Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (13 milliseconds)
English
Persian
walking chair
چارچوب غلتک دار که کودکان دست خود را بدان گرفته راه رفتن می اموزند
Other Matches
go cart
چارچوب غلتک داری که کودکان دست بدان گرفته راه رفتن میاموزند
leading string
ریسمانی که پیشتر کودکان رابوسیله ان راه رفتن می اموختند
patinated
جرم گرفته کبره گرفته
trundles
غلتک
calender
غلتک
sledge
غلتک
rollers
غلتک
roll
غلتک
rolls
غلتک
platen
غلتک
sledges
غلتک
trundle
غلتک
trundler
غلتک زن
trundl
غلتک
rolled
غلتک
roller
غلتک
trundling
غلتک
trundled
غلتک
rolls
غلتک زدن
rolled
غلتک زدن
feed roller
غلتک پیش بر
roll
غلتک زدن
calendering
غلتک زنی
steam roller
جاده کوب غلتک
tumbling barrel
غلتک مخصوص صیقل فلزات
rack
چارچوب
racked
چارچوب
racks
چارچوب
door set
در با چارچوب
wracked
چارچوب
wracks
چارچوب
door frame
چارچوب در
door case
چارچوب در
casing
چارچوب
door-frame
چارچوب در
quadrat
چارچوب
hake
چارچوب
door-case
چارچوب در
frame
چارچوب
to get into one's stride
<idiom>
روی غلتک افتادن
[اصطلاح روزمره]
wherunto
که بدان
thereunto
بدان
thereto
بدان
saw gate
چارچوب اره
threshold
استانه چارچوب
chassis frame
چارچوب شاسی
time frame
چارچوب زمانی
time frames
چارچوب زمانی
frameworks
چارچوب چهارچوبه
threshholds
استانه چارچوب
plan frame
چارچوب برنامه
framework
چارچوب چهارچوبه
crane frame
چارچوب جرثقیل
machine frame
چارچوب دستگاه
thresholds
استانه چارچوب
grating
چارچوب اهنی
gratings
چارچوب اهنی
rolling mill
ماشین غلتک دار کارخانه شیشه جام
rollman
کارگر روی ماشین غلتک داریا چرخنده
thereto attached
پسوسته بدان
thereby
بدان وسیله
door-jamb
[تیر عمودی چارچوب در]
frame
قاب چارچوب کمان
roller bearing
یاتاقانی که میله ان باچند غلتک دیگر بگردش اید
whereat
که بدان جهت که در انجا
according as
چنانکه بدان سان که
housing
چارچوب قسمت ساکن دستگاه
escoinson
[گوشه تیر عمودی چارچوب]
chimney-jamb
[تیر عمودی چارچوب دودکش]
locomotive frame drilling machine
دستگاه مته چارچوب لوکوموتیو
frame
چارچوب گرفتن طرح کردن
the question referred to above
موضوعی که در بالا بدان اشاره شد
key-ring
حلقهای که بدان کلید می اویزند
key-rings
حلقهای که بدان کلید می اویزند
paradoxically
بدان سان که باعقیده .....است
poetic justice
کامیابی خوبان و شکست بدان
that is nothing like it
هیچ شباهتی بدان ندارد
fusuma
[چارچوب متحرک در خانه های ژاپنی]
attic door-case
[چارچوب در کشویی اتاق زیر شیروانی]
exceptional children
کودکان استثنایی
disturbed children
کودکان پریشان
touch wood
یکجوربازی کودکان
pediatrics
پزشکی کودکان
pedobaptism
تعمید کودکان
matron
سرپرست کودکان
institutionalized children
کودکان پناهگاهی
infantile paralysis
فلج کودکان
wading pool
استخر کودکان
play fellow
همبازی کودکان
child's play
بازی کودکان
pediatrics
امراض کودکان
disadvantaged children
کودکان محروم
biddy basketball
بسکتبال کودکان
gate meeting
انجمنی که بادادن ورودیه بدان درایند
where no human foot can tread
جایی که پای ادمیزاد بدان نمیرسد.
