English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 193 (9 milliseconds)
English Persian
propeller joint چهارشاخه گاردان خودرو
Other Matches
universal joints اتصالی گردان چهارشاخه گاردان اتصالی ازاد یا هرزگرد
propeller گاردان خودرو
propeller shaft گاردان خودرو
grappling irons لنگر چهارشاخه
grappling iron لنگر چهارشاخه
grapnel ticks چنگال چهارشاخه
four by two خودرو چهارچرخی که فقط دوچرخ ان نیرو داشته باشد خودرو چهار در دو
grapnel لنگر چهارشاخه چنگک مین چنگک الکتریکی
grapnels لنگر چهارشاخه چنگک مین چنگک الکتریکی
angle-leaf [یکی از چهارشاخه، گوشه ستون ها یا برگ های بیرون زده کنده کاری شده در ته ستون های معماری قرون وسطی]
vehicles خودرو
four by four خودرو 4 در 4
auto :خودرو
autos :خودرو
locomobile خودرو
automobiles خودرو
vehicle خودرو
automobile خودرو
motor vehicle خودرو
automotive خودرو
self grown خودرو
self propelling خودرو
self propelled خودرو
self driven خودرو
adventive خودرو
ammunition carrier خودرو مهمات کش
vehicular مربوط به خودرو
caterpillar truck خودرو هزارپا
chasis شاسی خودرو
to turn [to turn off] [to make a turn] پیچیدن [با خودرو]
deep jeep خودرو زیرابی
drive screw پیچ خودرو
tank vehicle خودرو تانکرسوخت
tank vehicle خودرو تانکر
tank transporter خودرو مازتانک بر
wildwood جنگل خودرو
scout car خودرو دیده ور
personnel carrier خودرو نفربر
motorcar خودرو سواری
locomobile گردونه خودرو
liftruck خودرو بالابر
motor vehicle خودرو موتوری
truck vehicle خودرو نظامی
to ride in the car با خودرو رفتن
escalator پلکان خودرو
motor cars گردونه خودرو
motor car گردونه خودرو
automobiles ماشین خودرو
automobile ماشین خودرو
weedy هرز خودرو
escalators پلکان خودرو
moving stairway پلکان خودرو
moving staircase پلکان خودرو
escalator پلکان خودرو
to use the car با خودرو رفتن
bumper bar سپر خودرو
technical inspection معاینه فنی [خودرو]
unladen weight وزن ناخالص خودرو
boot [British E] صندوق چمدان [خودرو]
moving stairs {pl} پلکان های خودرو
moving stairways پلکان های خودرو
moving staircases پلکان های خودرو
unladen weight وزن کامل خودرو
escalators پلکان های خودرو
wheel wrench آچار چرخ خودرو
dimmed headlights [lights] [American English] نور پایین [خودرو]
low beams [beam light] [American English] نور پایین [خودرو]
dipped headlights [lights] [British English] نور پایین [خودرو]
dipped beams [beam light] [British English] نور پایین [خودرو]
high beam [American English] نور بالا [در خودرو]
upper beam headlights نور بالا [در خودرو]
wheel brace آچار چرخ خودرو
[spider-type] lug wrench [American E] آچار چرخ خودرو
cross bar wrench آچار چرخ خودرو
trunk [American E] صندوق چمدان [خودرو]
full beam نور بالا [در خودرو]
loading plan طرح بارگیری خودرو
combat tire تایر جنگی خودرو
short wheel خودرو شاسی کوتاه
rollover چپ شدن خودرو یاوسیله
oil pan جعبه کارتر خودرو
lift truck خودرو دارای جرثقیل
full tracked خودرو تمام شنی
high gear دنده قوی خودرو
loading list لیست بارگیری خودرو
windshield شیشه جلو خودرو
windshields شیشه جلو خودرو
suspension wheel چرخ تعلیق خودرو
signal علامت راهنمای خودرو
signaled علامت راهنمای خودرو
signalled علامت راهنمای خودرو
payloads بازده خودرو یا دستگاه
payload بازده خودرو یا دستگاه
to go into the ditch با خودرو به خندق جاده رفتن
