English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
contact print چاپ به طریقه تماس
Other Matches
stereography طریقه برجسته نگاری یا رسم ارتفاعات به طریقه استریوسکوپی
de bounce جلوگیری از تماس با یک کلید که باعث چندین تماس میشود
touch دست زدن به خوردن به تماس یافتن با تماس
touches دست زدن به خوردن به تماس یافتن با تماس
Thanks for calling back. با تشکر برای تماس. [به کسی گفته میشود که فرد تلفن خود را جواب نداده و بعدا دوباره تماس می گیرد.]
contact point وسیله تماس نقطه اخذ تماس
ring سیستم کامپیوتر راه دور که کاربر به تلفن آن یک بار تماس می گیرد و امکان شماره گیری , قط ع تماس ,انتظار و سپس بماس مجدد دارد.
amplifying report گزارش تماس با دشمن گزارش تکمیلی اخذ تماس بادشمن
originating با مودم دیگر که منتظر تماس است تماس برقرار می گیرد. مودم اصلی به پاسخ مودم راه دور پاسخ می فرستد
originates با مودم دیگر که منتظر تماس است تماس برقرار می گیرد. مودم اصلی به پاسخ مودم راه دور پاسخ می فرستد
originate با مودم دیگر که منتظر تماس است تماس برقرار می گیرد. مودم اصلی به پاسخ مودم راه دور پاسخ می فرستد
originated با مودم دیگر که منتظر تماس است تماس برقرار می گیرد. مودم اصلی به پاسخ مودم راه دور پاسخ می فرستد
methods طریقه
manner طریقه
forms طریقه
way طریقه
formed طریقه
form طریقه
lins donawitz process طریقه ال دی
methode طریقه
system طریقه
systems طریقه
method طریقه
genres طریقه
genre طریقه
structure طریقه
mode طرز طریقه
acoustic به طریقه صوتی
modes طرز طریقه
process روند طریقه
processes روند طریقه
method راه طریقه
shortcut طریقه اقتصادی
solemn form طریقه رسمی
methods راه طریقه
routine طریقه عادی
fashions طرز طریقه
fashion طرز طریقه
fashioned طرز طریقه
fashioning طرز طریقه
routines طریقه عادی
absolutism طریقه مطلقه
routinely طریقه عادی
the manner of doing any thing روش یا طریقه کاری
procedure رویه طریقه فرایند
power press extrusion طریقه اشترانق پرس
measuring method طریقه اندازه گیری
method of measurment طریقه اندازه گیری
sand cone method طریقه جابجایی ماسه
caged storage انبار کردن به طریقه محصور
centralized control انجام کنترل به طریقه تمرکزی
facture عمل یا طریقه ساختن هرچیزی
international practice طریقه معمول به بین المللی
brinell hardness test طریقه اندازه گیری سختی برینل
aerodynamic missile موشکی که به طریقه ایرودینامیکی کار میکند
magnetic anomaly detection gear دستگاه اکتشاف زیردریایی به طریقه مغناطیسی
mechanical sweep مین جمع کردن به طریقه خودکار
centrifugal casting process طریقه ریخته گری گریز از مرکز
acoustical surveillance اکتشاف وتجسس هدفها به طریقه صوتی
rod float تعیین سرعت اب در کانال به طریقه جسم شناور
sonne photography روش عکاسی به طریقه عکسبرداری از یک نوار ممتدزمین
stereocomparagraph دستگاه رسم خطوط میزان منحنی به طریقه استریوسکوپی
horizontal clock system طریقه هواسنجی برای به دست اوردن جهت باد
wise کلمه پسوندیست بمعنی "راه وروش و طریقه و جنبه " و"عاقل "
wiser کلمه پسوندیست بمعنی "راه وروش و طریقه و جنبه " و"عاقل "
wisest کلمه پسوندیست بمعنی "راه وروش و طریقه و جنبه " و"عاقل "
a penny for your thoughts <idiom> [طریقه ای پرسش در مورد اینکه طرف مقابل به چی فکر می کند؟]
subaqueous ranging طریقه اکتشاف و تعیین محل هدفهای غیرقابل رویت دریایی
honey combing روش انبار کردن و تخلیه کالاها به طریقه لانه زنبوری و خوشهای
stereophotogrammetry تهیه و رسم نقشه جات ازروی عکس هوایی به طریقه برجسته بینی و استریوسکوپی
contact line خط تماس
contingence تماس
contacted تماس
line of contact خط تماس
contact تماس
ding تماس
contacting تماس
impacts تماس
tangents تماس
tangent تماس
impinging تماس
contacts تماس
taction تماس
tangency تماس
impact تماس
ism پسوندی بمعنی >عمل < و>کار< و >طریقه عمل < و>حالت < و >شرط < و >پیروی <
pibal تعیین جهت وزش باد به طریقه بصری دیدبانی بصری
tuch تماس دادن با
contact ratio نسبت تماس
contact surface سطح تماس
zone of contact ناحیه تماس
contact pressure فشار تماس
contact diameter قطر تماس
Keep in touch! <idiom> در تماس باش!
