Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
he is at the end of his tether
چنته اش خالی شده یا قوایش ته کشیده است
Other Matches
drawls
کشیده حرف زدن اهسته و کشیده ادا کردن
drawling
کشیده حرف زدن اهسته و کشیده ادا کردن
drawled
کشیده حرف زدن اهسته و کشیده ادا کردن
drawl
کشیده حرف زدن اهسته و کشیده ادا کردن
satchels
چنته
satchel
چنته
knapsacks
چنته
knapsack
چنته
bags
چنته
bag
چنته
in bottom of bag
درته چنته
pouches
کیف پول چنته
cod
چنته غلاف سبوس
pouch
کیف پول چنته
carryall
درشکه یک اسبه وچهارچرخه چنته یا خورجین
carry all
درشکه یک اسبه وچهارچرخه چنته یا خورجین
blankest
1-رشته خالی . 2-رشتهای که دارای فضاهای خالی است
blank
1-رشته خالی . 2-رشتهای که دارای فضاهای خالی است
sporran
چنته یاکیسه چرمی جلو دامن اسکاتلندیهای کوهستانی
vacancies
محل خالی جای خالی
vacancy
محل خالی جای خالی
manspace
جای خالی در خودرو یا کشتی یا هواپیما جای نفری خالی
long-
کشیده
ectomorph
کشیده تن
longest
کشیده
longs
کشیده
leptokurtic
کشیده
oblongated
کشیده
oblonated
کشیده
deep drawn
از ته دل کشیده
threaded
نخ کشیده
drawn
کشیده
indrawn
تو کشیده
drew
کشیده شد
leptosome
کشیده تن
posttensioning
پس کشیده
longer
کشیده
long
کشیده
tenses
کشیده
tenser
کشیده
longed
کشیده
tensed
کشیده
tense
کشیده
tensing
کشیده
tensest
کشیده
drawlingly
کشیده
low angle
مسیر کشیده
leptomorph
کشیده ریخت
vellum paper
کاغذمهره کشیده
couchant
دراز کشیده
deprived
محرومیت کشیده
long robe
صورت کشیده
low angle fire
تیر کشیده
ectomorphic type
سنخ کشیده تن
chock-a-block
بالا کشیده
deer neck
گردن کشیده
drawable
کشیده شدنی
in tow
<idiom>
کشیده شده
chock-a-block
کاملا کشیده
deep fetched
از ته دل کشیده شده
intractile
کشیده نشدنی
touse
کشیده شدن
elongating
کشیده کردن
flat trajectory
خط سیر کشیده
drag
کشیده شدن
ectomorphy
کشیده تنی
linear
باریک کشیده
flares
زبانه کشیده
flare
زبانه کشیده
dragged
کشیده شدن
elongate
کشیده کردن
drags
کشیده شدن
tractile
کشیده شدنی
tensive
کشیده شدنی
extensive
بسیط کشیده
elongates
کشیده کردن
indrawn
بداخل کشیده
threaded
بند کشیده
flat fire
تیر کشیده
at full length
دراز کشیده
pinxit
کشیده است
sap
شیره کشیده از
sapped
شیره کشیده از
saps
شیره کشیده از
prolate
کشیده شده
pulled muscle
عضله کشیده شده
satined paper
گاغذ مهره کشیده
oblong
دوک مانند کشیده
taut
محکم کشیدن کشیده
oblongs
دوک مانند کشیده
underdraw
کشیده نشدن زه تا اخر
drawn on
کشیده شدن عهده
pencilled
با مداد کشیده شده
extendible
کشیده شدنی امتدادپذیر
draw
کشیده شدن عهده
if you please
بیزحمت زحمت کشیده
chant
اهنگ ساده و کشیده
chanted
اهنگ ساده و کشیده
hell bent
به بیراهه کشیده شده
hell-bent
به بیراهه کشیده شده
lanternjaws
صورت لاغر و کشیده
deep fetched
از ته سینه کشیده شده
chanting
اهنگ ساده و کشیده
chants
اهنگ ساده و کشیده
draws
کشیده شدن عهده
opened
وضع زه هنگام کشیده شدن
open
وضع زه هنگام کشیده شدن
hard drawn copper wire
سیم مسی کشیده شده
conducts
اداره کردن کشیده شدن
conducting
اداره کردن کشیده شدن
opens
وضع زه هنگام کشیده شدن
conducted
اداره کردن کشیده شدن
conduct
اداره کردن کشیده شدن
prone float
روی شکم با دستهای کشیده
wired
سیم کشیده مفتول دار
He has suffered a great deal at the hands of his wife .
