Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 208 (11 milliseconds)
English
Persian
justifies
چاپ با حاشیه مستقیم در سمت راست
justify
چاپ با حاشیه مستقیم در سمت راست
justifying
چاپ با حاشیه مستقیم در سمت راست
Search result with all words
justifies
تغییر فضای بین کلمات یا حروف در متن به طوری که حاشیه راست و چپ مستقیم شود
justify
تغییر فضای بین کلمات یا حروف در متن به طوری که حاشیه راست و چپ مستقیم شود
justifying
تغییر فضای بین کلمات یا حروف در متن به طوری که حاشیه راست و چپ مستقیم شود
justification
انتقال بیتهای داده یا حروف به راست یا چپ یا حاشیه مستقیم پیدا کنند
justifications
انتقال بیتهای داده یا حروف به راست یا چپ یا حاشیه مستقیم پیدا کنند
Other Matches
ragged
متن چاپ شده با حاشیه سمت چپ هم سطح , حاشیه سمت راست غیر مسط ح
ragged
متن چاپ شده با حاشیه سمت راست هم سطح و حاشیه سمت چپ غیر مسط ح
justifies
چاپ گرفتن با حاشیه سمت چپ مستقیم
justifying
چاپ گرفتن با حاشیه سمت چپ مستقیم
justify
چاپ گرفتن با حاشیه سمت چپ مستقیم
straight right
راست مستقیم در بوکس
directed
مستقیم راست راهنمایی کردن
direct
مستقیم راست راهنمایی کردن
directs
مستقیم راست راهنمایی کردن
ragged
قسمتی که در وسط صفحه قرار ندارد , متن با حاشیه سمت راست نامسط ح
righted
ایجاد حاشیه سمت راست به طوری که متن به صورت صاف قرار گیرد
righting
ایجاد حاشیه سمت راست به طوری که متن به صورت صاف قرار گیرد
right
ایجاد حاشیه سمت راست به طوری که متن به صورت صاف قرار گیرد
borrowed
ضربه زدن روی چمن نرم به سمت چپ یا راست یا مستقیم
borrow
ضربه زدن روی چمن نرم به سمت چپ یا راست یا مستقیم
borrows
ضربه زدن روی چمن نرم به سمت چپ یا راست یا مستقیم
right
مرتب کردن متن و حروف خالی به طوری که حاشیه سمت راسب مستقیم قرار گیرد
righting
مرتب کردن متن و حروف خالی به طوری که حاشیه سمت راسب مستقیم قرار گیرد
righted
مرتب کردن متن و حروف خالی به طوری که حاشیه سمت راسب مستقیم قرار گیرد
justifies
تقسیم کلمات بزرگ به درستی به طوری که در انهای خط نصف شوند تاحاشیه سمت راست مستقیم شود
justifying
تقسیم کلمات بزرگ به درستی به طوری که در انهای خط نصف شوند تاحاشیه سمت راست مستقیم شود
justify
تقسیم کلمات بزرگ به درستی به طوری که در انهای خط نصف شوند تاحاشیه سمت راست مستقیم شود
rosette border
حاشیه گل و بوته
[اینگونه حاشیه ها هم بوصرت کاملا متقارن با استفاده از گل های باز شده بزرگ و کوچک و هم بصورت پیچشی قسمت حاشیه را تزئین می کند.]
hottest
فضای متن در سمت چپ حاشیه راست در متن کلمه پرداز
hot
فضای متن در سمت چپ حاشیه راست در متن کلمه پرداز
hotter
فضای متن در سمت چپ حاشیه راست در متن کلمه پرداز
zones
محل متن در سمت چپ حاشیه راست متن کلمه پرداز , اگر کلمهای به درستی در انتهای خط جا نشود , یک فضای خالی به صورت خودکار ایجاد میشود
zone
محل متن در سمت چپ حاشیه راست متن کلمه پرداز , اگر کلمهای به درستی در انتهای خط جا نشود , یک فضای خالی به صورت خودکار ایجاد میشود
soft
محل متن در راست یا چپ حاشیه متن کلمه پرداز به طوری که اگر کلمه جا نشد حروف خالی اضافه به طور خودکار درج خواهند شد
softer
محل متن در راست یا چپ حاشیه متن کلمه پرداز به طوری که اگر کلمه جا نشد حروف خالی اضافه به طور خودکار درج خواهند شد
softest
محل متن در راست یا چپ حاشیه متن کلمه پرداز به طوری که اگر کلمه جا نشد حروف خالی اضافه به طور خودکار درج خواهند شد
Zipper selvage
حاشیه زیپ شکل
[در مناطق کرد نشین شرق ترکیه عده ای از بافندگان حاشیه های فرش خود را بصورت دندانه زیپ می بافند بطوری که کل حاشیه شکل یک زیپ بسته را نشان می دهد.]
