English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (33 milliseconds)
English Persian
to pink out leather چرم را برای زیبایی سوراخ سوراخ کردن
Other Matches
perforation عمل سوراخ کردن ایجاد سوراخ
cancellate سوراخ سوراخ سوراخ سوراخ کردن
pinker سوراخ سوراخ کردن یا بریدن
pink سوراخ سوراخ کردن یا بریدن
thirl سوراخ سوراخ کردن دریدن
pinkest سوراخ سوراخ کردن یا بریدن
pinhole سوراخ کردن برای گوشی یاز
centred سوراخ مرکزی که با سوراخ کد گذاری روی نوار پانچ شده در یک امتداد قرار دارند
centers سوراخ مرکزی که با سوراخ کد گذاری روی نوار پانچ شده در یک امتداد قرار دارند
centered سوراخ مرکزی که با سوراخ کد گذاری روی نوار پانچ شده در یک امتداد قرار دارند
center سوراخ مرکزی که با سوراخ کد گذاری روی نوار پانچ شده در یک امتداد قرار دارند
centre سوراخ مرکزی که با سوراخ کد گذاری روی نوار پانچ شده در یک امتداد قرار دارند
clair-voie [پرچین با دیواره های مشبک که سوراخ سوراخ است.]
breach سوراخ رخنه کردن سوراخ کردن نفوذ در خطوط دشمن درگیری با دشمن
breached سوراخ رخنه کردن سوراخ کردن نفوذ در خطوط دشمن درگیری با دشمن
breaches سوراخ رخنه کردن سوراخ کردن نفوذ در خطوط دشمن درگیری با دشمن
dilly bag کیف دستی یا کیسه سوراخ سوراخ زنانه
concrete coring drill مته برای سوراخ کردن هسته بتن
sights سوراخ روشنی رسان سوراخ دید
fenestration چیزی که سوراخ سوراخ یاروزنه داراست
float stone سنگ اجرسای یکجورسنگ سوراخ سوراخ
sight سوراخ روشنی رسان سوراخ دید
riddles سوراخ سوراخ کردن
riddle سوراخ سوراخ کردن
angle drill ابزاری برای سوراخ کردن ورقههای فلزی که در ان مته با بدنه دریل زاویهای میسازد
bottoming reamer وسیلهای برای میزان و بزرگ ردن سوراخ به اندازه دلخواه بدون کج کردن لبه ها
foraminate ثقبه دار سوراخ سوراخ
gruyere cheese پنیر سوراخ سوراخ سوئیسی
putts ضربه برای انداختن به سوراخ
putted ضربه برای انداختن به سوراخ
putt ضربه برای انداختن به سوراخ
choke bore روکشی برای سوراخ کردن یاتراش دادن داخل سیلندر که قسمت بالای ان دارای قطری کمتر از قطر اصلی سیلندرمیباشد
holeable گوی اسان برای به سوراخ انداختن
night chair صندلی سوراخ دار برای قضای حاجت در شب
night stool صندلی سوراخ دار برای قضای حاجت در شب
bottoming tap وسیلهای برای دراوردن دندانه در یک سوراخ کور
horned scully مانع افقی زیرابی که برای سوراخ کردن بدنه کشتیهاکار گذاشته میشود و معمولابا بتون و تیراهن ساخته میشود
X distance سوراخ کارت در ستون برای بیان عدد منفی
reperforator ماشینی که نوارکاغذی را سوراخ میکند برای دریافت سیگنال
x punch سوراخ کارت در ستون برای بیان عدد منفی
cancellate سوراخ سوراخ اسفنجی
cancellated سوراخ سوراخ اسفنجی
swage block قالب سوراخ سوراخ
grid دریچه سوراخ سوراخ
cancellous سوراخ سوراخ اسفنجی
grids دریچه سوراخ سوراخ
millepore مرجان سوراخ سوراخ
spanned فاصله بین سوراخ گوی بولینگ برای شست و انگشتان دیگر
span فاصله بین سوراخ گوی بولینگ برای شست و انگشتان دیگر
spanning فاصله بین سوراخ گوی بولینگ برای شست و انگشتان دیگر
sector سوراخ در لبه دیسک برای نشان دادن محل اولین شیار
sectors سوراخ در لبه دیسک برای نشان دادن محل اولین شیار
spans فاصله بین سوراخ گوی بولینگ برای شست و انگشتان دیگر
edges کارت کاغذی که سوراخ هایی دارد روی یک لبه برای نمایش داده
edge کارت کاغذی که سوراخ هایی دارد روی یک لبه برای نمایش داده
punches سوراخ کردن
delve سوراخ کردن
to burn a hole سوراخ کردن
delved سوراخ کردن
transfix سوراخ کردن
delving سوراخ کردن
to break open سوراخ کردن
delves سوراخ کردن
punched سوراخ کردن
punch سوراخ کردن
pools سوراخ کردن
pooled سوراخ کردن
pool سوراخ کردن
drills سوراخ کردن
drilled سوراخ کردن
drill سوراخ کردن
wear a hole in سوراخ کردن
to punch a hole in سوراخ کردن
broaching سوراخ کردن
broaches سوراخ کردن
broached سوراخ کردن
broach سوراخ کردن
to drill through سوراخ کردن
steek سوراخ کردن
stab سوراخ کردن
foraminate سوراخ کردن
perforate سوراخ کردن
gored سوراخ کردن
scuttle سوراخ کردن
gore سوراخ کردن
