Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 125 (3 milliseconds)
English
Persian
eye
چشمی
eyeing
چشمی
eyes
چشمی
eying
چشمی
eyepiece
چشمی
eyepieces
چشمی
becket
چشمی
ocular
چشمی
ophtalmic
چشمی
Other Matches
monocular
یک چشمی
rival
هم چشمی
rivaled
هم چشمی
emulation
هم چشمی
rivaling
هم چشمی
rivalled
هم چشمی
rivalling
هم چشمی
rivals
هم چشمی
rivalship
هم چشمی
competitions
هم چشمی
competition
هم چشمی
uniocular
یک چشمی
monocle
عینک یک چشمی
monocles
عینک یک چشمی
vier
هم چشمی کننده
emolously
از روی هم چشمی
half-glasses
عینک یک چشمی
bollard eye
چشمی موت
eyepieces
عدسی چشمی
binocular deprivation
محرومیت دو چشمی
eyepiece
عدسی چشمی
all eyes
چهار چشمی
soft eye
چشمی ساده
sight check
مقابله چشمی
thimble eye
چشمی فلزی
penuriousness
تنگ چشمی
thoroughfoot
اتصال چشمی
ocular lens
عدسی چشمی
three eyed union plate
صفحه سه چشمی
monocular vision
بینایی یک چشمی
monocular deprivation
محرومیت یک چشمی
metascope
دوربین تک چشمی
hawse pipe
چشمی لنگر
flemish eye
چشمی بافته
eyes of the ship
چشمی ناو
eye splice
پیوند چشمی
entoptic
درون چشمی
emulously
ازروی هم چشمی
emulous
هم چشمی کننده
bullrings
چشمی سینه
bullring
چشمی سینه
thimbles
چشمی فلزی
bridle
بند چشمی
bridled
بند چشمی
rivalled
هم چشمی کننده
rivaling
هم چشمی کننده
rivaled
هم چشمی کننده
bridles
بند چشمی
rival
هم چشمی کننده
vies
هم چشمی کردن
vied
هم چشمی کردن
emulated
هم چشمی کردن با
vie
هم چشمی کردن
bridling
بند چشمی
emulating
هم چشمی کردن با
rivalling
هم چشمی کننده
emulates
هم چشمی کردن با
thimble
چشمی فلزی
optic
چشمی بصری
emulative
هم چشمی کننده
eye
چشمی طناب
eyeing
چشمی طناب
eyes
چشمی طناب
emulate
هم چشمی کردن با
rivals
هم چشمی کننده
eying
چشمی طناب
runners
طناب چشمی دار
runner
طناب چشمی دار
outrival
در هم چشمی پیش افتادن از
suborbital
زیر کاسه چشمی
parsimoniously
بزفتی باتنگ چشمی
peeped
نگاه زیر چشمی
competitions
هم چشمی سبقت جویی
reduced eye
چشمی باریک شده
ophthalmic
چشمی وابسته به چشم
eyes in the back of one's head
<idiom>
چهار چشمی پاییدن
keep up with the Joneses
<idiom>
چشم وهم چشمی
union plate
صفحه چند چشمی
running bow line
چشمی زدن به طناب
loup
ذره بین چشمی
peeping
نگاه زیر چشمی
swivels
چشمی خود گرد
chock
چشمی فلزی روی پل
bull nose
چشمی سینه ناو
british antilewisite
نوعی پماد چشمی
binocular fusion
در هم امیزی دید دو چشمی
binocular disparity
ناهمخوانی دید دو چشمی
swivel
چشمی خود گرد
peeps
نگاه زیر چشمی
swivelled
چشمی خود گرد
peep
نگاه زیر چشمی
eye bolt
مهره چشمی دار
eyebolt
پیچ چشمی دار
foul house
چشمی گرفته لنگر
eyeplate
صفحه چشمی دار
competition
هم چشمی سبقت جویی
slinks
نظر چشمی نگاه دزدکی
optical
نشانه روی بصری چشمی
slinking
نظر چشمی نگاه دزدکی
slink
نظر چشمی نگاه دزدکی
external rectus
عضله مستقیم برون چشمی
dip the eye
وصل کردن چشمی طنابهابهم
roller clock
چشمی بسته قرقره دار
wall eye
چشمی که سفیدی ان زیادوعنبیه ان کمرنگ باشد
To be all eyes. To watch like a hawk.
چهار چشمی پاییدن ( مراقب بودن )
borescope
ابزار چشمی برای بازرسی قطعات
To try to keep up with the joneses.
چشم وهم چشمی کردن ( رقابت )
pelorus
دستگاه سمت یاب چشمی نسبت به اجرام سماوی
stadia points
تارهای فاصله سنج دردوربینهای چشمی و نقشه برداری
eyestrings
ضمائم چشمی که سابقا معتقد بودند هنگام کوری ومرگ از هم گسیخته می گردد
eye-witnesses
گواهی مستقیم گواهی چشمی شاهدبرای العین
eyewitness
گواهی مستقیم گواهی چشمی شاهدبرای العین
eyewitnesses
گواهی مستقیم گواهی چشمی شاهدبرای العین
competed
رقابت کردن با هم چشمی کردن
competes
رقابت کردن با هم چشمی کردن
compete
رقابت کردن با هم چشمی کردن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com