Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English
Persian
presentably
چنانکه بتوان پیشکش کرد
Other Matches
passably
چنانکه بتوان پذیرفت
pliably
چنانکه بتوان خم کرد
practicably
چنانکه بتوان اجرا نمود
perceptibly
چنانکه بتوان درک کرد
interchangeably
چنانکه بتوان بحای یکدیگربکاربرد
assumably
چنانکه بتوان فرض کرد
hereditably
چنانکه بتوان ارث برد
intelligibly
واضحا چنانکه بتوان دریافت
colourably
چنانکه بتوان برای ان بهانهای اورد
pardonably
چنانکه بتوان بخشید بطورامرزش پذیر
changeably
چنانکه بتوان تغییرداد بطورقابل تغییر
accountably
بطور مسئول چنانکه بتوان توضیح داد
corrigibly
چنانکه بتوان اصلاح کرد بطوراصلاح پذیر
commensurably
چنانکه بتوان بایک پیمانه اندازه گرفت
movably
چنانکه بتوان تکان داد بطورچنبش پذیر
accessibly
چنانکه بتوان بدان راه یافت بطور قابل دسترس
propor tionably
بطور متناسب یا با قرینه چنانکه بتوان متناسب نمود
googolplex
عدد یک با تعداد صفرهای بتوان ده بتوان ده بتوان صد
reflexively
چنانکه بخود فاعل برگرد د چنانکه مفعول ان
presents
پیشکش
offering
پیشکش
dedicate
پیشکش
dedicates
پیشکش
presenting
پیشکش
presented
پیشکش
present
پیشکش
dedicating
پیشکش
gifts
پیشکش نعمت
offerer
پیشکش کننده
offers
پیشکش ارائه
grant aid
کمک پیشکش
gratuitous issue
لباس پیشکش
gift
پیشکش نعمت
offered
پیشکش ارائه
offer
پیشکش ارائه
gift
استعداد پیشکش کردن
offers
پیشکش کردن عرضه
offered
پیشکش کردن عرضه
to make a present of
پیشکش یا تعارف کردن
gifts
استعداد پیشکش کردن
offer
پیشکش کردن عرضه
as much as possible
تا بتوان
micron
01 بتوان 6- متر
exponentiation
بتوان رساندن
as far as possible
تا انجا که بتوان
undecillion
عدد یک با 63 صفر بتوان 2
quattuordecillion
عدد یک با 54صفر بتوان 2
tredecillion
عدد یک با 24 صفر بتوان 2
his money is more than can
ازانست که بتوان شمرد
quintillion
عدد یک با 81 صفر بتوان 2
evincibly
بطوریکه بتوان اثبات کردن
square
بتوان دوم بردن مجذور کردن
squaring
بتوان دوم بردن مجذور کردن
squared
بتوان دوم بردن مجذور کردن
squares
بتوان دوم بردن مجذور کردن
ideally
بطوریکه فقط بتوان تصور کرد
so to peaking
اگر بتوان چنین چیزی گفت
impressibly
بطوریکه بتوان دران تاثیر کرد
manageably
پنانکه بتوان اداره کردیا از پیش برد
current fund
اموالی که سریعا "بتوان به پول تبدیل کرد
microbar
واحد فشار معادل 01 بتوان 6 داین بر سانتیمترمربع
inestimably
پیش ازانکه بتوان تقدیر کردیا بران بهاگذارد
hand
وضعی که بتوان گوی اصلی بیلیاردرا در هر نقطه گذاشت
handing
وضعی که بتوان گوی اصلی بیلیاردرا در هر نقطه گذاشت
it is past cure
از علاجش گذشته است مافوق انست که بتوان علاج کرد
to ring the changes
کاری راتا انجا که بتوان باشکال گوناگون انجام دادن
unit cell
کوچکترین چندوجهی را که با یک دستگاه مختصات سه محوری بتوان نشان داد
limit velocity
حداقل سرعت ابتدایی توپ یاخمپاره که بتوان با ان نفوذلازم را به دست اورد
exclusion principle
اگر بتوان مانع استفاده کالا توسط کسانی که حاضر بپرداخت هزینه
