Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (33 milliseconds)
English
Persian
graticule
چهار خانه کردن
Other Matches
gridiron
شبکه چهار خانه
pigenhole
کاغذ دان جعبه مخصوص نامه ها خانه خانه کردن
knife boy
خانه شاگردی که کارش پاک کردن کاردهای سفره است خانه شاگرد
honeycombs
ارایش شش گوش خانه خانه کردن
honeycomb
ارایش شش گوش خانه خانه کردن
cross-in-square
[کلیسای معمول در رم شرقی با چهار گوشه و میدان و چهار طاق گهواره ای]
four poster
تختخوابی که چهار تیر یادیرک در چهار گوشه دارد
trapezium
چهار پهلو چهار ضلعی غیر منظم
quatrefoil
چهار وجهی
[این اصطلاح موقعی که یک نگاره و یا کل فرش از چهار قسمت کاملا قرینه بوجود آمده باشد، بکار می رود.]
quadrumana
چهار دستان میمونهای چهار دست و پا
quadrumvir
انجمنی مرکب از چهار تن چهار نفری
tetrapterous
دارای چهار بال چهار جناحی
tetrahedron
جسم چهار سطحی چهار ضلعی
tetragonal
دارای چهار زاویه چهار کنجی
honey comb
خانه خانه کردن
quatrefoil
چهار ترک چهار گوشه
qyaternary
چهار واحدی چهار عضوی
quadrangle
چهار گوش چهار دیواری
quadrangles
چهار گوش چهار دیواری
lady help
زنی که بابانوی خانه هم صحبت است واورادرکارهای خانه یاری میکن
impale
چهار میل کردن
impaled
چهار میل کردن
impales
چهار میل کردن
impaling
چهار میل کردن
it is but a step to my house
تا خانه ما گامی بیش نیست یک قدم است تا خانه ما
mansion house
خانه بزرگ خانه رسمی شهردار لندن
to go away in a foursome
چهار نفره سفر کردن
to orient oneself
چهار سوی خود را پیدا کردن
quarter
به چهار قسمت مساوی تقسیم کردن
immure
در چهار دیوار نگاهداشتن محصور کردن
hound's tooth check
طرح خانه خانه مورب پارچه
tricotine
پارچه زبر لباسی خانه خانه
our neighbour door
کسیکه خانه اش پهلوی خانه ماست
homebody
ادم خانه نشین یا علاقمند به خانه
houndstooth check
طرح خانه خانه مورب پارچه
toft
عرصه خانه ومتعلقات ان خانه رعیتی
scaffold
سکوب یا چهار چوب تخته بندی کردن
to orient oneself
جهات چهار گانه خود راتعیین کردن
scaffolds
سکوب یا چهار چوب تخته بندی کردن
Honey comb design
طرح خانه زنبوری
[یا بندی لوزی که بطور تکراری کل متن فرش را در بر گرفته و داخل خانه ها با اشکال و گل های مختلف تزپین شده است.]
divide
پیدا کردن تعداد چهار هایی که در عدد جا می شوند
divides
پیدا کردن تعداد چهار هایی که در عدد جا می شوند
dishouse
بی خانه کردن
cellular
لانه زنبوری خانه خانه
garde manger
سرد خانه اشپز خانه
weigh house
قپاندار خانه ترازودار خانه
bagnio
فاحشه خانه جنده خانه
tetragraph
کلمه رمز چهار حرفی برای اسم گذاری و مشخص کردن وسایل
upholster
مبلمان کردن خانه
keep house
خانه داری کردن
housekeep
خانه داری کردن
To rent(lease) a house.
خانه ای رااجاره کردن
houseclean
خانه تکانی کردن
houseclean
خانه راتمیز کردن
to keep house
خانه داری کردن
to bring to ruin
خانه خراب کردن
to do up
خانه خراب کردن
pages
خانه شاگرد پیشخدمتی کردن
To collect (pack)the household goods.
اسباب خانه را جمع کردن
to repair the roof
بام
[خانه]
را تعمیر کردن
page
خانه شاگرد پیشخدمتی کردن
paged
خانه شاگرد پیشخدمتی کردن
have over
<idiom>
شخصی را به خانه خود دعوت کردن
move in
به خانه تازه اسباب کشی کردن
cells
جلوگیری از تغییر محتوای یک خانه مشخص یا تعدادی خانه مشخص
cell
جلوگیری از تغییر محتوای یک خانه مشخص یا تعدادی خانه مشخص
i do not know your house
خانه شما را بلد نیستم نمیدانم خانه شما کجاست
To vacate a house.
