Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (15 milliseconds)
English
Persian
chute
چترنجات محوطه کوچک گاو پیش از ورود به میدان بادبان سه گوش بزرگ
chutes
چترنجات محوطه کوچک گاو پیش از ورود به میدان بادبان سه گوش بزرگ
Other Matches
clearance inwards
ورود کشتی به محوطه گمرک
yards
محوطه یا میدان
yard
محوطه یا میدان
jigger
بادبان کوچک یکجور کرجی کوچک
high intensity magnetic field
میدان مغناطیسی شدت میدان بزرگ
plain
میدان یا محوطه جنگ
plains
میدان یا محوطه جنگ
plainest
میدان یا محوطه جنگ
plainer
میدان یا محوطه جنگ
trap
محوطه کوچک
jigger
بادبان کوچک
loculus
محوطه یاحفره کوچک
cubbyhole
محوطه کوچک ومحصور
parachute spinnaker
نوعی بادبان خیلی بزرگ 3گوشه
flying jib
بادبان سه گوش کوچک
loculus
محوطه یا قسمت کوچک اطاقک
lugger
کشتی کوچک با بادبان چارگوش
short lot
کالایی که مقدار موجود از ان کم است و در محوطه کوچک انبار میشود
crotch
مربع کوچک در 4 گوشه میزبیلیارد بی کیسه چنگک نگهدارنده تیر افقی بادبان
crotches
مربع کوچک در 4 گوشه میزبیلیارد بی کیسه چنگک نگهدارنده تیر افقی بادبان
cirque
میدان کوچک سیرک
zooming
بزرگ و کوچک کردن تصویر
hand-held
کامپیوتر بسیار کوچک که در دست جا میشود مناسب برای ورود اطلاعات ابتدایی وقتی که ترمینالی فراهم نیست
taxiway
محوطه حرکت هواپیماها برای گرم شدن محوطه تاکسی کردن
open storage
انبار کردن کالاها در محوطه باز انبارداری در محوطه روباز
urceolate
دارای شکم بزرگ و دهانه کوچک
sailings
کشتیرانی کردن بادبان برافراشتن بادبان حرکت در روی جاده یا دریا
sail
کشتیرانی کردن بادبان برافراشتن بادبان حرکت در روی جاده یا دریا
sailed
کشتیرانی کردن بادبان برافراشتن بادبان حرکت در روی جاده یا دریا
working sails
بادبان معمولی که با بادبان سبک یا سنگین در موقع تغییرشدت باد فرق دارد
scale
کار کردن با حجم کوچک یا بزرگ داده
cases
کلیدی که حروف را از بزرگ به کوچک تبدیل میکند
case
کلیدی که حروف را از بزرگ به کوچک تبدیل میکند
foresail
بادبان عمده دگل جلو کشتی بادبان پایین
parachutist
فرواینده با چترنجات
parachutists
فرواینده با چترنجات
case sensitive search
جستجو برای حساسیت نسبت به بزرگ یا کوچک بودن حرف
strop
ریل اتصال کابل چترنجات
keepers
ریسمان کوچک وصل به بالای کمان ماهی بزرگ و مجاز برای سید
ratioing
کوچک و بزرگ کردن عکس به مقیاس معین برای استفاده در موزاییکهای عکسی
keeper
ریسمان کوچک وصل به بالای کمان ماهی بزرگ و مجاز برای سید
Open-plan
<adj.>
سالن باز، محوطه وسیع، ساختمانی که هرطبقه آن فقط دارای یک محوطه وسیع است و اتاق ندارد
static line
بند ثابت چتر یا بازکننده چترنجات
microprocessor
UPC با کلمات با اندازه بزرگ که با اتصال یک عدد با بلاکهای سایز کوچک ساخته میشود
microprocessors
UPC با کلمات با اندازه بزرگ که با اتصال یک عدد با بلاکهای سایز کوچک ساخته میشود
distributes
سیستم پردازش یک سازمان بزرگ با بسیاری کامپیوترهای کوچک در ایستگاههای کاری مختلف به جای یک کامپیوتر مرکزی
distributing
سیستم پردازش یک سازمان بزرگ با بسیاری کامپیوترهای کوچک در ایستگاههای کاری مختلف به جای یک کامپیوتر مرکزی
elevators
نشانه دهنده کوچک گرد که در یک Scroll bar که محل شمارا در یک متن یا تصویر بزرگ نشان میدهد
distribute
سیستم پردازش یک سازمان بزرگ با بسیاری کامپیوترهای کوچک در ایستگاههای کاری مختلف به جای یک کامپیوتر مرکزی
elevator
نشانه دهنده کوچک گرد که در یک Scroll bar که محل شمارا در یک متن یا تصویر بزرگ نشان میدهد
design heuristics
راهنمایی هایی که به هنگام تقسیم یک مسئله یا برنامه بزرگ به قسمتهای کوچک وکنترل شدنی می توان از انهااستفاده کرد
aprons
محوطه اسفالت مقابل اشیانه هواپیما محوطه بارگیری هواپیما
apron
محوطه اسفالت مقابل اشیانه هواپیما محوطه بارگیری هواپیما
I´m as hungry as a horse.
