Dictiornary-Farsi | چهار پایه | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 206 (3 milliseconds)

English	Persian
footstool	چهار پایه
footstools	چهار پایه
long legged	چهار پایه


Search result with all words

pilaster	ستون چهار گوش یا مستطیل پایه مبل وصندلی
ymck	تعریف رنگ بر پایه چهار رنگ که در نرم افزار DTP هنگام ایجاد فیلم رنگی مختلف برای چاپ استفاده میشود
stool	کرسی [سه یا چهار پایه]
Other Matches

cross-in-square	[کلیسای معمول در رم شرقی با چهار گوشه و میدان و چهار طاق گهواره ای]
four poster	تختخوابی که چهار تیر یادیرک در چهار گوشه دارد
trapezium	چهار پهلو چهار ضلعی غیر منظم
quatrefoil	چهار وجهی [این اصطلاح موقعی که یک نگاره و یا کل فرش از چهار قسمت کاملا قرینه بوجود آمده باشد، بکار می رود.]
tetrapterous	دارای چهار بال چهار جناحی
tetragonal	دارای چهار زاویه چهار کنجی
quadrumana	چهار دستان میمونهای چهار دست و پا
tetrahedron	جسم چهار سطحی چهار ضلعی
quadrumvir	انجمنی مرکب از چهار تن چهار نفری
quadrangles	چهار گوش چهار دیواری
quadrangle	چهار گوش چهار دیواری
qyaternary	چهار واحدی چهار عضوی
quatrefoil	چهار ترک چهار گوشه
hatch beam	پایه دریچه پایه دهلیز
base width	عرض پایه پهنای پایه
decimals	تبدیل یک عدد دهدهی بر پایه ده به یک عدد دودویی بر پایه دو
decimal	تبدیل یک عدد دهدهی بر پایه ده به یک عدد دودویی بر پایه دو
base piece	پایه پایه استقرار
socle	پایه ستون برامدگی پایه ستون وامثال ان
tetrad	چهار
quatre	چهار
quadruple	چهار لا
four	چهار
quadrilaterals	چهار بر
quadrupled	چهار لا
quadrate	چهار یک
quarter	چهار یک
quadrupling	چهار لا
quadrilateral	چهار بر
tetragon	چهار بر
quartile	چهار یک
quadruples	چهار لا
quadruped	چهار پا
quadrupeds	چهار پا
twice is	دو دو تا چهار تا میشود
qyaternary	چهار تایی
Wednesday	چهار شنبه
gallop	چهار نعل
galloped	چهار نعل
square dome	چهار طاقی
gallops	چهار نعل
quadruplets	چهار گانه
quadruplet	چهار گانه
quadripartite	چهار جزئی
tetravalent	چهار بنیانی
tetrad	چهار عنصری
Wednesdays	چهار شنبه
the cardinal humours	چهار ابگونه
quatrefoil	گل چهار گلبرگی
squaring	چهار گوش
quadrilaterals	چهار جانبه
squares	چهار گوش
quadrilaterals	چهار ضلعی
squared	چهار گوش
quadrilateral	چهار جانبه
quadrilateral	چهار ضلعی
square	چهار گوش
tertramerous	چهار جزئی
quadruple	چهار گانه
the four seasons	چهار فصل
tetradactylous	چهار پنجهای
tetrameter	چهار وزنی
quadrupling	چهار تایی
quadrupling	چهار گانه
tetramerous	چهار جزیی
tetrahedron	چهار وجهی
quadruples	چهار تایی
quadruples	چهار گانه
quadrupled	چهار تایی
tetrahedral	چهار وجهی
tetrahedral	چهار ضلعی
quadrupled	چهار گانه
tetraphyllous	چهار برگه
tetrapod	پروانه چهار پا
tetravalent	چهار فرفیتی
tetratomic	چهار اتمی
tetrastichous	چهار جزیی
tetrasporous	چهار هاگی
quad	چهار قلو
quad	چهار گوش
tetragon	چهار ضلعی
tetrasporic	چهار هاگی
tetragon	چهار گوشه
quads	چهار قلو
quads	چهار گوش
quadruple	چهار تایی
backfour	چهار مدافع
quadrate	چهار گوش
four way	چهار راه
four way	چهار لولهای
quadrant	چهار یک دایره
quadric	چهار تایی
quadrifid	چهار شکافی
quadraple	چهار برابر
quadrisyllabic	چهار هجائی
all fours	چهار دست و پا
creep	چهار دست و پا
quadrangular	چهار گوشه
