English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 63 (5 milliseconds)
English Persian
heavy-set چهارشانه و نسبتا چاق
Other Matches
square shouldered چهارشانه
heavyset چهارشانه کلفت وکوتاه
rather نسبتا
semiarid نسبتا کم اب
sort of نسبتا
relatively نسبتا"
comparatively نسبتا
wettish نسبتا تر
tallish نسبتا بلند
poorish نسبتا فقیر
oldish نسبتا پیر
nowhere near نسبتا دور
lightish نسبتا روشن
yellowy نسبتا زرد
lightish نسبتا سبک
hypothermal نسبتا گرم
coolish نسبتا خنک
poorish نسبتا ضعیف
prettyish نسبتا زیبا
subaquatic نسبتا ابزی ا
strongish نسبتا قوی
stiffish نسبتا سخت
thickish نسبتا ضخیم
thinnish نسبتا لاغر
somedeal اندکی نسبتا
slowish نسبتا کند
widish نسبتا وسیع
goodish نسبتا خوب
youngish نسبتا جوان
biggish نسبتا بزرگ
smallish نسبتا کوچک
largish نسبتا بزرگ
thickly نسبتا ضخیم
considerably نسبتا"زیاد
modest معتدل نسبتا کم
andante نسبتا اهسته
darkish نسبتا تاریک
andante نسبتا ملایم
fair نسبتا خوب متوسط
fairer نسبتا خوب متوسط
fairest نسبتا خوب متوسط
fairs نسبتا خوب متوسط
sweetish چیز نسبتا شیرین
enough باندازهء کافی نسبتا
partly نسبتا دریک جزء
flattish نسبتا خنک یابیمزه
large scale نسبتا زیاد بمعیار وسیع
deprossion منطقهای با فشار بارومتری نسبتا کم
large-scale نسبتا زیاد بمعیار وسیع
good معتبر موجه نسبتا" زیاد
gambusia ماهی ابنوس قسمتهای نسبتا گرمسیر
orthocephalic دارای سر نسبتا کوتاه وصورت پهن
clothesline ضربه نسبتا"مستقیم نزدیک زمین
gallinipper حشره گزنده نسبتا بزرگ سرخک
wind shadow منطقه اب نسبتا راکد در سمت پناهگاه قایق از باد
acerbic <adj.> انتقاد هوشندانه و در عین حال نسبتا ظالمانه از کسی یا چیزی
anthracite زغال سنگ نسبتا خالص که حاوی تاحدود 59% کربن میباشد
ectoplasm طبقه خارجی سیتوپلاسم که بدون دانه و نسبتا سفت است برون مایه
chrome dyes کرم یا گروهی از رنگینه های شیمیایی که به همراه دی کرومات پتاسیم در رنگرزی پشم به کار رفته و رنگ نسبتا پایداری بوجود می آورند
p channel mos تکنولوژی نیمه هادی اکسیدفلزی نسبتا" قدیمی برای دستگاههایی که با تکنولوژی LSI ساخته شده اند
jijim [cicim] جاجیم [دست بافته های نسبتا زبر که به شاه سون نیز شناخته شده و بصورت راه راه و پود نما بافته می شود.]
filikli [نوعی فرش با پرز بلند و نسبتا زبر و خشن و بیشتر از جنس پشم بز که در مناطق عشایری ترکیه و آذربایجان شوروی بافته شده، گره ها بدور نخ تار زده شده و کل فرش پس از اتمام بافت رنگرزی می شود.]
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com