آنقدر گشنه هستم که روده بزرگ روده کوچک را بخورد.
overlays
بخشهای کوچک برنامه بزرگ که در حافظه بار می شوند در صورت لزوم و اجرا می شوند
overlaying
بخشهای کوچک برنامه بزرگ که در حافظه بار می شوند در صورت لزوم و اجرا می شوند
overlay
بخشهای کوچک برنامه بزرگ که در حافظه بار می شوند در صورت لزوم و اجرا می شوند
hungry as a hunter
<idiom>
آنقدر گشنه که روده بزرگ روده کوچک را بخورد
machinery space
محوطه موتورخانه ناو محوطه ماشین الات ناو
clear way
محوطه بالاکشیدن هواپیما محوطه کندن هواپیما از زمین
classification yard
محوطه مانور قطارها محوطه تقسیم مسیر قطارها
modules
بخش کوچک برنامه بزرگ که در صورت لزوم میتواند مستقل به عنوان یک برنامه کار کند
module
بخش کوچک برنامه بزرگ که در صورت لزوم میتواند مستقل به عنوان یک برنامه کار کند
normalising
تبدیل حروف به حروف بزرگ یا کوچک
normalizes
تبدیل حروف به حروف بزرگ یا کوچک
normalised
تبدیل حروف به حروف بزرگ یا کوچک
normalize
تبدیل حروف به حروف بزرگ یا کوچک
normalises
تبدیل حروف به حروف بزرگ یا کوچک
compound wound generator
ژنراتوری که هم دارای میدان موازی و هم میدان سری میباشد
grenade court
میدان تیر یا میدان اموزش پرتاب نارنجک
virtual
حافظه اصلی خیالی بزرگ که با بارکردن صفخات کوچک تر از حافظه پشتیبان به حافظه موجود ایجاد میشود فقط وقتی که نیاز باشد
risers
انشعابات عمومی چتر نجات ستونها یا طنابهای عمودی ناو طنابهای شانهای چترنجات
rosette border
حاشیه گل و بوته
[اینگونه حاشیه ها هم بوصرت کاملا متقارن با استفاده از گل های باز شده بزرگ و کوچک و هم بصورت پیچشی قسمت حاشیه را تزئین می کند.]
oogamous
دارای یاخته جنسی نر کوچک و متحرک و یاخته ماده بزرگ و غیر متحرک
lenz' law
جریان القاء شده در یک مدار که نسبت به یک میدان مغناطیسی دارای حرکت نسبی است میدانی در جهت مخالف میدان اصلی بوجودمی اورد
ratio print
عکس بزرگ شده یا کوچک شده به مقیاس معین عکس معادل
batting order
ترتیب ورود توپزنها به بازی بیس بال ترتیب ورود توپزنهابه بازی کریکت
battlefield recovery
اخراجات میدان رزم اخراجات میدان نبرد جمع اوری وسایل از کار افتاده رزمی
projection print
روش تهیه نقشه یا عکس بااستفاده از روش بزرگ کردن یا کوچک کردن فیلم یک عکس دیگر چاپ تصویری
My grandparents are six feet under.
<idiom>
پدر بزرگ و مادر بزرگ من فوت و به خاک سپرده شده اند.
megalomania
مرض بزرگ پنداری خویش جنون انجام کارهای بزرگ
closure minefield
میدان مین سد کننده حرکت میدان مین ممانعتی دریایی
fossil
آدم پیر
[پدر بزرگ ]
[مادر بزرگ]
museum piece
آدم پیر
[پدر بزرگ ]
[مادر بزرگ]
macropterous
دارای بالهای دراز یا بزرگ بزرگ بال
big game
صید ماهیهای بزرگ حیوانات بزرگ شکاری
Lori Pambak motif
ترنج لری
[پامبک، این نام از شهری به همین نام در جنوب شهر تفلیس قزاقستان گرفته شده است. طرح دارای دو بال هشت وجهی بزرگ و دو لوزی کوچک در جهت مخالف بوده و زمان آن را به قرن نوزدهم میلادی نسبت می دهند.]