quadrant	چهار گوش
point four	اصل چهار
foursquare	چهار ضلعی
tetrastich	چهار بیتی
tetrasyllabic	چهار هجائی
close	چهار گوشه
four o'clock	ساعت چهار
four	عدد چهار
all eyes	چهار چشمی
intersection	چهار راه
intersections	چهار راه
four cycle	چهار چرخه
four dimensional	چهار بعدی
cross legged	چهار زانو
four pole	چهار قطبی
quadrivalent	چهار بنیانی
double breasted	کت چهار دکمه
quadrivalent	چهار ارزشی
corpora quadrigemina	اجسام چهار قلو
distorted tetrahedron	چهار وجهی واپیچیده
delire a quatre	هذیان چهار نفری
d.'s bedpost	چهار گشنیزی یا خاج
cyrb roof	شیروانی چهار ترک
quadrilles	شطرنجی چهار گوش
quadrille	شطرنجی چهار گوش
tetrameter	شعر چهار وتدی
full edged	چهار تراش کامل
double pair royal	چهار برگ یکجور
tetrapetalous	دارای چهار گلبرگ
tetrandrous	دارای چهار کاسبرگ
tetralogy	چهار درام یاتراژدی
four stroke engine	موتور چهار زمانه
the big four	بزرگان چهار گانه
four pictures test	ازمون چهار تصویر
four man team	تیم چهار نفره
four knight's game	بازی چهار اسب
four address computer	کامپیوتر چهار نشانی
four high rolling stand	خان چهار غلطکی
four high rolling stand	مقام چهار غلطکی
four core cable	کابل چهار سیمه
four powns attack	حمله چهار پیاده
fourth degree of readiness	امادگی درجه چهار
fourfold	چهار برابر چهارگانه
four wire circuit	مدار چهار سیمه
four wheel brake	ترمز چهار چرخ
tetrode	لامپ چهار قطبی
four terminal network	شبکه چهار قطبی
four stroke cycle	سیکل چهار زمانه
four stroke cycle	دوره چهار زمانه
twice is	2 ضرب در 2 میشود چهار
graticule	چهار خانه کردن
quartan	چهار روز یکبار
quaternion	بخش چهارگانه چهار
quatrefoil	ارایش چهار پردهای
quadrisyllable	کلمه چهار هجائی
scow	قایق چهار گوش
quadrennial	چهار سال یکبار
space time	دستگاه چهار بعدی
aft spring	طناب شماره چهار
square wave	موج چهار گوش
creeps	چهار دست و پا رفتن
creep	چهار دست و پا رفتن
quadrilaterals	چهار پهلو چهارضلعی
skate	ماهی چهار گوش
skated	ماهی چهار گوش
quadruple pact	میثاق چهار جانبه
quadruple pact	پیمان چهار جانبه
quadrilaterals	مربوط به چهار گوش
quadrilateral	چهار پهلو چهارضلعی
quadruple fission	انشقاق چهار برابر
quadruple address	با نشانی چهار کانه
quadrumvirate	انجمنی مرکب از چهار تن
quadrilateral	مربوط به چهار گوش
quatrain	شعر چهار سطری
skates	ماهی چهار گوش
quadrangles	چهار ضلعی چهارگوشه
quadrangle	چهار ضلعی چهارگوشه
teragram	واژه چهار حرفی
impale	چهار میل کردن
it is four months old	چهار ماهه است
it is 0 minutes past four	ده دقیقه از چهار می گذرد
tetragonal distortion	واپیچش چهار گوشهای
tetragonal system	دستگاه چهار گوشهای
inclosure	چهار دیواری حصار
cardinal points	چهار جهت اصلی
cloverleaf	چهار راه اتوبان
cloverleaf	چهار راه شبدری
impaled	چهار میل کردن
magnetic quadrupole	چهار قطبی مغناطیسی
mansard	شیروانی چهار ترک
quatrains	شعر چهار سطری
terrachord	یک رشته چهار پردهای
tetrachromatism	دید چهار رنگی
quadripartite	چهار تایی چهارسویی
quadded cable	کابل چهار سیمی
phantomed cable	کابل چهار سیمی
phantom circuit	مدار چهار سیمی
mooring swivel	مدور چهار راه
impaling	چهار میل کردن
impales	چهار میل کردن
coffin corner	چهار گوشه زمین
quads	در معنای چهار بار