Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 109 (6 milliseconds)
English
Persian
sillier
چرند احمقانه
silliest
چرند احمقانه
silly
چرند احمقانه
Other Matches
puerile
احمقانه
harebrained
احمقانه
goofy
احمقانه
doltish
احمقانه
goofier
احمقانه
cockeyed
احمقانه
highland
احمقانه
spoony
احمقانه
spooney
احمقانه
goofiest
احمقانه
insane
بی عقل احمقانه
dolt
احمقانه رفتارکردن
dolts
احمقانه رفتارکردن
potties
احمقانه مغرور
potty
احمقانه مغرور
When there is a wI'll , there is a way .
کار احمقانه
senseless
احمق احمقانه
to play the fool
احمقانه رفتارکردن
flub
اشتباه احمقانه
fatuously
احمقانه خودپسندانه
blooper
اشتباه احمقانه
fool's paradise
شادی احمقانه
bloomer
اشتباه احمقانه
dido
جست و خیز احمقانه
infatuate
از خود بیخود احمقانه
gawks
احمقانه نگاه کردن
gawking
احمقانه نگاه کردن
He behaved stupidly.
رفتارش احمقانه بود.
gawk
احمقانه نگاه کردن
gawked
احمقانه نگاه کردن
His behavior was stupid.
رفتارش احمقانه بود.
antics
رفتارهای احمقانه و خندهدار
gawp
مات و احمقانه نگاه کردن
gawping
مات و احمقانه نگاه کردن
gawped
مات و احمقانه نگاه کردن
gawps
مات و احمقانه نگاه کردن
shenanigan
چرند
corny
چرند
jiving
چرند
twaddler
چرند گو
jived
چرند
jive
چرند
cockeyed
چرند
trumpery
چرند
hokum
چرند
balderdash
چرند
irrationable
چرند
twadle
چرند
linsey woolsey
چرند
bollocks
چرند
unmeaning
چرند
codswallop
چرند
windier
چرند
bullshit
چرند
windiest
چرند
rubbishing
چرند
windy
چرند
jives
چرند
rigmarole
چرند
rigmaroles
چرند
piffle
چرند
kibosh
چرند
bilge water
چرند
bilk
چرند
blatherskite
چرند
nonsensical
چرند
bosh
چرند
gawp
با دهان باز و به طور احمقانه خیره شدن
gawping
با دهان باز و به طور احمقانه خیره شدن
gawped
با دهان باز و به طور احمقانه خیره شدن
foul up
<idiom>
با یک اشتباه احمقانه همه چیز را خراب کردن
gawps
با دهان باز و به طور احمقانه خیره شدن
twadle
چرند گفتن
tosh
ادم چرند
crapping
تفاله چرند
crapped
تفاله چرند
crap
تفاله چرند
trashy
چرند مزخرف
trashiest
چرند مزخرف
trashier
چرند مزخرف
rubbishy
مهمل چرند
ludicrous
مزخرف چرند
tootling
چرند گفتن
tootles
چرند گفتن
tootled
چرند گفتن
stuff
چرند پرکردن
stuffed
چرند پرکردن
to talk nonsense
چرند گفتن
stuffs
چرند پرکردن
havers
بیهوده چرند
tootle
چرند گفتن
bunkum
حرف چرند
buncombe
حرف چرند
twaddle
چرند گفتن
baloney
چرند نوعی کالباس
inane
چرند فضای نامحدود
ludicrously
بطور مضحک یا چرند
irrationalism
عقیده نامعقول یا چرند
bullshit
چرند گویی کردن
natters
چرند بافی کردن
nattered
چرند بافی کردن
natter
چرند بافی کردن
fool begged
چرند جهالت امیز
nattering
چرند بافی کردن
foolproof
ادم ساده لوح و رک و راست محفوظ از حماقت وکارهای احمقانه
now nonsense now
خواهش میکنم چرند گفتن رابس کن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com