English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 13 (3 milliseconds)
English Persian
my a is 0 years چهل سال ازعمرمن می گذرد
Other Matches
it is 0 minutes past four ده دقیقه از چهار می گذرد
it is pervious to light روشنایی ازان می گذرد
The route runs across this country. خط مسیر از این کشور می گذرد.
Pleasant hours fly fast. <proverb> لحظات خوش زود می گذرد.
omnibus wire سیمی که همگی جریان الکتریک از ان می گذرد
time flies <proverb> عمر ضایع مکن ای دل که جهان می گذرد
pleasant hours fly fast. <proverb> عمر اگر خوش گذرد زندگی نوح کم است.
called strick پرتابی که از منطقه توپزن می گذرد ولی ضربه نمیخورد
arch-rib [قوسی زیر طاق که از شبستان یا دالان کلیسا می گذرد.]
pop goes the weasel یکجور رقص روستایی که شیوه ان اینست که رقصنده از زیر دست انهامی گذرد
volts واحد SI توان الکتریکی که به عنوان ولتاژ یک مقاومت یک اهمی که جریان یک آمپر از آن می گذرد و تعریف میشود
volt واحد SI توان الکتریکی که به عنوان ولتاژ یک مقاومت یک اهمی که جریان یک آمپر از آن می گذرد و تعریف میشود
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com