خانه ای را خالی کردن ( بلند شدن از محل )
formula
الگویی در برنامه صفحه گسترده برای یافتن یک مقدار در خانهای از داده در سایر خانه ها با استفاده از همان فرمول در سایر خانه ها با مترجم فرمول
formulas
الگویی در برنامه صفحه گسترده برای یافتن یک مقدار در خانهای از داده در سایر خانه ها با استفاده از همان فرمول در سایر خانه ها با مترجم فرمول
formulae
الگویی در برنامه صفحه گسترده برای یافتن یک مقدار در خانهای از داده در سایر خانه ها با استفاده از همان فرمول در سایر خانه ها با مترجم فرمول
to go away
ترک کردن
[خانه یا شهر]
برای چند مدتی
to go to
ترک کردن
[خانه یا شهر]
برای چند مدتی
ranged
یک خانه یا تعدادی خانه
range
یک خانه یا تعدادی خانه
ranges
یک خانه یا تعدادی خانه
the house is in my possession
خانه در تصرف من است خانه در دست من است
quadruped
چهار پا
tetrad
چهار
quarter
چهار یک
four
چهار
quadrupled
چهار لا
quadruples
چهار لا
quadrupeds
چهار پا
quadrupling
چهار لا
quadrate
چهار یک
quadrilateral
چهار بر
quatre
چهار
quadruple
چهار لا
quartile
چهار یک
tetragon
چهار بر
quadrilaterals
چهار بر
squaring
چهار گوش
quadrate
چهار گوش
quadrivalent
چهار بنیانی
footstools
چهار پایه
footstool
چهار پایه
quads
چهار گوش
quads
چهار قلو
point four
اصل چهار
all eyes
چهار چشمی
tetramerous
چهار جزیی
quadruplets
چهار گانه
long legged
چهار پایه
gallop
چهار نعل
qyaternary
چهار تایی
tetrahedral
چهار ضلعی
tetrahedral
چهار وجهی
galloped
چهار نعل
tetrahedron
چهار وجهی
four
عدد چهار
quadruples
چهار تایی
gallops
چهار نعل
quadric
چهار تایی
Wednesday
چهار شنبه
Wednesdays
چهار شنبه
double breasted
کت چهار دکمه
quadruplet
چهار گانه
quad
چهار گوش
quadrupled
چهار گانه
squared
چهار گوش
tetratomic
چهار اتمی
quadrivalent
چهار ارزشی
tetravalent
چهار فرفیتی
quadruple
چهار تایی
tetravalent
چهار بنیانی
quadruple
چهار گانه
quadrant
چهار گوش
close
چهار گوشه
the cardinal humours
چهار ابگونه
quadrangular
چهار گوشه
quadrifid
چهار شکافی
all fours
چهار دست و پا
the four seasons
چهار فصل
square
چهار گوش
quadripartite
چهار جزئی
quadrupled
چهار تایی
quadruples
چهار گانه
quadrisyllabic
چهار هجائی
creep
چهار دست و پا
tetrameter
چهار وزنی
tetraphyllous
چهار برگه
tetrapod
پروانه چهار پا
quatrefoil
گل چهار گلبرگی
squares
چهار گوش
tetrasporic
چهار هاگی
tetrasporous
چهار هاگی
quadraple
چهار برابر
tetrastich
چهار بیتی
tetrastichous
چهار جزیی
tetrasyllabic
چهار هجائی
quadrant
چهار یک دایره
quadrupling
چهار تایی
quadrupling
چهار گانه
quad
چهار قلو
cross legged
چهار زانو
tetragon
چهار گوشه
backfour
چهار مدافع
four way
چهار لولهای
quadrilateral
چهار ضلعی
quadrilateral
چهار جانبه
four o'clock
ساعت چهار
quadrilaterals
چهار ضلعی
quadrilaterals
چهار جانبه
intersection
چهار راه
four pole
چهار قطبی
twice is
دو دو تا چهار تا میشود
square dome
چهار طاقی
intersections
چهار راه
foursquare
چهار ضلعی
four dimensional
چهار بعدی
tetragon
چهار ضلعی
tertramerous
چهار جزئی
four cycle
چهار چرخه
four way
چهار راه
tetrad
چهار عنصری
tetradactylous
چهار پنجهای
quadded cable
کابل چهار سیمی
corpora quadrigemina
اجسام چهار قلو
quadripartite
چهار تایی چهارسویی
quadruple pact
میثاق چهار جانبه
cyrb roof
شیروانی چهار ترک
jct
مخفف چهار راه
d.'s bedpost
چهار گشنیزی یا خاج
space time
دستگاه چهار بعدی
phantomed cable
کابل چهار سیمی
diagonal
قطر چهار ضلعی
phantom circuit
مدار چهار سیمی
the big four
بزرگان چهار گانه
fourth degree of readiness
امادگی درجه چهار
terrachord
یک رشته چهار پردهای
scow
قایق چهار گوش
full edged
چهار تراش کامل
quadruple address
با نشانی چهار کانه
teragram
واژه چهار حرفی
twice is
2 ضرب در 2 میشود چهار
quadruple fission
انشقاق چهار برابر
quadruple pact
پیمان چهار جانبه
tetrode
لامپ چهار قطبی
delire a quatre
هذیان چهار نفری
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com