Dictiornary-Farsi | چهار هجائی | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 203 (10 milliseconds)

English	Persian
quadrisyllabic	چهار هجائی
tetrasyllabic	چهار هجائی


Search result with all words

quadrisyllable	کلمه چهار هجائی
Other Matches

cross-in-square	[کلیسای معمول در رم شرقی با چهار گوشه و میدان و چهار طاق گهواره ای]
four poster	تختخوابی که چهار تیر یادیرک در چهار گوشه دارد
hexasyllabic	شش هجائی
trisyllabic	سه هجائی
sexisyllabic	شش هجائی
trapezium	چهار پهلو چهار ضلعی غیر منظم
dodecasyllabic	دوازده هجائی
pentasyllabic	پنج هجائی
septisyllabic	هفت هجائی
syllabi	تجزیه هجائی
heptasyllabic	هفت هجائی
octosyllable	شعرهشت هجائی
trisyllable	کلمه سه هجائی
octosyllable	شعر هشت هجائی
syn	ادغام هجائی یاصدایی
polysllable	واژه جند هجائی
octosyllable	واژه هشت هجائی
pentasyllable	واژه پنج هجائی
septisyllable	واژه هفت هجائی
quatrefoil	چهار وجهی [این اصطلاح موقعی که یک نگاره و یا کل فرش از چهار قسمت کاملا قرینه بوجود آمده باشد، بکار می رود.]
quadrumana	چهار دستان میمونهای چهار دست و پا
quadrumvir	انجمنی مرکب از چهار تن چهار نفری
tetragonal	دارای چهار زاویه چهار کنجی
tetrapterous	دارای چهار بال چهار جناحی
tetrahedron	جسم چهار سطحی چهار ضلعی
open syllable	هجائی که به حرف e پایان پذیرد
qyaternary	چهار واحدی چهار عضوی
quatrefoil	چهار ترک چهار گوشه
quadrangle	چهار گوش چهار دیواری
quadrangles	چهار گوش چهار دیواری
quarter	چهار یک
four	چهار
quadrupeds	چهار پا
quadrilaterals	چهار بر
quadrilateral	چهار بر
quadruped	چهار پا
quadrate	چهار یک
tetrad	چهار
quadrupling	چهار لا
quadrupled	چهار لا
quadruples	چهار لا
quatre	چهار
quartile	چهار یک
quadruple	چهار لا
tetragon	چهار بر
tetrad	چهار عنصری
tetradactylous	چهار پنجهای
quadrilateral	چهار ضلعی
tetrapod	پروانه چهار پا
tetragon	چهار ضلعی
tetragon	چهار گوشه
long legged	چهار پایه
twice is	دو دو تا چهار تا میشود
footstool	چهار پایه
footstools	چهار پایه
quadrilateral	چهار جانبه
tetrahedral	چهار ضلعی
four way	چهار راه
double breasted	کت چهار دکمه
tetrastichous	چهار جزیی
four way	چهار لولهای
tetrastich	چهار بیتی
tetrasporous	چهار هاگی
tetrasporic	چهار هاگی
tetraphyllous	چهار برگه
four cycle	چهار چرخه
four dimensional	چهار بعدی
four pole	چهار قطبی
tetrameter	چهار وزنی
tetratomic	چهار اتمی
foursquare	چهار ضلعی
cross legged	چهار زانو
quadrilaterals	چهار ضلعی
quadrilaterals	چهار جانبه
four	عدد چهار
all fours	چهار دست و پا
the four seasons	چهار فصل
the cardinal humours	چهار ابگونه
tetrahedral	چهار وجهی
tetrahedron	چهار وجهی
tetravalent	چهار بنیانی
tetramerous	چهار جزیی
tetravalent	چهار فرفیتی
four o'clock	ساعت چهار
backfour	چهار مدافع
intersection	چهار راه
quadrupled	چهار گانه
quadric	چهار تایی
quadrate	چهار گوش
quadraple	چهار برابر
qyaternary	چهار تایی
quadruplet	چهار گانه
quadruplets	چهار گانه
Wednesday	چهار شنبه
quadrant	چهار یک دایره
Wednesdays	چهار شنبه
quadrant	چهار گوش
