Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (13 milliseconds)
English
Persian
basic gearing
چرخ دندههای اصلی
Other Matches
floating ribs
دندههای ازاد
false or asternal ribs
دندههای کاذب
trapezoidal thread
دندههای ذوزنقهای
gearing
دندههای ماشین
longitudinal
دندههای طولی موتور
rachet
دندههای چرخ ضامن دار
true or sternal ribs
دندههای حقیقی اضلاع پیوسته به قص
transposing gears
چرخ دندههای تبدیل دور
slab sided
دارای دندههای باریک ونمایان لاغر
ribby
دارای دندههای بیرون امده شبیه دنده
ribbing
ساختمان دندههای هر چیز راه ها یا خطوط بر جسته مجموعه تیریا دگلهای کشتی
VL local bus
مین کنترل مستقیم از طریق باس اصلی روی پردازنده اصلی و برقراری ارسال داده خیلی سریع بین حافظه اصلی و کارت جانبی بدون استفاده از پردازنده
VL bus
مین کنترل مستقیم از طریق باس اصلی روی پردازنده اصلی و برقراری ارسال داده خیلی سریع بین حافظه اصلی و کارت جانبی بدون استفاده از پردازنده
mastered
سیستم با کامپیوتر کنترل اصلی و یک فرعی که از اصلی دستور می گیرد
master
سیستم با کامپیوتر کنترل اصلی و یک فرعی که از اصلی دستور می گیرد
master data file
پرونده مشخصات اصلی امادنظامی پروند خصوصیات اصلی اماد
masters
سیستم با کامپیوتر کنترل اصلی و یک فرعی که از اصلی دستور می گیرد
acciaccatura
نت سریعی که نیم پرده کوتاه تر ازنت اصلی است وقبل از نت اصلی نواخته میشود
on board
که در تخته اصلی یا PCB اصلی قرار دارد
stapled
جزء اصلی هر چیزی قلم اصلی
stapling
جزء اصلی هر چیزی قلم اصلی
first generation computer
کپی اصلی تصویر یا متن اصلی
initial reserves
ذخایر اصلی احتیاط اولیه یا اصلی
generations
کپی اصلی تصویر اصلی یا متن
main guard
نیروی جلودار اصلی حفاظ اصلی
staple
جزء اصلی هر چیزی قلم اصلی
generation
کپی اصلی تصویر اصلی یا متن
prototypal
وابسته به طرح اصلی یا نمونه اصلی
prototypic
وابسته به طرح اصلی یا نمونه اصلی
mainstays
مهار اصلی که از نوک شاه دگل تا پای دگل جلو امتداد دارد تکیه گاه اصلی
mainstay
مهار اصلی که از نوک شاه دگل تا پای دگل جلو امتداد دارد تکیه گاه اصلی
anastylosis
[واژه ای برای ساختار دوباره سازی ساختمان با مواد اصلی و بر طبق سیستم ساختار اصلی]
base unit
یکای اصلی واحد اصلی
master file
فایل اصلی پرونده اصلی
fundamental unit
یکای اصلی واحد اصلی
base camp
پایگاه اصلی کمپ اصلی
expansion slots
شکاف ها یا فضاهای خالی درون کامپیوتر اصلی برای اتصال تخته مدارهای کوچک به تخته مدار اصلی بکار می روند
matters
بخش اصلی متن روی صفحه که متن یا خط اصلی قرار می گیرد
mattering
بخش اصلی متن روی صفحه که متن یا خط اصلی قرار می گیرد
matter
بخش اصلی متن روی صفحه که متن یا خط اصلی قرار می گیرد
mattered
بخش اصلی متن روی صفحه که متن یا خط اصلی قرار می گیرد
DIMM
سیستم مرتب کردن قط عات حافظه RAM در دوطرف کارت کوچک که قابل درج روی تخته اصلی کامپیوتر است تا حافظه اصلی بروز شود
external
که به کامپیوتر اصلی وصل است . 2-هر وسیلهای که ارتباطات بین کامپیوتر و خودش را ممکن می سازد ولی مستقیماگ توسط کامپیوتر اصلی پردازش نمیشود
externals
که به کامپیوتر اصلی وصل است . 2-هر وسیلهای که ارتباطات بین کامپیوتر و خودش را ممکن می سازد ولی مستقیماگ توسط کامپیوتر اصلی پردازش نمیشود
elegant
یک برنامه با کمترین مقدارحافظه اصلی طراحی یک برنامه کارا که با کم کردن تعداد دستورالعملهای بکاربرده شده برای انجام کارهای گوناگون از حداقل ممکن حافظه اصلی استفاده کند
FEP
پردازنده بین منبع ورودی و کامپیوتر اصلی که کار آن این است که داده دریافتی را پیش پردازش کند تا بار کاری کامپیوتر اصلی را کم کند
pilot tunnel
تونل کوچکی که جلو تونل اصلی حفر میشود تا شیب وسمت واقعی تونل اصلی که بایستی حفر گردد تعیین شودو به تونل راهنما معروف است
authentic document
اصل سند مدارک اصلی سند اصلی