area contact سطح تماس
contact point قطب تماس
contiguity برخورد تماس
angle of contact زاویه تماس
corps a corps تماس بدنی
contact patrol گشتی تماس
skims تماس اندک
contact area منطقه تماس
point contact تماس نقطهای
movement to contact حرکت به تماس
contact lost تماس قطع شد
communicator شخص در تماس
contact area سطح تماس
contact flange فلانژ تماس
to bring into contact تماس دادن
to be in rapport تماس داشتن
contact angle زاویه تماس
point of contact نقطه تماس
finish تماس انتهایی
contact party گروه تماس
going on نزدیکی تماس
skim تماس اندک
interactional points نقاط تماس
to be in contact تماس داشتن
shock hazard خطر تماس
line to line fault تماس خطوط
finishes تماس انتهایی
skimmed تماس اندک
plenum method طریقه تهویه مکانی بوسیله بزورداخل کردن هوای تازه دران هوای رابیرون کند
contact report گزارش اخذ تماس
contact behavior رفتار تماس جویانه
contact backlash دنده کور تماس
contact fire انفجار در اثر تماس
break off قطع تماس با دشمن
phone پاسخ به تماس در تلفن
grazing point نقطه تماس با مانع
action on the blade تماس با شمشیر حریف
touch sensitive panel صفحه حساس به تماس
movement to contact حرکت به اخذ تماس
touch panel صفحه حساس به تماس
osculation تماس اشتراک صفات
to keep in touch with any one باکسی تماس داشتن
flattest تماس دو لبه اسکیت
flat تماس دو لبه اسکیت
osculatory وابسته به بوسه یا تماس
contacting تماس یافتن تماسی
telebrief تماس مستقیم تلفنی
contacts تماس یافتن تماسی
galvanism تماس برق بابدن
youch sensitive screen صفحه حساس به تماس
phoned پاسخ به تماس در تلفن
phones پاسخ به تماس در تلفن
phoning پاسخ به تماس در تلفن
look in on <idiom> تماس حاصل کردن
get in touch with someone <idiom> باکسی تماس گرفتن
contacted تماس یافتن تماسی
tuch سر زدن تماس داشتن
contact تماس یافتن تماسی
touch sensitive tablet تابلو حساس به تماس
synapse محل تماس دوعصب
osculate تماس نزدیک حاصل کردن
To establish( make) contact. تماس دایر ( برقرار ) کردن
contact with the net خطای تماس با تور والیبال
contact report گزارش تماس با هواپیمای دشمن
contact fire انفجارمین در اثر تماس با کشتی
faded تماس باهدف از بین رفت
ground تماس دادن توپ با زمین
caller شخصی که تقاضای تماس دارد
contacted محل اتصال تماس گرفتن
engagement تماس دو تیفه شمشیر درگارد
advance to contact پیشروی برای اخذ تماس
engagements تماس دو تیفه شمشیر درگارد
contacts محل اتصال تماس گرفتن
contact محل اتصال تماس گرفتن
contacting محل اتصال تماس گرفتن
callers شخصی که تقاضای تماس دارد
brushes تماس حاصل کردن واهسته گذشتن
You can call me at ... [phone no.] <idiom> شما می توانید با من با شماره ... تماس بگیرید.
touches تماس برقرار کردن با چیزی با انگشتان
ground stroke ضربه پس از تماس توپ تنیس با زمین
Where can I contact Mr …. ? کجا می شود با آقای ….تماس گرفت ؟
brush تماس حاصل کردن واهسته گذشتن
contact قطب اتصال تماس گرفتن کنتاکت
lose track of <idiom> ازدست دادن تماس باکسی یاچیزی
whooshes صدای تماس جسم سریع با هوا
touch تماس برقرار کردن با چیزی با انگشتان
whooshing صدای تماس جسم سریع با هوا
contacting قطب اتصال تماس گرفتن کنتاکت
contacts قطب اتصال تماس گرفتن کنتاکت
whoosh صدای تماس جسم سریع با هوا
contacted قطب اتصال تماس گرفتن کنتاکت
physical مربوط به استفاده از تماس یاخشونت بدنی
whooshed صدای تماس جسم سریع با هوا
punts توپ فوتبال را قبل از تماس با زمین زدن
punted توپ فوتبال را قبل از تماس با زمین زدن
punt توپ فوتبال را قبل از تماس با زمین زدن
footprint قسمتی از سطح لاستیک که بامسیر تماس دارد
We finally succeed in making a radio contact. عاقبت توانستیم یک تماس رادیویی برقرار کنیم
contacting ارتباط تماس با دشمن علایم تشخیص هدف
footprints قسمتی از سطح لاستیک که بامسیر تماس دارد
contacts ارتباط تماس با دشمن علایم تشخیص هدف
split the uprights امتیاز ضربه با پا را پس ازامتیاز تماس بدست اوردن
split lean پا باز نشسته و تماس سینه ژیمناست با زمین
contact ارتباط تماس با دشمن علایم تشخیص هدف
If there is a reason for complaint, please contact ... اگر شکایتی دارید، لطفا با ... تماس بگیرید.
contacted ارتباط تماس با دشمن علایم تشخیص هدف
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com