Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (43 milliseconds)
English
Persian
mayhem
چلاق کردن ناقص العضو کردن
Other Matches
mar
ناقص کردن بی اندام کردن
mutilating
ناقص کردن فلج کردن
mutilates
ناقص کردن فلج کردن
mutilate
ناقص کردن فلج کردن
marring
ناقص کردن بی اندام کردن
marred
ناقص کردن بی اندام کردن
demonish
ناقص کردن
garble
تحریف یا ناقص کردن
mutilates
ناقص یا فلج کردن
mutilating
ناقص یا فلج کردن
mutilate
ناقص یا فلج کردن
orthopaedy
فن درست کردن انامهای ناقص
truncating
شاخه زدن ناقص کردن
truncates
شاخه زدن ناقص کردن
truncate
شاخه زدن ناقص کردن
truncated
شاخه زدن ناقص کردن
to break aset
خراب یا ناقص کردن یک دستگاه
huddling
ناقص انجام دادن ازدحام کردن
huddle
ناقص انجام دادن ازدحام کردن
huddles
ناقص انجام دادن ازدحام کردن
huddled
ناقص انجام دادن ازدحام کردن
orthopaedic
مربوط بفن درست کردن اندامهای ناقص
amputees
مقطوع العضو
amputee
مقطوع العضو
osteoclasis
استخوان شکنی برای درست کردن اندان ناقص
cripple
چلاق
crippled
چلاق
cripples
چلاق
crippling
چلاق
lame
چلاق
game
چلاق
to let somebody treat you like a doormat
<idiom>
با کسی خیلی بد رفتار کردن
[اصطلاح]
[ مثال تحقیر کردن بی محلی کردن قلدری کردن]
unmew
رها کردن ازاد کردن ول کردن مرخص کردن بخشودن صرف نظر کرن
discharge
اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
discharges
اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
countervial
خنثی کردن- برابری کردن با- جبران کردن- تلاقی کردن
captures
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
capture
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
capturing
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
unperfect
ناقص
imcomplete
ناقص
imperfective
ناقص
in defect
ناقص
stickit
ناقص
rudimentary
ناقص
malformed
ناقص
meagre
ناقص
half-baked
ناقص
incomplete
ناقص
mutilating
ناقص
violator
ناقص
incorrect
ناقص
violators
ناقص
mutilated
ناقص
faulty
ناقص
manque
ناقص
defective
ناقص
mutilate
ناقص
mutilates
ناقص
inadequate
ناقص
skimpy
ناقص
short
ناقص
imperfect
ناقص
rudimental
ناقص
incomplete flower
گل ناقص
shortest
ناقص
shorter
ناقص
inconsummate
ناقص
deficient
ناقص
roughcast
ناقص
challengo
ادعا کردن دعوت کردن اعلام نشانی اسم عبور خواستن درخواست معرف کردن
verify
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifies
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verified
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifying
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
shoots
جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
shoot
جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
foster
تشویق کردن- حمایت کردن-پیشرفت دادن- تقویت کردن- به جلو بردن
misshapen
ناقص الخلقه
ill
بطور ناقص
paraparesis
فلج ناقص پا
flawed
معیوب ناقص
deformed
ناقص شده
incapacious
بی گنجایش ناقص
in my poor opinion
بعقل ناقص من
in my poor opinion
بعقیده ناقص من
faulty switching
سوئیچینگ ناقص
faulty design
طرح ناقص
mooncalf
ناقص الخلقه
deficiently
بطور ناقص
imperfectly
بطور ناقص
paresis
فلج ناقص
wanting in reason
ازعقل ناقص
paralysis
سکته ناقص
defectively
بطور ناقص
miscreation
خلقت ناقص
incomplete induction
استقراء ناقص
framentary
شکسته ناقص
erectio deficiens
نعوظ ناقص
imcomplete ditch
گود ناقص
missed approach
فرود ناقص
half
شریک ناقص
nubbin
میوه ناقص
moon calf
خلقت ناقص
hemiplegia
فلج ناقص
half truth
حقیقت ناقص
imperfect competition
رقابت ناقص
frustum
مخروط ناقص
half
بطور ناقص
ills
بطور ناقص
incomplete breakdown
شکست ناقص
ill-
بطور ناقص
mutilator
ناقص کننده
imperfect market
بازار ناقص
frustum
هرم ناقص
half baked
ناپخته ناقص
truncation
ناقص سازی
annular eclipse
خسوف ناقص
apoplexy
سکتهء ناقص
lack
ناقص بودن
truncated distribution
توزیع ناقص
lacked
ناقص بودن
lacks
ناقص بودن
tracheid
اوند ناقص
to put in rime
قافیه ناقص
misfiring