to bite the bullet
<idiom>
باید انجام کاری سخت یا ناخوشایند را پذیرفت تا بتوان به مقصد اصلی رسید
in the event that
چنانکه
how
چنانکه
so that
چنانکه
as
چنانکه
final set
حالتی که بتن بطور کامل گرفته و بقدرکافی سخت شده که بتوان قالب براری نمود
expressively
چنانکه مقصودرابرساند
gratifyingly
چنانکه خوشنودسازد
insolubly
چنانکه اب نشود
as is well known
چنانکه مشهور
as it deserves
چنانکه باید
prettily
چنانکه زیبانماید
proper
چنانکه شایدوباید
coordinately
چنانکه یکجورباشد
cresuendo
چنانکه صداخردخرد
so to speak
چنانکه گویی
pinchingly
چنانکه فشاراورد
admissibleness
چنانکه روا
dilatorily
چنانکه پرشود
permissively
چنانکه مخیرسازد
owenism
اصول عقاید رابرت اون کارخانه دار انگلیس در قرن 91 که شاید بتوان منشاء سوسیالیزم نوینش دانست
meetly
چنانکه باید و شاید
inexpressively
چنانکه مقصودرا نرساند
inexcusably
چنانکه نتوان معذوردانست
privatively
چنانکه نفی یا استثناکند
inviolably
چنانکه سزاوارحرمت باشد
invulnerably
چنانکه زخم برندارد
pitfully
چنانکه سزاوارنکوهش باشد
irrecoverably
چنانکه بهبودی نپذیرد
perniciously
چنانکه زیان اورد
permissively
چنانکه اجازه بدهد
medially
چنانکه درمیان باشد
meetly
چنانکه در خور باشد
opprobriously
چنانکه رسوایی اورد
meaningly
چنانکه مقصودرا برساند
inadmissibly
چنانکه روایاجایز نباشد
effusively
چنانکه گویی بریزد
heliocentrically
چنانکه ازمرکزخورشیدحساب شود
culpably
چنانکه سزاوارسرزنش باشد
gratifyingly
چنانکه خوشی دهد
decrescendo
چنانکه صداخردخردضعیف شود
according as
چنانکه بدان سان که
comme il faut
چنانکه باید وشاید
gruesomely
چنانکه وحشت اورد
invisibly
چنانکه دیده نشود
interminably
چنانکه تمام نشود
convincingly
چنانکه متقاعد کند
according to his version
چنانکه او شرح میداد
fitfully
چنانکه بگیردوول کند
prettily
بخوبی چنانکه باید
decreasingly
چنانکه روبکاهش گذارد
funnily
چنانکه خنده اورد
brilliantly
چنانکه برجسته باشد
commendably
چنانکه شایان ستایش باشد
onerously
چنانکه مستلزم انجام تعهدی
euphoniously
چنانکه بگوش خوش ایندباشد
objectiveness
چنانکه در خارج معقول باشد
engagingly
چنانکه سرگرم یامشغول کند
epidemically
چنانکه همه جاسرایت کند
piquantly
چنانکه دهن رامزه بیاورد
sanguinarily
چنانکه خونریزی دربرداشته باشد
retroactively
چنانکه شامل گذشته شود
prepossessingly
چنانکه جلب توجه نماید
organically
چنانکه درساختمان یا سازمانی کارگرباشد
pleasingly
چنانکه خوش ایند باشد
pestilently
چنانکه برای اخلاق مضرباشد
perplexingly
چنانکه گیج یا حیران سازد
as is well known
چنانکه همه کس بخوبی میدانند
causatively
چنانکه دلالت برسبب نماید
peerlessly
چنانکه بی مانندباشد بطوربی همتا
extraneously
چنانکه وابسته بموضوع نباشد
fadelessly
چنانکه پژمرده نشودیازوال نپذیرد
inviolately
چنانکه بی حرمت نشده باشد
inexpressively
چنانکه زبان دار نباشد
intangibly
چنانکه نتوان درک کرد
intangibly
چنانکه نتوان احساس کرد
immovably
چنانکه نتوان جنبش داد
inseparably
چنانکه نتوان سوا کرد
irrefragably
