Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 201 (9 milliseconds)
English	Persian
catterer	چهچه زننده
Other Matches
concussive	ضربت زننده صدمه زننده
roundelay	چهچه
carols	چهچه
carol	چهچه
twitters	چهچه
twittering	چهچه
twitter	چهچه
twittered	چهچه
twittering	چهچه زدن
chattering	چهچه زدن
chattered	چهچه زدن
chitter	چهچه زدن
twitter	چهچه زدن
twittered	چهچه زدن
chatter	چهچه زدن
twitters	چهچه زدن
chatters	چهچه زدن
warbling	سرود چهچه
the song of a bird	چهچه مرغ
warble	سرود چهچه
warbled	سرود چهچه
warbles	سرود چهچه
birds are singing	مرغان چهچه میزنند
acrimonious	زننده
staring	زننده
starring	زننده
mordant	زننده
nastier	زننده
vilest	زننده
viler	زننده
vile	زننده
tarts	زننده
tart	زننده
nasties	زننده
nastiest	زننده
nasty	زننده
bitten	زننده
wetter	نم زننده
loathsome	زننده
repercussive	پس زننده
scabrous	زننده
shuffler	زننده
water repellent	پس زننده اب
nauseam	زننده
repeller	زننده
pit a pat	زننده
unlovely	زننده
forbidding	زننده
hideous	زننده
applauder	کف زننده
beater	زننده
loathful	زننده
odoriferous	زننده
percutient	زننده
garish	زننده
repellents	زننده
strikingly	زننده
knockers	زننده
knocker	زننده
nippy	زننده
pungent	زننده
clapper	کف زننده
squalid	زننده
biting	زننده
acrid	زننده
striking	زننده
pinching	زننده
poignant	زننده
prickling	زننده
clappers	کف زننده
striker	زننده
repellent	زننده
strikers	زننده
stinking	زننده
libelant	تهمت زننده
callers	صدا زننده
flogger	تازیانه زننده
pertubative	برهم زننده
flagellator	تازیانه زننده
flogger	زننده شلاق
caller	صدا زننده
flagellator	شلاق زننده
galssy	بی نور زننده
garishly	بطور زننده
libellant	تهمت زننده
lasher n	سد شلاق زننده
knotter	گره زننده
kicker	زننده ضربه با پا
inveigler	گول زننده
harshest	ناگوار زننده
napper	چرت زننده
malodor	بوی زننده
germinant	جوانه زننده
gasper	نفس زننده
pacer	گام زننده
pricker	سیخ زننده
puddler	بهم زننده
spicily	بطور زننده
staring red	قرمز زننده
strider	گام زننده
tacker	میخ زننده
tacker	کوک زننده
trudger	قدم زننده
harsher	ناگوار زننده
ad nauseam	بسیار زننده
harsh	ناگوار زننده
howlers	جیغ زننده
sourish	به ترشی زننده
fizzy	جوش زننده
slumberer	چرت زننده
scintillator	جرقه زننده
sharps	زننده زیرک
sharpest	زننده زیرک
scarifier	تیغ زننده
scintillant	جرقه زننده
seasoner	چاشنی زننده
seasoner	ادویه زننده
shackler	بخو زننده
shouter	فریاد زننده
sharp	زننده زیرک
howler	جیغ زننده
scintillating	جرقه زننده
bubblier	جوش زننده
calumnious	تهمت زننده
calumniator	افترا زننده
bubbly	جوش زننده
repugnant	تنفرانگیز زننده
beater	کتک زننده
glares	روشنایی زننده
accuser	تهمت زننده
accusers	تهمت زننده
appellant	تهمت زننده
acrimoniousness	سخن زننده
glared	روشنایی زننده
accusant	تهمت زننده
bubbliest	جوش زننده
crying	جار زننده
repulsive	زننده تنفراور
estimator	تخمین زننده
dozer	چرت زننده
disturber	برهم زننده
coruscant	برق زننده
cornerman	زننده کرنر
pickier	ضربه زننده
pickiest	ضربه زننده
picky	ضربه زننده
gaunt	زننده بی ثمر
revolting	بهم زننده
gaunt	زننده ساختن
glare	روشنایی زننده
chirruped	چهچه جیک جیک کردن
chirrups	چهچه جیک جیک کردن
chirruping	چهچه جیک جیک کردن
chirrup	چهچه جیک جیک کردن
hydromancer	تفال زننده بوسیله اب
fulsome	زننده اغراق امیز
mawkish	بطور زننده احساساتی
invection	سخن سخت زننده
fetid	دارای بوی زننده
boiling	جوش زننده خشمناک
inoffensively	بی انکه زننده باشد
swatter	ضربت سخت زننده
indign	زننده بدون استحقاق
incisive speech	سخن تند یا زننده
trusser	چوب بست زننده
poignantly	بطور تیزیا زننده
sewers	اگو بخیه زننده
sewer	اگو بخیه زننده
greeny	بسبزی زننده سبزفام
pungently	بطور زننده یا تند
luridly	کم رنگ وپریده زننده
lurid	کم رنگ وپریده زننده
stenches	بوی زننده تعفن
rakish	فاجر جلف و زننده
stench	بوی زننده تعفن
rankly	بطور زننده یابدبو
reddish	مایل بسرخی زننده
repulsively	بطور زننده یا دافع
loathly	زننده بطور نفرت انگیز
pranks	شوخی زننده تزئین کردن
lunger	ضربت زننده جهش کننده
smacker	سیلی زننده خوش طعم
wheeler	دور زننده چرخ دار
pranksters	کسیکه شوخی زننده کند
compound riposte	ضد حمله با یک یا دو حرکت گول زننده
prank	شوخی زننده تزئین کردن
harsh color	رنگ تند و ناملایم و زننده
sharp tongued	بکار برنده سخنان زننده
stirring	بهم زننده هیجان اور
prankster	کسیکه شوخی زننده کند
nippingly	بطور زننده یا طعنه امیز
deceptive	گول زننده فریب امیز
inside of the foot kick	بغل پای ضربه زننده
smacking	سیلی زننده خوش طعم
fanner	قرقی یا باز کوچک باد زننده
broiler	بهم زننده جوجه یا پرنده کبابی
out flanking	دور زننده احاطه کننده جناح
volleyer	زننده توپ در هوا قبل ازبرخورد با زمین
tickler	بهم زننده تحریک کننده قمقمه کوچک
typeball	یک عنصر ضربه زننده ماشین تحریر که شامل تمام کاراکترهای قابل استفاده میباشد

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com