he had no evidence to go upon
مدرکی نداشت که بدان متکی شود
it is not pervious to reasonov
بدان دسترسی ندارد خردانرانمیتواند دریابد
it was beneath my notice
مراعارمی امدازاینکه بدان توجهی کنم
nose ring
حلقهای که به بینی گاومیزنند تا بدان اورابکشند
omnim gatherum
مهمانی که همه کس بدان خوانده شود
Gibbs surround
[معماری نواری اطراف چارچوب در، طاقچه و پنجره]
infant mortality
مرگ و میر کودکان
puds
دست در زبان کودکان
school age children
کودکان واجب التعلیم
paedophilia
میل جنسی به کودکان
pedology
مبحث بهداشت کودکان
piadology
شناسایی حالات کودکان
playground ball
توپ پلاستیکی کودکان
playrooms
اتاق بازی کودکان
pediatric
مربوط به امراض کودکان
puerile breathing
تنفس خرخری کودکان
pud
دست در زبان کودکان
child labor laws
قوانین کار کودکان
nursery rhymes
اشعار مخصوص کودکان
nursery rhyme
اشعار مخصوص کودکان
pediatrician
ویژه گر بیماریهای کودکان
pemphigus
تاول کوفتی کودکان
undies
زیر پوش کودکان
playroom
اتاق بازی کودکان
doggie
سگ بزبان کودکان سگ کوچک
baby farm
محل نگهداری کودکان
children's apperception test
ازمون اندریافت کودکان
plowhead
چارچوبی که گاو اهن بدان متصل میشده
self feeder
ماشینی که موادلازمه ازطرف خودش بدان میرسد
hobby
کاری که کسی بدان عشق وعلاقه دارد
an accessible place
جایی که راه یافتن بدان ممکن است
near side
سمت اسباب که ژیمناست بدان نزدیک میشود
timberhead
انتهای تیر کشتی که طناب بدان اویزند
hobbies
کاری که کسی بدان عشق وعلاقه دارد
stillage
چارچوب یاچارپایهای که چیزیرا روی ان می گذارندتاابش کشیده شود
poliomyelitic
مبتلا به بیماری فلج کودکان
little pitchers have long ears
کودکان غالبا گوششان تیزاست
child death rate
نرخ مرگ و میر کودکان
poliomyelitic
وابسته به بیماری فلج کودکان
PO
پبشاب دان بزبان کودکان
string board
تیر یا تختهای که پلههای سنگین بدان تکیه دارند
paroli
دوبرابر داو بوسیله افزودن پول برده بدان
phonoscope
التی که بدان سیمهای ادوات موسیقی ازموده میشوند
indo iranian
وابسته به بخشی از زبانها....و ایران بدان سخن میگویند
effluvium
پخش بخارج هوای گرفته و خفه استشمام هوای خفه و گرفته
unicef (= united nations international
یع کودکان کشورهای توسعه نیافته است
floor hockey
هاکی روی یخ کودکان بدون اسکیت
forbidden fruits
چیزی که به واسطه ممنوع بودن انسان بدان ارزو میکند
forbidden fruit
چیزی که به واسطه ممنوع بودن انسان بدان ارزو میکند
accessibly
چنانکه بتوان بدان راه یافت بطور قابل دسترس
over production
عمل اوزدن کالایی بیش ازاندازهای که بدان نیازمندی هست
buff stick
بدان پیچیده است و برای پرداخت کردن بکار میبرند
nursery governess
بانویی که کودکان را هم پرستاروهم اموزگاراست پرستار اموزگار
hornbook
کاغذی که در ان الفباء برای کودکان دبستان می نوشتند
Mentally retarded children.
کودکان عقب افتاده ( از لحاظ رشد فکری )
cowlstaff
چوبی که دونفر روی شانه حمل کرده وچیزهایی بدان می اویزند
mumpsimus
ایین دیرینه بی معنی که ازروی تعصب بدان بچسبند نادان متعصب
overlaps
روی هم امدن لبه دو ورقه ویا تکرار کناره یک تصویر دردو چارچوب
overlapped
روی هم امدن لبه دو ورقه ویا تکرار کناره یک تصویر دردو چارچوب
overlap
روی هم امدن لبه دو ورقه ویا تکرار کناره یک تصویر دردو چارچوب
pediatrics or pae
شاخهای از علم طب که ازبهداشت و ناخوشیهای کودکان گفتگو میکند
scaramouche
دلقک بزدل وکتک خور منایش کودکان ایتالیا
scaramouch
دلقک بزدل وکتک خور منایش کودکان ایتالیا
Guilt for poorly behaved children usually lies with the parents.
