbye خارج از دور از
out of proportion خارج از اندازه
out of phase خارج از فاز
out of line خارج از خط جبهه
out of door خارج ازمنزل
out of action خارج ازنبرد
off center خارج از مرکز
out of question خارج از موضوع
not to the point خارج از موضوع
neither here nor there خارج ازموضوع
ouyby خارج از دور از
extra professional خارج حرفهای
extra cosmical خارج ازعالم
exterritorial خارج الملکتی
beside the mark خارج ازموضوع
begone خارج شو عزیمت کن
oversea خارج از کشور
to rule out خارج کردن
anieoro از داخل به خارج
acentric خارج از مرکز
abaxile خارج از مرکز
outbound خارج ازمحدوده
outbound مربوط به خارج
unship خارج کردن
off duty خارج از نگهبانی
off duty خارج از خدمت
beside the question خارج از موضوع
to pass off خارج شدن
expulse خارج کردن
soto uke دفاع از خارج
endarch متشکل در خارج
emissive خارج شونده
standaway خارج از بدن
egress خارج شدن
double out 081 خارج
submultiple خارج قسمت
cross country خارج از جاده
bring out خارج کردن
to fall out خارج شدن
blow out به خارج دمیدن
nonsense خارج از منطق
quotients خارج قسمت
from the outside از خارج [از جایی]
out of doors خارج ازمنزل
discharges خارج کردن
emigration مهاجرت به خارج
exit خارج شدن
discharge خارج کردن
inaccessible خارج از دسترس
ungracious خارج از نزاکت
exits خارج شدن
void خارج شدن
quotient خارج قسمت
outed خارج از حدود
outed خارج بیرون
extraction خارج کردن
out- خارج از حدود
issue خارج شدن
out خارج بیرون
irrelevant خارج از موضوع
out- خارج بیرون
out خارج از حدود
outsides به سمت خارج
outside به سمت خارج
from out of town از خارج [از شهر]
from outside از خارج [از شهر]
away دوراز خارج
issued خارج شدن
inaccessible <adj.> خارج از دسترس
issues خارج شدن
layman خارج از حرفه یا فن خاصی
laymen خارج از حرفه یا فن خاصی
subliminal خارج ازمرحله اگاهی
It is beyond my authority. ازاختیار من خارج است
belches بازور خارج شدن
voice-over صدای خارج از تصویر
subliminally خارج ازمرحله اگاهی
voice-overs صدای خارج از تصویر
belching بازور خارج شدن
extramural مربوط به خارج از دانشگاه
escalating از مهار خارج شدن
ration خارج قسمت سهمیه
rationed خارج قسمت سهمیه
escalate از مهار خارج شدن
exurbanite ساکن خارج شهر
extramural خارج از حصار شهر
escalated از مهار خارج شدن
external خارج یک برنامه یا وسیله
indent سفارش رسیده از خارج
extrajudicial confession اقرار در خارج دادگاه
out خارج از افشا شده
rations خارج قسمت سهمیه
escalates از مهار خارج شدن
externals خارج یک برنامه یا وسیله
swap out مبادله کردن به خارج
deviate from the main subject از موضوع خارج شدن
step out از محلی خارج شدن
ablate بریدن و خارج کردن
disseise ازتصرف خارج کردن
anomalous خارج از رسم بیمورد
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com