Mother-daughter boteh design
طرح بته جقه مادر و بچه
[این طرح در فرش های قشقایی، خمسه و بعضی دیگر از طرح ها به چشم می خورد و شامل یک بته جقه بزرگ و یک بته کوچک در دل یکدیگر است.]
dock receipt
قبض رسید ورود کشتی برای تعمیر اعلام ورود کشتی برای تعمیر
course
میدان تیر میدان
courses
میدان تیر میدان
coursed
میدان تیر میدان
petty cash
صندوق ویژه وجوه کوچک حساب هزینه های کوچک
gemmule
یاخته کوچک که ازان جانورتازه پدیدمیاید غنچه کوچک
grandparents
پدر بزرگ یا مادر بزرگ
grandam
مادر بزرگ ننه بزرگ
grandparent
پدر بزرگ یا مادر بزرگ
so large
چندان بزرگ بقدری بزرگ
widget
آلت کوچک
[ابزار ]
[اسباب مکانیکی کوچک]
cray
نوعی کامپیوتر بسیار بزرگ شرکت سازنده کامپیوترهای بسیار بزرگ
pig board
تخته کوچک برای موجهای کوچک
increment
فواصل کوچک کیسههای کوچک خرج
increments
فواصل کوچک کیسههای کوچک خرج
area
محوطه
ground
محوطه
enclosures
محوطه
spaces
محوطه
enclosure
محوطه
space
محوطه
compound
: محوطه
precincts
محوطه
zone
محوطه
zones
محوطه
areas
محوطه
precinct
محوطه
garth
محوطه
haw
محوطه
hawed
محوطه
hawing
محوطه
haws
محوطه
compounds
: محوطه
compound
محوطه
compounded
: محوطه
compounds
محوطه
compounded
محوطه
wards
محوطه
ward
محوطه
farmyards
محوطه مزرعه
out port
بندرخارج از محوطه
closest
چهاردیواری محوطه
goal crease
محوطه دروازه
chill space
محوطه سردخانه
yard man
متصدی محوطه
clear way
محوطه صعود
yards
حیاط محوطه
yard
حیاط محوطه
closes
چهاردیواری محوطه
apron
محوطه بارگیری
farmyard
محوطه مزرعه
lot
قرعه محوطه
cincture
حلقه محوطه
Inc
مخفف محوطه
cubby
محوطه مکعب
courtyard
محوطه محصور
close
چهاردیواری محوطه
closer
چهاردیواری محوطه
aprons
محوطه بارگیری
buffer distance
محوطه امنیت
lawns
محوطه چمن
freeze space
محوطه سردخانه
runout
محوطه دویدن
dock yard
محوطه بارانداز
dock yard
محوطه لنگرگاه
embarkation area
محوطه بارگیری
area of visibility
محوطه دید
area of probability
محوطه احتمالات
ambit
وسعت محوطه
run
ترتیب محوطه
runs
ترتیب محوطه
penalty area
محوطه پنالتی
lawn
محوطه چمن
stockyard
محوطه دامداری
god's acre
محوطه کلیسا
environment architecture
معماری محوطه
enceinte
محوطه قلعه
run way
محوطه فرود
penalty areas
محوطه پنالتی
sailcloth
بادبان
vela
بادبان
brail
بادبان
velorum
بادبان
batten pocket
بادبان
inhauler
بادبان کش
sailed
بادبان
sail
بادبان
sailings
بادبان
inhaul
بادبان کش
back boundary line
محوطه پشت خط سرویس
ward
حیاط محوطه زندان
wards
حیاط محوطه زندان
chill space
محوطه سرد انبار
back judge
داور در محوطه دفاعی
backcourt
محوطه پشت یک سوم
area of uncertainity
محوطه عدم امنیت
run way
محوطه دویدن هواپیما
magazine space
محوطه زاغه مهمات
side lines
محوطه بیرون از خط کناری
site
محل محوطه کار
holding ground
محوطه نگهدارنده لنگر
fabrique
[ساختمانی در محوطه باغ]
quarterdecks
محوطه تشریفات ناو
sited
محل محوطه کار
sites
محل محوطه کار
parking
محوطه پارک کردن
quarterdeck
محوطه تشریفات ناو
landscape architecture
معماری محوطه سازی
outdoor lighting fixtures
چراغهای روشنائی محوطه
impark
در محوطه نگاه داشتن
catcher's box
محوطه مخصوص توپگیر
knobble
برامدگی کوچک گره کوچک
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com