English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 167 (8 milliseconds)
English Persian
as is well known چنانکه همه کس بخوبی میدانند
Other Matches
It is common knowledge that ... این را همه کس بخوبی میدانند که ...
It's a well-known fact that .... این را همه کس بخوبی میدانند که ...
prettily بخوبی چنانکه باید
reflexively چنانکه بخود فاعل برگرد د چنانکه مفعول ان
all the world knows میدانند
orohippus سنگواره چارپایی که اسب رازاده ان میدانند
truly بخوبی
as well as بخوبی
beautifully بخوبی
it is safe to say بخوبی میتوان گفت
native speaker سخنگوی بخوبی زبان مادری
money spinner کارتنه کوچک که انرا نشانه خوشبختی و وسیله پیدا شدن پول میدانند
ambidexter کسیکه هردودست بخوبی درفرمان اوباشد
well informed بصیر بخوبی اگاه با اطلاع مطلع
print shop بسته گرافیکی ساده که چندین خدمت چاپی را بخوبی انجام میدهد
phyrgian cap یکجور کلاه مخروطی که اکنون انرا با کلاه ازادی یکی میدانند
blue water school انانی که نیروی دریایی انگلیس راتنها نیروی کافی ان میدانند
stratus لایه یکنواخت و یک شکلی ازابرهای کم ارتفاع وخاکستری رنگ که از سطح زمین بخوبی دیده میشوند
he took my words in good part سخنان مرا بخوبی تلقی نمود از سخنان من نرنجید
intuitivism اصولی که بموجب ان مبادی اخلاقی را حسی میدانند اصول اخلاقی حسی
how چنانکه
so that چنانکه
as چنانکه
in the event that چنانکه
dilatorily چنانکه پرشود
as it deserves چنانکه باید
coordinately چنانکه یکجورباشد
prettily چنانکه زیبانماید
insolubly چنانکه اب نشود
gratifyingly چنانکه خوشنودسازد
cresuendo چنانکه صداخردخرد
so to speak چنانکه گویی
permissively چنانکه مخیرسازد
proper چنانکه شایدوباید
as is well known چنانکه مشهور
expressively چنانکه مقصودرابرساند
pinchingly چنانکه فشاراورد
admissibleness چنانکه روا
inviolably چنانکه سزاوارحرمت باشد
pliably چنانکه بتوان خم کرد
heliocentrically چنانکه ازمرکزخورشیدحساب شود
privatively چنانکه نفی یا استثناکند
meaningly چنانکه مقصودرا برساند
gruesomely چنانکه وحشت اورد
gratifyingly چنانکه خوشی دهد
inexcusably چنانکه نتوان معذوردانست
pitfully چنانکه سزاوارنکوهش باشد
inadmissibly چنانکه روایاجایز نباشد
permissively چنانکه اجازه بدهد
medially چنانکه درمیان باشد
meetly چنانکه در خور باشد
meetly چنانکه باید و شاید
opprobriously چنانکه رسوایی اورد
irrecoverably چنانکه بهبودی نپذیرد
passably چنانکه بتوان پذیرفت
invulnerably چنانکه زخم برندارد
perniciously چنانکه زیان اورد
inexpressively چنانکه مقصودرا نرساند
fitfully چنانکه بگیردوول کند
culpably چنانکه سزاوارسرزنش باشد
decreasingly چنانکه روبکاهش گذارد
funnily چنانکه خنده اورد
effusively چنانکه گویی بریزد
according as چنانکه بدان سان که
according to his version چنانکه او شرح میداد
comme il faut چنانکه باید وشاید
convincingly چنانکه متقاعد کند
brilliantly چنانکه برجسته باشد
invisibly چنانکه دیده نشود
decrescendo چنانکه صداخردخردضعیف شود
interminably چنانکه تمام نشود
pleasingly چنانکه خوش ایند باشد
piquantly چنانکه دهن رامزه بیاورد
perplexingly چنانکه گیج یا حیران سازد
causatively چنانکه دلالت برسبب نماید
pestilently چنانکه برای اخلاق مضرباشد
inviolately چنانکه بی حرمت نشده باشد
intelligibly واضحا چنانکه بتوان دریافت
intangibly چنانکه نتوان درک کرد
intangibly چنانکه نتوان احساس کرد
irrefragably چنانکه نتوان تکذیب کرد
interchangeably چنانکه بتوان بحای یکدیگربکاربرد
practicably چنانکه بتوان اجرا نمود
onerously چنانکه مستلزم انجام تعهدی
prepossessingly چنانکه جلب توجه نماید
peerlessly چنانکه بی مانندباشد بطوربی همتا
objectiveness چنانکه در خارج معقول باشد
perceptibly چنانکه بتوان درک کرد
retroactively چنانکه شامل گذشته شود
assumably چنانکه بتوان فرض کرد
presentably چنانکه بتوان پیشکش کرد
inseparably چنانکه نتوان سوا کرد
inexpressively چنانکه زبان دار نباشد
organically چنانکه درساختمان یا سازمانی کارگرباشد
engagingly چنانکه سرگرم یامشغول کند
