English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 209 (11 milliseconds)
English Persian
revolution چرخش دوران
revolutions چرخش دوران
rotation چرخش دوران
Search result with all words
whirl چرخش یا دوران جریان سیال
whirled چرخش یا دوران جریان سیال
whirling چرخش یا دوران جریان سیال
whirls چرخش یا دوران جریان سیال
angle of rotation زاویه دوران زاویه چرخش
spinning چرخش [گردش] [دوران ]
Other Matches
waltz three سه چرخش که پای ازاد درانتهای هر چرخش تماس بازمین پیدا میکند
business cycle دوران اقتصادی یا تجارتی دوران ترقی و تنزل فعالیت تجاری و اقتصادی
Safavid period دوران صفویه [اوج دوران شکوفایی فرش ایران که دیگر هرگز تکرار نشد. ایجاد کارگاه های بزرگ قالبافی اصفهان و کاشان تحولی شگرف به دنبال داشت و شاهکارهای آن هنوز در موزه های جهان جلوه گری می کند.]
single action یک بار چرخش قرقره با یک بار چرخش دسته
era دوران
eras دوران
cycles دوران
gyration دوران
cycle دوران
gyrations دوران
cycled دوران
vertigo دوران
rotation دوران
periods دوران
circulations دوران
swimming دوران
circulation دوران
period دوران
paleozoic دوران اول
off season در دوران کم کاری
off season در دوران کسادی
plane of rotation سطح دوران
rotate دوران کردن
the whirligig of fashion دوران دایمی مد
revolution دوران شورش
revolutions دوران شورش
qyaternary دوران چهارم
peacetime دوران صلح
sense of rotation جهت دوران
dizzy دچار دوران سر
stound دوران درد
space age دوران کیهان
wifehood دوران زوجیت
wartime دوران جنگ
race دوران مسیر
raced دوران مسیر
races دوران مسیر
lives دوران زندگی
life دوران زندگی
rotated دوران کردن
circulations دوران خون
lucid interval دوران افاقه
axis of rotation محور دوران
fulcrum نقطه دوران
distance between centers طول دوران
angle of rotation زاویه دوران
rotation about a line دوران دور یک خط
rotates دوران کردن
circulation دوران خون
till in old [great] age تا در دوران سالمندی
climacteric دوران یائسگی زن
aftertime دوران پیری
vertiginous سرگیجهای دوران کننده
season دوران چاشنی زدن
seasons دوران چاشنی زدن
geocentric دوران زمین مرکزی
seasoned دوران چاشنی زدن
revolution دور دوران کامل
off season وابسته به این دوران
azoic دوران ماقبل تاریخ
jumped-up تازه به دوران رسیده
golden ages دوران رونق و رفاه
revolutions دور دوران کامل
golden age دوران رونق و رفاه
geriatrician امراض دوران پیریgyrfalcon
rotation around [about] a point دوران دور نقطه ای
rotation دوران گردش بدور
instantaneous center of rotation مرکز دوران لحظهای
rotational دوران گردش بدور
obligated tour دوران مشمولیت وفیفه
geriatrist امراض دوران پیری
iceman یخی بستر دوران یخ
circulatory مربوط یه دوران خون
rotation about a point دوران دور یک نقطه
peripheral course دوران پیش دانشگاهی نظامی
unemployment benefit کمک دریافتی در دوران بیکاری
mesozoic era دوران دوم زمین شناسی
long run period دوران محاسبه بلند مدت
gyrate چرخ زدن دوران داشتن
anthropic مربوط به دوران پیدایش انسان
gyrated چرخ زدن دوران داشتن
gyrates چرخ زدن دوران داشتن
age earnings profile برنامه درامد در دوران زندگی
yaw دوران هواپیما حول محورقائم
yawed دوران هواپیما حول محورقائم
gyrating چرخ زدن دوران داشتن
rotation about ... دوران دور ... [محوری یا جایی]
Victoriana وابسته به دوران ملکه ویکتوریا
Difficult times lie ahead. دوران سختی درپیش است
The whirligig of time revolves. دوران دایمی زمان می چرخد.
