Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English
Persian
oh what a nasty weather
چه هوای کثیفی است
Other Matches
plenum method
طریقه تهویه مکانی بوسیله بزورداخل کردن هوای تازه دران هوای رابیرون کند
fog lookouts
دیدبانهای هوای نامساعد دیدبان هوای بد
cleans
بدون کثیفی یا خرابی یا برنامه
clean
بدون کثیفی یا خرابی یا برنامه
cleanest
بدون کثیفی یا خرابی یا برنامه
cleaned
بدون کثیفی یا خرابی یا برنامه
turbocharger
گرم کننده هوای کاربوراتور انباره هوای کاربوراتور
clean
مایع یا پارچهای که کثیفی را از صفحه VDU پاک کند
cleaned
مایع یا پارچهای که کثیفی را از صفحه VDU پاک کند
cleanest
مایع یا پارچهای که کثیفی را از صفحه VDU پاک کند
cleans
مایع یا پارچهای که کثیفی را از صفحه VDU پاک کند
cleanest
دیسک مخصوصی که کثیفی را ازنوک خوندن / نوشتن پاک میکند
cleaned
دیسک مخصوصی که کثیفی را ازنوک خوندن / نوشتن پاک میکند
clean
دیسک مخصوصی که کثیفی را ازنوک خوندن / نوشتن پاک میکند
cleans
دیسک مخصوصی که کثیفی را ازنوک خوندن / نوشتن پاک میکند
turbojet
توربین هوای فشرده کمپرسور هوای فشرده
drop
یک تکه کثیفی که روی سطح دیسک یا نوراقراردارد و اجازه ضبط داده در آن محل نمیدهد
dropped
یک تکه کثیفی که روی سطح دیسک یا نوراقراردارد و اجازه ضبط داده در آن محل نمیدهد
drops
یک تکه کثیفی که روی سطح دیسک یا نوراقراردارد و اجازه ضبط داده در آن محل نمیدهد
dropping
یک تکه کثیفی که روی سطح دیسک یا نوراقراردارد و اجازه ضبط داده در آن محل نمیدهد
effluvium
پخش بخارج هوای گرفته و خفه استشمام هوای خفه و گرفته
air blast
هوای دم
petticoatsfever
هوای زن
moist air
هوای تر
emergency air
هوای اضطراری
exhaust air
هوای خروجی
forced draft
هوای با فشار
foul weather
هوای خراب
foul weather
هوای نامساعد
heavy weather
هوای طوفانی
air breathing
هوای تنفسی
drippy
هوای گرفته
blast roasting
تشویه با هوای دم
heavy weather
هوای خراب
broken weather
هوای بی قرار
carburetor air
هوای کاربراتور
circulationg air
هوای در گردش
compressed air
هوای فشرده
agglutinant
هوای التیام
compressed air
هوای متراکم
adverse weather
هوای نامساعد
dead air
هوای راکد
hot blast
هوای دم داغ
humid air
هوای نمناک
In the open air.
در هوای آزاد.
queen's weather
هوای باز
raininess
هوای بارانی
secondry air
هوای ثانویه
stable air
هوای پایدار
temperate climate
اب و هوای معتدل
the open
هوای ازاد
out of door
در هوای ازاد
humid air
هوای شرجی
intake air
هوای ورودی
liquid air
هوای مایع
low air pressure
فشار هوای کم
marine climate
اب و هوای دریایی
marsh malaria
هوای مردابی
passion
هوای نفس
air
هوای دم هوا
out of doors
در هوای ازاد
swelters
هوای گرم
sweltered
هوای گرم
open air
در هوای ازاد
aired
هوای دم هوا
swelter
هوای گرم
airs
هوای دم هوا
intake air
هوای مکیده شده
intake air heater
گرمکن هوای ورودی
liquid air container
مخزن هوای مایع
tire inflation
فشار هوای لاستیک
lour
هوای گرفته وابریwerewolf
liquid air
هوای مایع شده
blow hot
هوای گرم دمیدن
acclimating
به اب و هوای جدید خو گرفتن
free living
تسلیم هوای نفس
acclimates
به اب و هوای جدید خو گرفتن
acclimated
به اب و هوای جدید خو گرفتن
acclimate
به آب و هوای جدید خو گرفتن
hot blast cupola
کوپل هوای گرم
hot blast main
هدایت هوای دم داغ
warm fronts
جبهه هوای گرم
warm front
جبهه هوای گرم
torchlight
هوای گرگ ومیش
mouthpieces
لوله هوای غواص
saturated air
هوای اشباع شده
secondary airflow
جریان هوای فرعی
ego trips
تسلیم به هوای نفس
ego trip
تسلیم به هوای نفس
cold front
جبهه هوای سرد
cold front
پیشان هوای سرد
cold fronts
پیشان هوای سرد
cold fronts
جبهه هوای سرد
heatwave
موج هوای گرم
heatwave
هوای گرم طولانی
heatwaves
موج هوای گرم
mouthpiece
لوله هوای غواص
mouthguard
لوله هوای غواص
cold spell or cold snap
<idiom>
یک جعبه هوای سرد
open exercise
ورزش در هوای ازاد
out door court
زمین هوای ازاد
owl light
هوای گرگ و میش
Beautiful music ( weather ) .