indefensibly چنانکه دفاع بردار نباشد
epidemically چنانکه همه جاسرایت کند
grandiosely بطورغلنبه چنانکه بزرگ نماید
hereditably چنانکه بتوان ارث برد
euphoniously چنانکه بگوش خوش ایندباشد
inappreciably بسیار کم چنانکه محسوس نگرد د
sanguinarily چنانکه خونریزی دربرداشته باشد
immovably چنانکه نتوان جنبش داد
extraneously چنانکه وابسته بموضوع نباشد
fadelessly چنانکه پژمرده نشودیازوال نپذیرد
inexhaustibly چنانکه تهی یاتمام نشود
commendably چنانکه شایان ستایش باشد
inexpressibly چنانکه نتوان بیان کرد
pardonably چنانکه بتوان بخشید بطورامرزش پذیر
illustratively چنانکه روشن سازدیا توضیح دهد
sententiously چنانکه اندرزیانصیحتی رادر برداشته بتاشد
functionally چنانکه وابسته به وفیفه اندا میباشد
persuasively چنانکه متقاعد سازدیا واداربکاری نماید
exhaustively چنانکه درهمه جزئیات واردشودیابحث کند
penitentially چنانکه شخص را پشیمان و توبه کارنماید
adequately باندازه کافی چنانکه تکافو نماید
paradoxically چنانکه مهمل نمایدولی درست باشد
contemptibly چنانکه سزاوارخواری باشد بطورقابل تحقیر
colourably چنانکه بتوان برای ان بهانهای اورد
invidiously چنانکه رشک یاحسادت کسیرا برانگیزد
to kick over the traces لگدپراندن لگدزدن چنانکه یا ان ورپاسرنگه بیفتد
irrecocilably چنانکه نتوان انرا وفق داد
changeably چنانکه بتوان تغییرداد بطورقابل تغییر
inerrably چنانکه هیچگاه خطا یا اشتباه نکند
inimitably چنانکه نتوان انرا تقلید کرد
inscrutably چنانکه نتوان جستجو کردیا دریافت
cogently چنانکه بتواند متقاعد کند باقوت
incommunicably چنانکه نتوان بادیگران در میان گذاشت
admissibly بطور قابل قبول چنانکه روا
laboriously ساعیانه چنانکه نماینده زحمت باشد
inextricably چنانکه نتوان از ان بیرون امد یا رهایی یافت
relevantly بطور مناسب یامربوط چنانکه بیربط نباشد
flowerily چنانکه دارای عبارات پرصنعت یاتعارف امیزباشد
implacably از روی سختی یا سنگدلی چنانکه ارامش نپذیرد
indescribably چنانکه نتوان شرح دادیا توصیف کرد
picturesquely چنانکه شایسته عکس برداری یانقاشی باشد
maritally چنانکه وابسته بشوهر باشد از راه عروسی
nutritiously چنانکه قوت دهد یا غذائیت داشته باشد
movably چنانکه بتوان تکان داد بطورچنبش پذیر
to eat humble pie پوزش خواستن چنانکه انسانرا پست نماید
nutritively چنانکه قوت دهدیا غذائیت داشته باشد
adorably چنانکه شایسته ستایش باشد بطور ستوده
accountably بطور مسئول چنانکه بتوان توضیح داد
commensurably چنانکه بتوان بایک پیمانه اندازه گرفت
indefeasibly بطور باطل نشدنی چنانکه نتوان الغاکرد
accordantly بطور موافق یا مطابق چنانکه جور باشد
corrigibly چنانکه بتوان اصلاح کرد بطوراصلاح پذیر
discreditably چنانکه اعتبار رالطمه زند بطوربدنام کننده
retrospectively چنانکه شامل گذشته شودیاعطف بماسبق کند
irremissibly چنانکه نتوان بخشیدیا اغماض کرد بطورالزام اور
attributively بطور مستقیم چنانکه صورت فرع پیدا کند
impalpably چنانکه لتوان با لامسه احساس کرد بطور بسیارنرم
pestiferously چنانکه برای اخلاق دیگران زیان اور باشد
irreversibly چنانکه نتوان دگرگون یا واژگون ساخت یا لغو نمود
portentously چنانکه نشانه بدی باشد بطور شگفت اور
modernly بسبک تازه چنانکه باب این عصر باشد
officinal names of drugs نامهای داروها چنانکه درکتاب داروسازی امده است
pontifically چنانکه شایسته اسقفان باشد با جامه یا ایین اسقفی
accessibly چنانکه بتوان بدان راه یافت بطور قابل دسترس
opaquely چنانکه روشنایی پشت را بپوشاند بطور مبهم یا غیر مفهوم
irreclaimably بطور غیر قابل برگشت چنانکه نتوان بازیافت یابرگرداند
inaccessibily بطور غیر قابل دسترسی چنانکه نتوان به او نزدیک شدیا اورادید
ineradicably بطور ریشه کن نشدنی چنانکه نتوان بیخ کن یا قلع وقمع نمود
rough handling of a thing گذاشت وبرداشت چیزی به تندی چنانکه خراب شودیا اززیبائی ولطافت بیفتد
propor tionably بطور متناسب یا با قرینه چنانکه بتوان متناسب نمود
inexplicably بطور غیر قابل توضیح چنانکه نتوان توضیح داد بطور غیر قابل تغییر
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com