body
1-بخش اصلی در یک متن 2-بخش اصلی یک برنامه
bodies
1-بخش اصلی در یک متن 2-بخش اصلی یک برنامه
source
1-لیست کردن متن به صورت اصلی . 2-لیست کردن برنامه اصلی
standbys
سیستم ثانویی سیستم اصلی , که وقتی سیستم اصلی خراب شود استفادهمی شود
standby
سیستم ثانویی سیستم اصلی , که وقتی سیستم اصلی خراب شود استفادهمی شود
echo check
بررسی صحت عملیات ارسال اطلاعات که در ان اطلاعات دریافت شده به منبع اصلی برگشت داده شده و با اطلاعات اصلی مقایسه میشودمقابله به کمک طنین بررسی طنین
master compass
قطبنمای الکتریکی اصلی قطبنمای اصلی
input/output
فضای ذخیره سازی موقت برای داده دریافتی از حافظه اصلی پیش از ارسال به وسیله ورودی /خروجی یا دادهای که از وسیله ورودی /خروجی پردازش میشود یا در حافظه اصلی ذخیره میشود
basic
اصلی
radical
اصلی
ingrown
اصلی
radicals
اصلی
mastered
اصلی
isogeny
هم اصلی
master
اصلی
seminal
اصلی
quintessential
اصلی
organic
اصلی
elementarily
اصلی
mainlined
اصلی
arch-
اصلی
primordial
اصلی
arches
اصلی
firsthand
اصلی
native code
کد اصلی
fundametal
اصلی
first-hand
اصلی
masters
اصلی
intrinsic
اصلی
main stem
خط اصلی
main line
خط اصلی
line link
خط اصلی
cardinal
اصلی
main attack
تک اصلی
immanent
اصلی
parent
اصلی
cardinals
اصلی
germinal
اصلی
genuine
اصلی
principle
اصلی
primary
اصلی
main door
در اصلی
head
اصلی
aboriginals
اصلی
main lines
خط اصلی
arch
اصلی
major
اصلی
majored
اصلی
majoring
اصلی
inherent
اصلی
principal
اصلی
primarily
اصلی
aboriginal
اصلی
main deck
پل اصلی
initialled
اصلی
initialed
اصلی
main
<adj.>
اصلی
mainline
خط اصلی
mainline
اصلی
initialing
اصلی
rudimental
اصلی
proto
اصلی
original
اصلی
basics
اصلی
mainlined
خط اصلی
mainlines
خط اصلی
mainlines
اصلی
principals
اصلی
essential
<adj.>
اصلی
major
<adj.>
اصلی
quintessential
<adj.>
اصلی
substantive
[essential]
<adj.>
اصلی
vital
<adj.>
اصلی
mainlining
خط اصلی
mainlining
اصلی
main
خط اصلی
initial
اصلی
trunks
خط اصلی
trunk
خط اصلی
primed
اصلی
functional
اصلی
primal
اصلی
primitive
اصلی
initials
اصلی
initialling
اصلی
elementary
اصلی
normative
اصلی
prime
اصلی
essentials
اصلی
essential
اصلی
text
اصلی
texts
اصلی
fundamental
اصلی
primes
اصلی
elemental
اصلی
originals
اصلی
basic ration
جیره اصلی
basic shaft
محور اصلی
constituents
جزء اصلی
basic size
اندازه اصلی
basic variable
متغیر اصلی
mainspring
انگیزه اصلی
bottom hole
سوراخ اصلی
principal
شرکت اصلی
basic pay
حقوق اصلی
initialling
پاراف اصلی
principals
مجرم اصلی
base piece
توپ اصلی
trunk
سیم اصلی
main lines
کانال اصلی
hardware
دستگاههای اصلی
motif
مایه اصلی
principals
شرکت اصلی
motifs
مایه اصلی
meat
غذای اصلی
busbar
شین اصلی
cardinal headings
جهات اصلی
mainspring
دلیل اصلی
essentials
بسیارلازم اصلی
avenues
خیابان اصلی
main routine
روال اصلی
principal
مجرم اصلی
cutting time
زمان اصلی
main roads
جاده اصلی
decompilation
به زبان اصلی
derm
جلد اصلی
primary colours
رنگهای اصلی
essential
بسیارلازم اصلی
cardinal points
جهات اصلی
subsistance
ماده اصلی
collector drain
زهکش اصلی
current coil
پیچک اصلی
initialling
اصلی اغازی
main line
نهر اصلی
base of origin
مبداء اصلی
initialed
اصلی اغازی
master switches
کلید اصلی
master switch
کلید اصلی
habitat
جای اصلی
habitats
جای اصلی
substance
ماده اصلی
initials
اصلی اغازی
initials
پاراف اصلی
inessential
غیر اصلی
initialed
پاراف اصلی
inessentials
غیر اصلی
initialled
پاراف اصلی
initialled
اصلی اغازی
prime mover
محرک اصلی
avenue
خیابان اصلی
headquarters
شعبه اصلی
initialing
پاراف اصلی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com