perforates سوراخ کردن
perforating سوراخ کردن
bores سوراخ کردن
bore سوراخ کردن
pierce سوراخ کردن
to pick a hole in سوراخ کردن
scuttles سوراخ کردن
boring سوراخ کردن
to set abroach سوراخ کردن
gores سوراخ کردن
stabbed سوراخ کردن
stabs سوراخ کردن
scuttled سوراخ کردن
pierces سوراخ کردن
to poke a hole in any thing سوراخ کردن
goring سوراخ کردن
scuttling سوراخ کردن
incising سوراخ کردن
punch سوراخ ایجاد کردن
pecked بانوک سوراخ کردن
punched مهر کردن سوراخ
peck بانوک سوراخ کردن
punched سوراخ ایجاد کردن
punctured سوراخ کردن شکست
punch مهر کردن سوراخ
broaches سوراخ کردن قایق
broaching سوراخ کردن قایق
tusks سوراخ کردن یا کندن
broached سوراخ کردن قایق
lancinate بانیزه سوراخ کردن
broach سوراخ کردن قایق
punctures سوراخ کردن شکست
to peck a hole in با نوک سوراخ کردن
tusk سوراخ کردن یا کندن
pertusion عمل سوراخ کردن
puncturing سوراخ کردن شکست
burred بامته سوراخ کردن
gride سوراخ کردن فرورفتن
prong باچنگ ک سوراخ کردن
transfixion عمل سوراخ کردن
to tear a hole in سوراخ یا پاره کردن
lack vt با گلوله سوراخ کردن
prongs باچنگ ک سوراخ کردن
To bark up the wrong tree. <idiom> [سوراخ دعا را گم کردن]
burrs بامته سوراخ کردن
burring بامته سوراخ کردن
burr بامته سوراخ کردن
puncture سوراخ کردن شکست
hollow forge سوراخ کردن گرم
punches مهر کردن سوراخ
pecking بانوک سوراخ کردن
punches سوراخ ایجاد کردن
spits سوراخ کردن تف انداختن
spit سوراخ کردن تف انداختن
pecks بانوک سوراخ کردن
precision bore سوراخ کردن دقیق
back drill از پشت سوراخ کردن
away بازی در زمین حریف گویی که دورتر ازگوی دیگر از سوراخ قراردارد و حق تقدم برای ضربه زدن پیدا میکند
notch شکاف چوبخط سوراخ کردن
slotting سوراخ کردن شکاف کوچک
slots سوراخ کردن شکاف کوچک
drill سوراخ کردن چاه کندن
drilled سوراخ کردن چاه کندن
slot سوراخ کردن شکاف کوچک
drills سوراخ کردن چاه کندن
notches شکاف چوبخط سوراخ کردن
back drilling attachment تجهیزات سوراخ کردن از پشت
puncture سوراخ کردن پنچر شدن
punctures سوراخ کردن پنچر شدن
jab خنجر زدن سوراخ کردن
jabbed خنجر زدن سوراخ کردن
jabs خنجر زدن سوراخ کردن
puncturing سوراخ کردن پنچر شدن
jabbing خنجر زدن سوراخ کردن
punctured سوراخ کردن پنچر شدن
unkennel از سوراخ یا لانه بیرون کردن
port a punch card علامتی تجاری برای نوع خاصی از کارت منگنه باقسمتهای سوراخ شده که میتواند با یک مداد یا قلم کاملا"برداشته شود
karatonyxis عمبل اب مرواریدبوسیله سوراخ کردن قرنیه
rupturing شکافتن و سوراخ کردن به طور دایرهای
ruptures شکافتن و سوراخ کردن به طور دایرهای
rupture شکافتن و سوراخ کردن به طور دایرهای
borer هرچیزیکه وسیله سوراخ کردن باشد
fraise گشادتر کردن سوراخ اره مدور
bores وسیله سوراخ کردن کالیبر تفنگ
bore وسیله سوراخ کردن کالیبر تفنگ
loopholes سوراخ دیده بانی ایجاد کردن
loophole سوراخ دیده بانی ایجاد کردن
stave شبیه لوله ایجاد سوراخ کردن
lanciation سوراخ کردن یا تیر کشیدن دردتیر کشنده
jackhammer مته دستی مخصوص سوراخ کردن سنگ
trepanation مته حفاری معدن وجراحی بامته سوراخ کردن
to prick at something بچیزی سوزن یا تیغ زدن چیزیرا کمی سوراخ کردن
peeping از سوراخ نگاه کردن طلوع کردن
peeps از سوراخ نگاه کردن طلوع کردن
peep از سوراخ نگاه کردن طلوع کردن
peeped از سوراخ نگاه کردن طلوع کردن
impaling سوراخ کردن احاطه کردن
penetrated رخنه کردن سوراخ کردن
impales سوراخ کردن احاطه کردن
impaled سوراخ کردن احاطه کردن
impale سوراخ کردن احاطه کردن
penetract رخنه کردن سوراخ کردن
stick سوراخ کردن نصب کردن
thrust سوراخ کردن رخنه کردن در
gimlet سوراخ کردن مته کردن
penetrate رخنه کردن سوراخ کردن
thrusts سوراخ کردن رخنه کردن در
perforate سوراخ کردن نفوذ کردن
punches منگنه کردن سوراخ کردن
perforates سوراخ کردن نفوذ کردن
punch منگنه کردن سوراخ کردن
penetrates رخنه کردن سوراخ کردن
punched منگنه کردن سوراخ کردن
perforating سوراخ کردن نفوذ کردن
thrusting سوراخ کردن رخنه کردن در
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com