احتراق ناقص
blastie
ناقص الخلقه
to temper
[metal or glass]
آب دادن
[سخت کردن]
[آبدیده کردن]
[بازپخت کردن]
[فلز یا شیشه]
cross examination
تحقیق چندجانبه بازپرسی کردن روبرو کردن شواهد استنطاق کردن
orienting
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
survey
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
surveyed
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
surveys
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
orients
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
orient
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
sketchiest
از روی عجله ناقص
fragmentarily
بطور شکسته یا ناقص
incomplete pictures test
ازمون تصویرهای ناقص
parachromatopsia
رنگ کوری ناقص
meagrely
بطور لاغر یا ناقص
fragmental
ریز شده ناقص
sketchily
از روی عجله ناقص
sketchier
از روی عجله ناقص
low order
انفجار کند یا ناقص
to do by halves
ناقص انجام دادن
parachromopsia
رنگ کوری ناقص
partial color blindness
رنگ کوری ناقص
sketchy
از روی عجله ناقص
miscreate
ناقص الخلقه ساختن
stepped thread
کولاس پیچی ناقص
market imperfection
ناقص بودن بازار
fragmentary
ریز شده ناقص
overshoots
فرود ناقص هواپیما
overshooting
فرود ناقص هواپیما
heterometabolous
دارای دگردیسی ناقص
heterometabolic
دارای دگردیسی ناقص
overshoot
فرود ناقص هواپیما
oafs
بچه ناقص الخلقه
evils of imperfect competition
مضار رقابت ناقص
stepped thread
پیچ ناقص کولاس
unemployment equilibrium
تعادل در اشتغال ناقص
rough cast
اجمالادرست شده ناقص
oaf
بچه ناقص الخلقه
to inform on
[against]
somebody
کسی را لو دادن
[فاش کردن]
[چغلی کردن]
[خبرچینی کردن]
to appeal
[to]
درخواستن
[رجوع کردن به]
[التماس کردن]
[استیناف کردن در دادگاه]
concentrating
غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
concentrates
غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
concentrate
غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
serves
نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
served
نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
serve
نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
buck up
پیشرفت کردن روحیه کسی را درک کردن تهییج کردن
tae
پرش کردن با پا دفاع کردن و با پا ضربه زدن و خرد کردن
assigns
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
calk
بتونه کاری کردن زیرپوش سازی کردن مسدود کردن
assigning
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
assigned
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
assign
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
verticillium
قارچ ناقص افت گیاهی
paretic
دچار فلج ناقص یا عضلانی
We don't do half-ass job
[American E]
[derogatory]
کاری را ناقص انجام ندادن
imperfect oligopoly
انحصار چند جانبه ناقص
We don't do things by halves.
کاری را ناقص انجام ندادن
catalexis
وتد ناقص دراخر شعر
We don't do things halfway.
کاری را ناقص انجام ندادن
We don't do things by half-measures.
کاری را ناقص انجام ندادن
rough coating
اجمالا درست شده ناقص
soft-pedalling
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedals
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedalled
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedal
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedaling
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedaled
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft pedal
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
The comparison is misleading
[flawed]
.
مقایسه گمراه کننده
[ ناقص ]
است.
teratology
مبحث شناسایی جنین ناقص الخلقه
hermit crabs
خرچنگی که پاهای عقب ان ناقص است
hermit crab
خرچنگی که پاهای عقب ان ناقص است
malnutrition
تغذیه ناقص نرسیدن مواد غذایی
exploits
استخراج کردن بهره برداری کردن از استثمار کردن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com