quadrangular	چهار گوشه
square	چهار گوش
squared	چهار گوش
quadrifid	چهار شکافی
close	چهار گوشه
intersections	چهار راه
all eyes	چهار چشمی
quatrefoil	گل چهار گلبرگی
creep	چهار دست و پا
quadrivalent	چهار ارزشی
quadrivalent	چهار بنیانی
quad	چهار قلو
quad	چهار گوش
quads	چهار قلو
quads	چهار گوش
squares	چهار گوش
squaring	چهار گوش
quadruples	چهار گانه
quadrupled	چهار تایی
tertramerous	چهار جزئی
quadruple	چهار تایی
quadruple	چهار گانه
quadruples	چهار تایی
point four	اصل چهار
quadripartite	چهار جزئی
quadrupling	چهار گانه
gallop	چهار نعل
square dome	چهار طاقی
gallops	چهار نعل
galloped	چهار نعل
quadrupling	چهار تایی
quadruple fission	انشقاق چهار برابر
quartan	چهار روز یکبار
four terminal network	شبکه چهار قطبی
quadruple pact	پیمان چهار جانبه
quadruple pact	میثاق چهار جانبه
quadded cable	کابل چهار سیمی
phantomed cable	کابل چهار سیمی
quaternion	بخش چهارگانه چهار
four pictures test	ازمون چهار تصویر
terrachord	یک رشته چهار پردهای
four powns attack	حمله چهار پیاده
phantom circuit	مدار چهار سیمی
quatrefoil	ارایش چهار پردهای
four stroke cycle	دوره چهار زمانه
four stroke cycle	سیکل چهار زمانه
four stroke engine	موتور چهار زمانه
quadruple address	با نشانی چهار کانه
tetrachromatism	دید چهار رنگی
quadrumvirate	انجمنی مرکب از چهار تن
graticule	چهار خانه کردن
quadrennial	چهار سال یکبار
square wave	موج چهار گوش
it is four months old	چهار ماهه است
it is 0 minutes past four	ده دقیقه از چهار می گذرد
tetragonal distortion	واپیچش چهار گوشهای
inclosure	چهار دیواری حصار
scow	قایق چهار گوش
tetragonal system	دستگاه چهار گوشهای
teragram	واژه چهار حرفی
tetralogy	چهار درام یاتراژدی
four wheel brake	ترمز چهار چرخ
four wire circuit	مدار چهار سیمه
fourfold	چهار برابر چهارگانه
mooring swivel	مدور چهار راه
fourth degree of readiness	امادگی درجه چهار
full edged	چهار تراش کامل
mansard	شیروانی چهار ترک
tetrameter	شعر چهار وتدی
magnetic quadrupole	چهار قطبی مغناطیسی
space time	دستگاه چهار بعدی
impales	چهار میل کردن
impaled	چهار میل کردن
impale	چهار میل کردن
quatrains	شعر چهار سطری
quadrilles	شطرنجی چهار گوش
quadrille	شطرنجی چهار گوش
eyes in the back of one's head <idiom>	چهار چشمی پاییدن
Wednesdays	هر چهار شنبه یکبار
impaling	چهار میل کردن
quadripartite	چهار تایی چهارسویی
creeps	چهار دست و پا رفتن
creep	چهار دست و پا رفتن
quadrangles	چهار ضلعی چهارگوشه
jct	مخفف چهار راه
quadrangle	چهار ضلعی چهارگوشه
round-the-clock	بیست و چهار ساعته
four blade beater	همزن چهار تیغه
Wednesday	هر چهار شنبه یکبار
diagonal	قطر چهار ضلعی
estipite	ستون چهار گوش
four-wheel drive	محرک چهار چرخ
four wheel drive	محرک چهار چرخ
gridiron	شبکه چهار خانه
Italian roof	بام چهار طرفه
stool	کرسی [سه یا چهار پایه]
Egyptian triangle	[سه، چهار یا پنج گوش]
curb-roof	شیروانی چهار تکه
courses	چهار نعل رفتن
coursed	چهار نعل رفتن
course	چهار نعل رفتن
quads	در معنای چهار بار
cloister-vault	طاق چهار ترک