automotive مربوط به وسایل نقلیه خودرو
six by six خودروی شش در شش نوعی خودرو شش چرخ
car passenger مسافر خودرو [اتومبیل رانی]
Carpool هم سفری [گردشگری] [خودرو رانی]
curb weight وزن کل خودرو با سوخت وتجهیزات
dome light چراغ بالای طاق خودرو
fast shuttle تغییرمکان سریع یکانها یا خودرو
motor vehicle passenger مسافر خودرو [اتومبیل رانی]
to go for a spin با خودرو گردش کوتاهی کردن
mileage مسافت طی شده به وسیله خودرو
endgate درب عقب [خودرو شناسی]
to get a lift with somebody سواری گرفتن از کسی [در خودرو]
motor vehicle passenger سرنشین خودرو [اتومبیل رانی]
to leave on روشن گذاشتن [موتور یا خودرو]
car passenger سرنشین خودرو [اتومبیل رانی]
laden weight وزن کلی خودرو با بار
six by four خودرو شش در چهار خودروی شش چرخ
travelling crane جرثقیل رونده بارانگیز خودرو
motor transport حمل ونقل به وسیله خودرو
gradeability قابلیت عبور خودرو از شیبها
to get a ride with somebody سواری گرفتن از کسی [در خودرو]
lift سواری [گردشگری] [خودرو رانی]
to get a lift from somebody سواری گرفتن از کسی [در خودرو]
wilding گیاه یا میوه خودرو وحشی
ride [American E] سواری [گردشگری] [خودرو رانی]
to swerve a car <idiom> با خودرو ویراژ دادن [اصطلاح روزمره]
tracklaying زنجیرگذاری کردن خودرو شنی دار
tank recovery vehicle خودرو اخراجات تانک جرثقیل زرهی
She swerved sharply to avoid hitting a dog. او [زن] ویراژ تندی داد تا با خودرو به سگ نزند.
loading بارگیری کردن سوارشدن به خودرو یاهواپیما
skate mount پایه دوار مسلسل روی خودرو
choke خفه کردن ساسات خودرو چوک
chokes خفه کردن ساسات خودرو چوک
compass course مسیر مغناطیسی خودرو یاهواپیما یا تانک
half track خودرو نیمه شنی یا نیم زنجیر
trailer brake system دستگاه ترمز تریلر [فناری خودرو]
domes کلاهک رادار برجک خودرو زرهی
less than carload وزن باراضافه از فرفیت تناژ خودرو
choked خفه کردن ساسات خودرو چوک
dome کلاهک رادار برجک خودرو زرهی
crash سقوط هواپیما تصادف خودرو برخورد به چیزی
crashed سقوط هواپیما تصادف خودرو برخورد به چیزی
trucks خودرو نظامی بالاترین بازوی دکل ناو
truck خودرو نظامی بالاترین بازوی دکل ناو
crashes سقوط هواپیما تصادف خودرو برخورد به چیزی
trucked خودرو نظامی بالاترین بازوی دکل ناو
crashing سقوط هواپیما تصادف خودرو برخورد به چیزی
crashingly سقوط هواپیما تصادف خودرو برخورد به چیزی
trucking خودرو نظامی بالاترین بازوی دکل ناو
straddle truck نوعی خودرو چهارچرخ حمل بار و جراثقال
fifth wheel جفت ساز که خودرو را به تریلر وصل میکند
parking پارک کردن هواپیما یا وسیله توقفگاه خودرو
center disc [disk wheel] دیسک با سوراخ بزرگ در کانونش [ فناوری خودرو]
four by four خودرو چهارچرخی که هرچهارچرخ ان نیرو داشته باشد
trailer خودرو تریلی کش هواپیمای تعقیب کننده هدف
trailers خودرو تریلی کش هواپیمای تعقیب کننده هدف
to start روشن کردن [به کار انداختن] [موتور یا خودرو]
tachograph سرعت و مسافت سنج [ وسایل نقلیه خودرو]
speedograph سرعت و مسافت سنج [ وسایل نقلیه خودرو]
maximum gradeability حداکثر شیب قابل عبور به وسیله خودرو
panel truck یک نوع خودرو برای حمل بیسیم و غیره
unprompted ناشی از طیب خاطر خودبخود بی اختیار خودرو
black box سرعت و مسافت سنج [ وسایل نقلیه خودرو]
On comparison, the Mercedes was the more reliable of the two cars. هنگام مقایسه دو خودرو، بنز قابل اطمینان تر بود.