از دست زنش خیلی کشیده
flat trajectory
سهم تیرکشیده مسیر کشیده گلوله
come home
کشیده شدن لنگر به طرف ناو
infill
نقاط کشیده شده روی نقشه
wirespun
زیاد کشیده ونازک لطیف فریف
in perspective
کشیده شده ازروی علم منافرو مرایا
dragged
چیز سنگینی که روی زمین کشیده میشود
to be at full stretch
تا اندازه امکان پذیر کشیده شده بودن
drag
چیز سنگینی که روی زمین کشیده میشود
drags
چیز سنگینی که روی زمین کشیده میشود
capriole
پرش عمودی اسب با پاهای کشیده به عقب
She has long and shapely legs .
ساق پاهای کشیده وخوش ترکیبی دارد
stillage
چارچوب یاچارپایهای که چیزیرا روی ان می گذارندتاابش کشیده شود
jinrikisha
درشکه ژاپنی که توسط حمال کشیده میشود ریکشا
haul
همه ماهیهایی که دریک وهله بدام کشیده میشوند
hauled
همه ماهیهایی که دریک وهله بدام کشیده میشوند
hauling
همه ماهیهایی که دریک وهله بدام کشیده میشوند
hauls
همه ماهیهایی که دریک وهله بدام کشیده میشوند
jinriki
درشکه ژاپنی که توسط حمال کشیده میشود ریکشا
phantom section
خط نقطهای که جهت رسم تصاویر نامرئی کشیده میشود
perspective grid
خطوط شبکه مختصاتی که روی عکس هوایی کشیده می شوند
i thanked him for his trouble
برای زحمتی که کشیده بود ازاو سپاس گزاری کردم
extends
وادار کردن اسب به چهارنعل رفتن باپاهای کشیده و بلند
extending
وادار کردن اسب به چهارنعل رفتن باپاهای کشیده و بلند
extend
وادار کردن اسب به چهارنعل رفتن باپاهای کشیده و بلند
dragrope
طنابی که بوسیله ان چیزی رامیکشند یا اینکه روی زمین کشیده میشود
shoot the duck
حرکت جلو و عقب نشینی روی یک پا و پای دیگر کشیده بجلو
sliver
فتیله نخ
[الیاف کشیده شده و موازی که هنوز تاب داده نشده اند.]
autoscore
در پردازش کلمه دستورالعملی است که باعث میشود تا زیر متن خط کشیده شود
y scale
در عکس هوایی مایل مقیاسی خطی است که موازی با خط محوراصلی عرضها کشیده میشود
paleozoic
وابسته به عهدی از زمین شناسی که از اغازدوره کامبریان تا اوایل دوره پرمیان طول کشیده
to walk the chalk
بوسیله درست راه رفتن ازمیان خطهای گچ کشیده هوشیاری خود را ثابت کردن
point designation
شبکه بندی مخصوصی که برای تعیین نقاط نسبت به هم روی عکس هوایی کشیده میشود
indigent
خالی
hollow dam
سد تو خالی
forspent
خالی
vacuous
خالی
devoid
خالی از
blank cell
سل خالی
windy
خالی
underweight
سر خالی
sunken
خالی
light-weight
سر خالی
void
خالی
destitute
خالی
stilted
<adj.>
تو خالی
vacuous
خالی
arid
خالی
phantom
<adj.>
تو خالی
frothy
<adj.>
تو خالی
devoid
خالی
bare
خالی
barren
خالی
blank
خالی
inane
خالی
vacant
خالی
empties
خالی
emptiest
خالی
toom
: خالی
emptier
خالی
unoccupied
خالی
tenantless
خالی
emptied
خالی
empty
خالی
x scale
در عکس هوایی مایل مقیاس خطی است که موازی با خط افق حقیقی عکس کشیده میشودc
cofferdam
فضاهای خالی
bad break
فضای خالی
free from backlash
خالی از لقی
azoic
خالی ازحیات
leering
خالی تهی
blank space
جای خالی
leered
خالی تهی
leer
خالی تهی
leers
خالی تهی
bare board
برد خالی
barebone
استخوان خالی
battery discharger
باتری خالی کن
discharger for battery
باتری خالی کن
assoil
خالی کردن
blank file
جای خالی در صف
indiscriminate
خالی ازتبعیض
bread alone
نان خالی
free from slip
خالی از لغزش
vents
خالی کردن
vented
خالی کردن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com