Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 208 (3 milliseconds)
English	Persian
tootle	چرند گفتن
tootled	چرند گفتن
tootles	چرند گفتن
tootling	چرند گفتن
twaddle	چرند گفتن
to talk nonsense	چرند گفتن
twadle	چرند گفتن
Search result with all words
now nonsense now	خواهش میکنم چرند گفتن رابس کن
Other Matches
greeted	درود گفتن تبریک گفتن
greet	درود گفتن تبریک گفتن
greets	درود گفتن تبریک گفتن
to answer in the a	اری گفتن بله گفتن
jiving	چرند
corny	چرند
irrationable	چرند
hokum	چرند
rubbishing	چرند
kibosh	چرند
nonsensical	چرند
piffle	چرند
windier	چرند
cockeyed	چرند
twadle	چرند
linsey woolsey	چرند
rigmarole	چرند
rigmaroles	چرند
codswallop	چرند
trumpery	چرند
windiest	چرند
unmeaning	چرند
jives	چرند
jived	چرند
jive	چرند
bullshit	چرند
twaddler	چرند گو
bosh	چرند
balderdash	چرند
bollocks	چرند
blatherskite	چرند
bilge water	چرند
windy	چرند
shenanigan	چرند
bilk	چرند
buncombe	حرف چرند
bunkum	حرف چرند
crap	تفاله چرند
stuffs	چرند پرکردن
stuffed	چرند پرکردن
stuff	چرند پرکردن
rubbishy	مهمل چرند
trashier	چرند مزخرف
trashiest	چرند مزخرف
silly	چرند احمقانه
silliest	چرند احمقانه
trashy	چرند مزخرف
crapped	تفاله چرند
havers	بیهوده چرند
ludicrous	مزخرف چرند
crapping	تفاله چرند
sillier	چرند احمقانه
tosh	ادم چرند
ludicrously	بطور مضحک یا چرند
nattering	چرند بافی کردن
inane	چرند فضای نامحدود
nattered	چرند بافی کردن
natters	چرند بافی کردن
fool begged	چرند جهالت امیز
natter	چرند بافی کردن
baloney	چرند نوعی کالباس
irrationalism	عقیده نامعقول یا چرند
bullshit	چرند گویی کردن
sputters	تند ومغشوش سخن گفتن باخشم سخن گفتن
sputter	تند ومغشوش سخن گفتن باخشم سخن گفتن
sputtered	تند ومغشوش سخن گفتن باخشم سخن گفتن
relates	گفتن
informs	گفتن
let out <idiom>	گفتن
vituperate	بد گفتن
informing	گفتن
inform	گفتن
bubbled	گفتن
rehearse	گفتن
utterance	گفتن
rehearsing	گفتن
viyuperate	بد گفتن
bubble	گفتن
pshaw	اه گفتن
bubbles	گفتن
tell	گفتن
telling-off	گفتن
tells	گفتن
saith	گفتن
rehearses	گفتن
utterances	گفتن
rehearsed	گفتن
says	گفتن
bubbling	گفتن
utter	گفتن
uttered	گفتن
mouth	گفتن
mouthed	گفتن
mouthing	گفتن
mouths	گفتن
utters	گفتن
iteration	گفتن
to weep out	گفتن
to tell a story	گفتن
get out	گفتن
adduse	گفتن
say	گفتن
relate	گفتن
to give utterance to	گفتن
let (someone) know <idiom>	گفتن
overstate	اغراق گفتن در
to tell a lie	دروغ گفتن
observing	گفتن برپاداشتن
belies	دروغ گفتن
to talk tall	گزاف گفتن
to bid a	وداع گفتن
to bid a	بدرود گفتن
to a. oneself	سخن گفتن
revile	ناسزا گفتن
belying	دروغ گفتن
reviled	ناسزا گفتن
speaks	سخن گفتن
to bellow out	بانعره گفتن
to bellow forth	با نعره گفتن
observes	گفتن برپاداشتن
observed	گفتن برپاداشتن
observe	گفتن برپاداشتن
to tell the truth	راست گفتن
speak	سخن گفتن
to talk nonsense	مهمل گفتن
to bid welcome	خوشامد گفتن
to put it on	اغراق گفتن
to pull	اغراق گفتن
to make a remark	سخن گفتن
reviles	ناسزا گفتن
commiserated	تسلیت گفتن بر
to throw the hatchet	اغراق گفتن
commiserate	تسلیت گفتن بر
to pile it on	اغراق گفتن
to blunder out	جویده گفتن
commiserates	تسلیت گفتن بر
to draw the long bow	اغراق گفتن
to sigh out	با اه وحسرت گفتن
to blunder out	بی فکرانه گفتن
interjects	بطورمعترضه گفتن
to take the floor	سخن گفتن
interjecting	بطورمعترضه گفتن
interjected	بطورمعترضه گفتن
interject	بطورمعترضه گفتن
to spoke the t.	راست گفتن
to speak through one's nose	سخن گفتن
commiserating	تسلیت گفتن بر
to draw the long	اغراق گفتن
bootlick	تملق گفتن از
lalophobia	گفتن هراسی
lay to	دروغ گفتن
macarize	خوشابحال گفتن
mammer	بالکنت گفتن
mant	با لکنت گفتن
misstate	غلط گفتن
nuncupate	زبانی گفتن
outvoice	بلندترسخن گفتن از
outvoice	موثرترسخن گفتن از
panegyrize	مدح گفتن
confides	محرمانه گفتن
confided	محرمانه گفتن
confide	محرمانه گفتن
whiff	دروغ گفتن
weasel	دروغ گفتن
weasels	دروغ گفتن
avouch	اشکارا گفتن
call bad names	ناسزا گفتن
allegorize	مثل گفتن
adulate	مدح گفتن
adduee	گفتن افهارنمودن
doxologize	ستایش گفتن
enounce	به صراحت گفتن
saluting	تهنیت گفتن
salutes	تهنیت گفتن
saluted	تهنیت گفتن
fabulize	افسانه گفتن
gnosticize	عرفان گفتن
hyperbolize	اغراق گفتن
screams	ناگهانی گفتن
screamed	ناگهانی گفتن
swear	ناسزا گفتن
speak the trurh	راست گفتن
rejoins	در پاسخ گفتن
rejoining	در پاسخ گفتن
rejoined	در پاسخ گفتن
rejoin	در پاسخ گفتن
speak the trurh	صادقانه گفتن
sweet talk	تملق گفتن
tack tall	گزاف گفتن
take leave of	بدرود گفتن با
tallyho	اهای گفتن
overstating	اغراق گفتن در
overstates	اغراق گفتن در
swears	ناسزا گفتن
to say a word	سخن گفتن
say a word	سخن گفتن
scream	ناگهانی گفتن
pass a remark	سخنی گفتن
pitch a yarn	قصه گفتن
communing	راز دل گفتن

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com