minor border
حاشیه فرعی
[حاشیه کناری]
[این طرح بصورت نواری باریک در کنار حاشیه اصلی قرار دارد و تعداد آن بستگی به محل بافت و نوع طرح متفاوت است. معمولا بین دو تا هشت عدد متغیر است.]
dexiotropous
واقع در طرف راست بکار برندهء دست راست راست دست
dexiotropic
واقع در طرف راست بکار برندهء دست راست راست دست
dasd
Device Storage DirectAccess اسباب حافظه بادستیابی مستقیم دستگاه انباره دستیابی مستقیم
direct admission
مراجعه مستقیم به بهداری پذیرش یامراجعه مستقیم بیماران
attention to port
احترام به سمت چپ یا راست کشتی افراد نظر به راست یاچپ ناو
The main road bears to the right.
این جاده اصلی به کمی راست
[مورب در سمت راست]
ادامه دارد.
basics
روش به هنگام سازی و بازیابی مستقیم بلاک داده مشخص که در یک وسیله با دستیالی مستقیم ذخیره شده است
basic
روش به هنگام سازی و بازیابی مستقیم بلاک داده مشخص که در یک وسیله با دستیالی مستقیم ذخیره شده است
Kufic border
حاشیه کوفی
[این نوع حاشیه بافی دیگر کمتر رایج بوده و اقتباسی است از خط کوفی]
frieze
حاشیه تزیینی حاشیه کتیبه
friezes
حاشیه تزیینی حاشیه کتیبه
bi directional
چاپگری که میتواند حروف را از چپ به راست و از راست به چپ با توجه به حرکت نوک به جلو و عقب روی صفحه چاپ کند.
turtle border
حاشیه سماوری
[در بعضی از فرش های ساروق، هراتی و مناطق دیگر در حاشیه از طرححی سماور کل استفاده می کنند که عده ای آنرا شبیه لاک پشت نیز دانسته اند.]
direct
مستقیم یا بدون پردازش یا حرکت مستقیم
directs
مستقیم یا بدون پردازش یا حرکت مستقیم
direct exchange
تعویض مستقیم مبادله مستقیم قطعات
directed
مستقیم یا بدون پردازش یا حرکت مستقیم
To lead an idle life.
راست راست راه رفتن ( ول بیکار )
plain dealing
معامله راست حسینی راست باز
orthotropous
دارای تخمک راست راست اسه
one two
ضربههای چپ و راست ضربه چپ با هوک راست
cost fraction
نتیجه مستقیم هزینههای مستقیم تولید یا خدمت به تعداد واحدهای تولید شده یاکمیت خدمات
off
خارج از محدوده مدافع خط مربوط به سمت راست زمین کریکت سمت راست اسب مسیر خیس و کندکننده سرعت
columnleft
فرمان ستون به چپ چپ یا به راست راست
half face
نیم به راست راست یانیم به چپ چپ
direct command
فرماندهی مستقیم فرماندهی بلاواسطه تیراندازی به روش فرمان مستقیم
cloud band border
[حاشیه ترکیبی از شکل نعل اسب و ابر آسمان بصورت امواج و شکل اس لاتین که کل فضای حاشیه را پر می کند . این طرح در قالی بافته شده در قرن شانزدهم میلادی در ایران نیز مشاهده شده است.]
direct fire sights
زاویه یا بهای تیر مستقیم دوربینهای تیر مستقیم
elicitation
کسب اطلاعات غیر مستقیم بازجویی غیر مستقیم
reciprocal border
حاشیه قرینه
[گاه لبه انتهایی فرش بصورت اشکال قرینه و تکراری جفتی تزئین می شود و نوع شکل انتخابی گردا گرد فرش را می پوشاند. تنوع رنگی این نوع حاشیه در مراکز بافت مختلف، متفاوت می باشد.]
direct dyes
رنگینه های مستقیم
[که بدون نیاز به دندانه بصورت مستقیم با آب و الیاف پنبه، ابریشم و پشم ترکیب داده شده و رنگ های روشن و براقی را بوجود می آورد ولی در عین حال در برابر شستشو، پایداری خوبی ندارد.]
underhook
گرفتن سر حریف با دست راست دست چپ زیر بازوی راست حریف قلاب و با حرکت قدرتی حریف را از بغل به روی تشک پرت کردن
Herati border
طرح حاشیه هراتی
[این حاشیه یا با استفاده از گل های شاه عباسی و یا بصورت پیچشی از گل ها، شکوفه ها و پیچک های اسلیمی که برگ های شاه عباسی از آن آویزان شده اند جلوه گر شده.]