stage سوار کردن پرسنل و وسایل در خودرو یاهواپیما یا کشتی
mileage on departure [arrival] اندازه مسافت طی شده در زمان حرکت [ورود] خودرو
The motor vehicle is covered by theft insurance. این خودرو برابر سرقت بیمه شده است.
vehicle used for migrant-smuggling operations خودرو استفاده شده برای عملیاتهای مهاجر قاچاق
stages سوار کردن پرسنل و وسایل در خودرو یاهواپیما یا کشتی
bulk petroleum conversion kit جعبه وسایل تبدیل خودروی عمومی به خودرو حمل موادسوختی
He lost control of the car and swerved towards a tree. او [مرد] کنترل خودرو را از دست داد و از پهلو به درخت خورد.
turnaround cycle مدت زمان بارگیری و رفت وبرگشت خودرو یا هواپیما یاکشتی
back-seat drivers مسافر صندلی عقب خودرو که مرتب در کار راننده دخالت میکند
back-seat driver مسافر صندلی عقب خودرو که مرتب در کار راننده دخالت میکند
tailgate party [American E] پیکنیک روی درب عقب ماشینها در توقفگاه خودرو قبل از شروع مسابقه ورزشی [در آمریکا]
drones خودرو یا هواپیمای بدون راننده یا خلبان هواپیمای مدل با کنترل دور
drone خودرو یا هواپیمای بدون راننده یا خلبان هواپیمای مدل با کنترل دور
droning خودرو یا هواپیمای بدون راننده یا خلبان هواپیمای مدل با کنترل دور
droned خودرو یا هواپیمای بدون راننده یا خلبان هواپیمای مدل با کنترل دور
shuttling حمل قسمت به قسمت یکانها ووسایل با استفاده از تعدادمعینی خودرو
embarkation بارگیری کشتی یا خودرو سوار شدن در کشتی یاخودرو
embark سوار کردن وسایل و بار درکشتی یا خودرو سوار شدن به داخل وسیله نقلیه رفتن
embarked سوار کردن وسایل و بار درکشتی یا خودرو سوار شدن به داخل وسیله نقلیه رفتن
embarking سوار کردن وسایل و بار درکشتی یا خودرو سوار شدن به داخل وسیله نقلیه رفتن
embarks سوار کردن وسایل و بار درکشتی یا خودرو سوار شدن به داخل وسیله نقلیه رفتن
flotation قابلیت شناوری یک خودرو قابلیت غوطه وری در اب
suspensions تعلیق دستگاه تعلیق محور تعلیق خودرو جلوگیری کردن
suspension تعلیق دستگاه تعلیق محور تعلیق خودرو جلوگیری کردن
motor march راهپیمایی موتوری راهپیمایی با خودرو
wildling گیاه وحشی گیاه خودرو
cargo sling طناب بستن محمولات به زیرهلی کوپتر طناب باربندی هلی کوپتر یا خودرو
manspace جای خالی در خودرو یا کشتی یا هواپیما جای نفری خالی
pace-setters نفر یا خودرو نافم ستون موتوری نافم ستون راهپیمایی
pace-setter نفر یا خودرو نافم ستون موتوری نافم ستون راهپیمایی
pace setter نفر یا خودرو نافم ستون موتوری نافم ستون راهپیمایی
carload shipment حمل بار مطابق با فرفیت بارگیری خودرو یا کشتی ارسال باربه اندازه فرفیت حمل بار
vehicle stopping distance مسافت ایست وسیله نقلیه مسافت ایست خودرو
full track تمام شنی خودرو تمام شنی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com