چنانکه نتوان تکذیب کرد
inexhaustibly
چنانکه تهی یاتمام نشود
inexpressibly
چنانکه نتوان بیان کرد
indefensibly
چنانکه دفاع بردار نباشد
inappreciably
بسیار کم چنانکه محسوس نگرد د
grandiosely
بطورغلنبه چنانکه بزرگ نماید
persuasively
چنانکه متقاعد سازدیا واداربکاری نماید
exhaustively
چنانکه درهمه جزئیات واردشودیابحث کند
to kick over the traces
لگدپراندن لگدزدن چنانکه یا ان ورپاسرنگه بیفتد
admissibly
بطور قابل قبول چنانکه روا
functionally
چنانکه وابسته به وفیفه اندا میباشد
inerrably
چنانکه هیچگاه خطا یا اشتباه نکند
cogently
چنانکه بتواند متقاعد کند باقوت
inimitably
چنانکه نتوان انرا تقلید کرد
paradoxically
چنانکه مهمل نمایدولی درست باشد
inscrutably
چنانکه نتوان جستجو کردیا دریافت
incommunicably
چنانکه نتوان بادیگران در میان گذاشت
sententiously
چنانکه اندرزیانصیحتی رادر برداشته بتاشد
illustratively
چنانکه روشن سازدیا توضیح دهد
adequately
باندازه کافی چنانکه تکافو نماید
penitentially
چنانکه شخص را پشیمان و توبه کارنماید
invidiously
چنانکه رشک یاحسادت کسیرا برانگیزد
irrecocilably
چنانکه نتوان انرا وفق داد
contemptibly
چنانکه سزاوارخواری باشد بطورقابل تحقیر
laboriously
ساعیانه چنانکه نماینده زحمت باشد
to vote plump
رای خود را بیک تن دادن جایی که بتوان برای بیش ازیک تن رای داد
inextricably
چنانکه نتوان از ان بیرون امد یا رهایی یافت
indefeasibly
بطور باطل نشدنی چنانکه نتوان الغاکرد
retrospectively
چنانکه شامل گذشته شودیاعطف بماسبق کند
to eat humble pie
پوزش خواستن چنانکه انسانرا پست نماید
discreditably
چنانکه اعتبار رالطمه زند بطوربدنام کننده
implacably
از روی سختی یا سنگدلی چنانکه ارامش نپذیرد
indescribably
چنانکه نتوان شرح دادیا توصیف کرد
flowerily
چنانکه دارای عبارات پرصنعت یاتعارف امیزباشد
adorably
چنانکه شایسته ستایش باشد بطور ستوده
maritally
چنانکه وابسته بشوهر باشد از راه عروسی
picturesquely
چنانکه شایسته عکس برداری یانقاشی باشد
relevantly
بطور مناسب یامربوط چنانکه بیربط نباشد
nutritively
چنانکه قوت دهدیا غذائیت داشته باشد
nutritiously
چنانکه قوت دهد یا غذائیت داشته باشد
accordantly
بطور موافق یا مطابق چنانکه جور باشد
irreversibly
چنانکه نتوان دگرگون یا واژگون ساخت یا لغو نمود
officinal names of drugs
نامهای داروها چنانکه درکتاب داروسازی امده است
attributively
بطور مستقیم چنانکه صورت فرع پیدا کند
irremissibly
چنانکه نتوان بخشیدیا اغماض کرد بطورالزام اور
pestiferously
چنانکه برای اخلاق دیگران زیان اور باشد
modernly
بسبک تازه چنانکه باب این عصر باشد
impalpably
چنانکه لتوان با لامسه احساس کرد بطور بسیارنرم
pontifically
چنانکه شایسته اسقفان باشد با جامه یا ایین اسقفی
portentously
چنانکه نشانه بدی باشد بطور شگفت اور
irreclaimably
بطور غیر قابل برگشت چنانکه نتوان بازیافت یابرگرداند
opaquely
چنانکه روشنایی پشت را بپوشاند بطور مبهم یا غیر مفهوم
ineradicably
بطور ریشه کن نشدنی چنانکه نتوان بیخ کن یا قلع وقمع نمود
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com