Early Christian architecture سبک معماری دوران مسیحیت
retrograde دوران در خلاف جهت معمول
protectorates دوران حکومت کرامول درانگلستان
protectorate دوران حکومت کرامول درانگلستان
whirligig of something دوران دایمی [اصطلاح مجازی]
rolled دوران حول محور طولی غلطش
lathe center مرکز یا محور دوران ماشین تراش
We are living in the age of mass communication. ما در دوران ارتباطات جمعی زندگی می کنیم.
paleontology مبحث زیست شناسی دوران قدیم
It reminds me of my schooldays . مرا بیاد دوران مدرسه می اندازد
paleocene قسمتی از دوران سوم زمین شناسی
rolls دوران حول محور طولی غلطش
twisting دوران حول محور افقی پیچش
roll دوران حول محور طولی غلطش
lying in دوران استراحت ونقاهت بعداز زایمان
Pre-Raphaelite هر نقاش ایتالیایی پیش از دوران رافائل
period منتهادرجه دوران مربوط به دوره بخصوصی
periods منتهادرجه دوران مربوط به دوره بخصوصی
hallstatt وابسته به دوران قبل از عصراهن اروپا
twists دوران حول محور افقی پیچش
twist دوران حول محور افقی پیچش
vorticity میزان برداری دوران موضعی سیال
Pre-Raphaelites هر نقاش ایتالیایی پیش از دوران رافائل
quadrangles حیاط یافضای بزرگ که دوران ساختمان باشد
Edwardian معماری دوران ادوارد اول و دوم وسوم
bank دوران یا متمایل شدن هواپیماحول محور طولی
banks دوران یا متمایل شدن هواپیماحول محور طولی
quadrangle حیاط یافضای بزرگ که دوران ساختمان باشد
Edwardian ادبیات و هنر و مد لباس دوران ادوارد هفتم
dog days چله تابستان دوران رکود و عدم فعالیت
gyrations چرخش
wheels چرخش
circulation چرخش
whirling چرخش
circulations چرخش
whirlpool چرخش اب
whirlpools چرخش اب
volte-face چرخش
levorotation چرخش به چپ
volte face چرخش
wheeling چرخش
wheel چرخش
turns چرخش
rotation چرخش
head rolling سر چرخش
rotational چرخش
gyration چرخش
turn چرخش
whirls چرخش
wrenched چرخش
whirled چرخش
wrenches چرخش
swirl چرخش
spins چرخش
trolls چرخش
swirled چرخش
troll چرخش
swirling چرخش
wrench چرخش
whirl چرخش
spin چرخش
revolution چرخش
twirl چرخش
swirls چرخش
twirled چرخش
revolutions چرخش
twirling چرخش
twirls چرخش
golden age دوران طلایی که در آن بشر شاد و سعادتمند و معصوم بود
rhythm method روش تنظیم خانواده از راه شناخت دوران باروری زن
golden ages دوران طلایی که در آن بشر شاد و سعادتمند و معصوم بود
paleontologist ویژه گر زیست شناسی دوران قدیم یا کهنه سنگی
mastodon پستانداری شبیه فیل که در دوران الیگوسن وپلیستوسن میزیسته
ornithopter هواپیمایی که در ان بالهاحول محوری نوسان میکنندولی دوران نمیکنند
williamson turn چرخش ویلیامسون
fractional turn چرخش کسری
free rotation چرخش ازاد
revs per minute چرخش بر دقیقه
revolutions per minute چرخش بر دقیقه
vertical scrolling چرخش عمودی
gyoradius شعاع چرخش
compass swing چرخش خط محوری
number of revolutions چرخش بر دقیقه
rev چرخش بر دقیقه
rotational speed چرخش بر دقیقه
disrotatory motion چرخش ناهمسو
cyclostat دستگاه چرخش
conrotatory motion چرخش همسو
concentricity دقت چرخش
rpm چرخش بر دقیقه
forward dive شیرجه رو به اب با چرخش
radius of gyration شعاع چرخش
upward rotation چرخش رو به بالا
upright spin چرخش ایستاده
rotational speed سرعت چرخش
rotational post شغل در چرخش
magnetic ritation چرخش مغناطیسی
rotatable چرخش پذیر
radius of giration شعاع چرخش
molecular rotation چرخش مولکولی
quartimax rotation چرخش کوارتیماکس
oblique rotation چرخش مایل
proper rotation چرخش متعارف
optical rotation چرخش نوری
pivot ship ناو چرخش
orthogonal rotation چرخش عمودی
pivot point مرکز چرخش
sidespin چرخش بیک سو
sidespin چرخش انحرافی
varimax rotation چرخش واریماکس
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com