بد رفتاری کودکان معمولا اشتباه از پدر و مادر است.
stockinette
پارچه کشباف مخصوص لباس کودکان وزخم بندی
stockinet
پارچه کشباف مخصوص لباس کودکان وزخم بندی
crankpin
قسمت استوانهای دسته میل لنگ که میلههای رابط بدان متصل میشود
pussyfoot
دزدکی راه رفتن اهسته ودزدکی کاری کردن طفره رفتن
roller-coasters
راه اهن مرتفع و پیچ و خم دار تفریحگاههای کودکان وغیره
wppsi
مقیاس هوشی وکسلر برای کودکان پیش اموزشگاهی ودبستانی
Santa Claus
شخص موهومی که کودکان گمان میبرند درشب عیدمیلادمسیح میاید
roller-coaster
راه اهن مرتفع و پیچ و خم دار تفریحگاههای کودکان وغیره
minor league
دسته یا گروه فرعی ورزشی تیمهای کودکان یا تازه کارها
roller coaster
راه اهن مرتفع و پیچ و خم دار تفریحگاههای کودکان وغیره
goose step
رژه رفتن بدون زانو خم کردن قدم اهسته رفتن
free haul
در حمل مصالح ساختمانی به کارگاه حداکثر مسافتی را که کرایه اضافی بدان تعلق نگیردگویند
vives
یکجور ناخوشی گوش که کره اسبهای تازه بعلف بسته بدان دچار می شوند
final setting time
مدت زمانی که بتن بدان درجه از سختی برسد که بتواندفشار معین را تحمل کند
sand man
لولویی که خاک درچشم کودکان پاشیده انهارا خواب الود میکند
you have no option but to go
چارهای جز رفتن ندارید کاری جز رفتن نمیتوانیدبکنید
plater
صفحه فلزی ساز ماشین غلتک کاغذ سازی اسب مخصوص مسابقه اسب دوانی
oedipal
وابسته به احساسات و علائق کودکان 3 تا 6 ساله نسبت بوالدین جنس مخالف خود
HE that lies down with dogs must expect to rise with fleas..
<proverb>
کسى که با سگها بخوابد بایستى انتظار آن را هم داشته باشد که با یشرات برخیزد.(پسر نوی با بدان بنشست ,خاندان نبوتش گم شد).
peregrin falcon
یکجور قوش تیز پرکه قوش بازان بدان دلبستگی دارند
Manx
وابسته به جزیره انسان لهجهای که در جزیره نامبرده بدان سخن میگویند
green stick
شکستگی استخوان درکودکان بدان گونه که یک سوی استخوان شکسته سو
jigs
ابزار یا چارچوب سخت وصلبی برای سوار کردن وسرهم کردن یک قطعه از بدنه هواپیما
jig
ابزار یا چارچوب سخت وصلبی برای سوار کردن وسرهم کردن یک قطعه از بدنه هواپیما
i take no interest in that
هیچ بدان دلبستگی ندارم هیچ از ان خوشم نمیاید
mouch
راه رفتن دولادولاراه رفتن
totem
روح محافظ شخص درخت یا جانوری که سرخ پوستان حفظ وحامی روحانی خود دانسته واز تجاوز بدان یاخوردن گوشت ان خودداری می کردند
totems
روح محافظ شخص درخت یا جانوری که سرخ پوستان حفظ وحامی روحانی خود دانسته واز تجاوز بدان یاخوردن گوشت ان خودداری می کردند
night gown
جامه خواب زنان و کودکان پیراهن خواب
trotting
یورتمه رفتن صدای یورتمه رفتن اسب کودک
trotted
یورتمه رفتن صدای یورتمه رفتن اسب کودک
trot
یورتمه رفتن صدای یورتمه رفتن اسب کودک
trots
یورتمه رفتن صدای یورتمه رفتن اسب کودک
enclitic
متکی به کلمه قبلی کلمهای که تکیه ندارد و یااگر دارد تکیه اش رابکلمه پیش از خود میدهد ودر تلفظ بدان کلمه می چسبد
thick
گرفته
muggy
گرفته
pokey
گرفته
thicker
گرفته
accustomed
خو گرفته
darksome
گرفته
thickest
گرفته
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com