gadroon
اشکال تزئینی محدب حاشیه بشقاب و فروف قدیمی اشکال تزئینی محدب حاشیه یقه
right justify
هم تراز کردن از راست تنظیم کردن از راست
side step
فرمان یک قدم به چپ یا به راست برداشتن یک قدم به چپ یا به راست
direct access storage device
اسباب حافظه با دستیابی مستقیم دستگاه با ذخیره دستیابی تصادفی دستگاه انباره دستیابی مستقیم
guide left
فرمان نفر راهنما به راست یابه چپ فرمان نفر هادی به راست یا چپ
rainbow border
حاشیه رنگین کمان
[در فرش های چینی گاه در پایین فرش و گاه اطراف حاشیه فرش را با رنگ های مختلف تزئین می کنند که حالتی از رنگین کمان را نشان میدهد.]
half left
فرمان نیم به چپ چپ یا نیم به راست راست
bordering
حاشیه
bordered
حاشیه
border
حاشیه
selvedge
حاشیه
border
حاشیه زه
rand
حاشیه
bordered
حاشیه زه
margin
حاشیه
selvage
حاشیه
skirter
حاشیه رو
border line
خط حاشیه
margins
حاشیه
bordering
حاشیه زه
postil
حاشیه
marge
حاشیه
brim
حاشیه
fringe
حاشیه
verges
حاشیه
braid
حاشیه
braided
حاشیه
marginal
حاشیه
kerb=curb
حاشیه
verge
حاشیه
brink
حاشیه
marginally
در حاشیه
rim
حاشیه
rims
حاشیه
skirts
حاشیه
skirted
حاشیه
frilling
حاشیه
fimbriation
حاشیه
brimmed
حاشیه
brimming
حاشیه
brims
حاشیه
outskirt
حاشیه
margine
حاشیه
marginate
حاشیه
marginal note
حاشیه
margent
حاشیه
braids
حاشیه
skirt
حاشیه
apostil
حاشیه
listel
حاشیه
fringes
حاشیه
gloss
حاشیه
draught
حاشیه
draft
حاشیه
list
حاشیه
frieze
حاشیه ارایشی
friezes
حاشیه ارایشی
scholiast
حاشیه نویس
marginalia
یادداشتهای حاشیه
margent
حاشیه کتاب
lister
حاشیه دوز
border
حاشیه فرش
bleeding edge
حاشیه نقشه
limbate
حاشیه دار
sewing
حاشیه دوزی
rimmed
حاشیه دار
fringed
حاشیه دار
frilled
حاشیه دار
frizzly
حاشیه دار
frizzy
حاشیه دار
unresolved corners
حاشیه متقاطع
annotations
حاشیه نویسی
annotation
حاشیه نویسی
fixing
حاشیه ریشه
kerbs
حاشیه پیاده رو
kerb
حاشیه پیاده رو
annotate
حاشیه نوشتن
hemmed
حاشیه دارکردن
emarginate
برداشتن حاشیه از
offset
حاشیه صحافی
offsetting
حاشیه صحافی
drawnwork
حاشیه دوزی
gloss
حاشیه نوشتن بر
divagation
حاشیه روی
hemming
حاشیه دارکردن
hems
حاشیه دارکردن
frill
حاشیه دوختن بر
annotated
حاشیه نوشتن
hem
حاشیه دارکردن
annotates
حاشیه نوشتن
annotating
حاشیه نوشتن
fimbriated
حاشیه دار
fimbriate
حاشیه دار
marge
حاشیه دارکردن
annotator
حاشیه نویس
frills
حاشیه دوختن بر
marginalises
در حاشیه قراردادن
edgings
حاشیه یابی
marginal
وابسته به حاشیه
braids
نوار حاشیه
border
حاشیه گذاشتن
braided
نوار حاشیه
marginally
بطور حاشیه
buffer distance
حاشیه امنیت
marginalize
در حاشیه قراردادن
marginalized
در حاشیه قراردادن
ancon
حاشیه تزئین
laciniate
حاشیه دار
bordered
حاشیه گذاشتن
edging
حاشیه یابی
marginalised
در حاشیه قراردادن
marginalising
در حاشیه قراردادن
rim
لبه حاشیه
profit margin
حاشیه سود
profit margins
حاشیه سود
anconis
حاشیه تزئین
rims
لبه حاشیه
fringy
حاشیه دار
bordering
حاشیه گذاشتن
impluse margine
حاشیه ایمپولز
braid
نوار حاشیه
laciniated
حاشیه دار
marginalizes
در حاشیه قراردادن
to leave a margin
حاشیه گذاشتن
circumstantiality
حاشیه پردازی
marginalizing
در حاشیه قراردادن
fringes
حاشیه دار کردن
chitlins
حاشیه چین دار
border
حاشیه دار کردن
chitterlings
حاشیه چین دار
bordered
حاشیه دار کردن
annotation symbol
علامت حاشیه نویسی
tatting
توری حاشیه لباس
crisfate
دارای حاشیه موجی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com