موسیقی ( هوای ) قشنگ
heatwaves
هوای گرم طولانی
tire pressure
فشار هوای لاستیک
lowers
هوای گرفته وابری
cooling air
هوای سرد کننده
outdoorsy
<adj.>
عاشق هوای آزاد
choke damp
دم :هوای ته چاه یاکان
caisson foundation
پی سازی با هوای فشرده
air compressor
هوای فشرده ساز
air tank
کپسول هوای غواصی
blow cold
هوای سرد دمیدن
bleed air
هوای کمپرس شده
cooling blower
دمنده هوای سرد
lower
هوای گرفته وابری
lowered
هوای گرفته وابری
effulge
برق هوای باز
lowering
هوای گرفته وابری
twilight
هوای گرگ ومیش
forced draft
هوای تحت فشار
blasts
هوای دم کوره بلند دم
blast
هوای دم کوره بلند دم
dusk
هوای گرگ ومیش
fair weather
دارای هوای صاف
air space
قشر هوای دیوار خالی
acclimatation
توافق بااب و هوای یک محیط
sidewinder
موشک هوا به هوای سایدویندر
air lift
دستگاه ابکش با هوای فشرده
acclimation
اعتیاد به اب و هوای جدید سازش
acclimatization
توافق بااب و هوای یک محیط
self will
خود رایی هوای نفس
terrestrial environment
وضع عوارض و اب و هوای زمین
sensualist
پیرو هوای نفس واحساس
acclimatization
عادت کردن به هوای کوهستان
smog
هوای الوده به دود وبخار
sensualize
پیروی از هوای نفس کردن
fair-weather
خوب هنگام هوای صاف
inclement weather
هوای بسیار سرد یا طوفانی
caliduct
پخش کننده هوای گرم
thermostat
تنظیم کننده هوای سرد
thermostats
تنظیم کننده هوای سرد
brisk air
هوای خنک و فرح بخش
To cherish a desire for something .
هوای چیزی ؟ ؟ درسر پروراندن
To have a fancy for something .
هوای چیزی را درسر داشتن
Keep an eye on things.
هوای کاررا داشته باش
heaving
رقص ناو در هوای طوفانی
storm door
درب عایق هوای توفانی
Sea
[mountain]
air makes you hungry.
هوای دریایی
[کوهستانی]
گشنگی می آورد.
She has a craving to travel .
دلش هوای سفر کرده است
to weather something in winter
چیزی را در معرض
[ آب و]
هوای زمستانی گذاشتن
Make sure the statuette doesnt topple over .
هوای مجسمه را داشته باش که نیافتد
velocity stacks
لوله ورود هوای مساوی به هر سیلندر
The sun is all the more welcome. In this cold weather.
دراین هوای سرد آفتاب می چسبد
Today's weather is mild by comparison.
در مقایسه هوای امروز ملایم است.
thermal target
هوای گرم بالارونده برای بالون
swim bladder
کیسه هوای ماهی مثانه هوایی
surfboat
قایق مخصوص هوای توفانی یا خیزاب
out door
صحرایی در هوای ازاد انجام شده
The room is stuffy.
هوای اتاق سنگین است (کمبود اکسیژن)
The room is stuffy .
هوای اطاق خیل خفه ( سنگین ) است
genies
موشک هوا به هوای ازاد باکلاهک اتمی
genie
موشک هوا به هوای ازاد باکلاهک اتمی
airspeeds
سرعت هواپیما نسبت به هوای محیط خود
airspeed
سرعت هواپیما نسبت به هوای محیط خود
humidor
صندوق سیگار که هوای انرامرطوب نگاه دارند
k valve
شیر ساده روی کپسول هوای غواصی
sparrows
نوعی موشک هوا به هوای هدایت شونده
falcon
موشک هدایت شونده هوا به هوای فالکن
stationary front
جبهه حد فاصل بین دو توده هوای راکد
sparrow
نوعی موشک هوا به هوای هدایت شونده
williwaw
جریان هوای سرد که در سرزمینهای مرتفع میوزد
falcons
موشک هدایت شونده هوا به هوای فالکن
priming
پر کردن یک پمپ یا لوله با اب به منظور تخلیه هوای داخل ان
tartar
نوعی موشک زمین به هوای دریایی غیر اتمی
cruise valve
سوپاپ ازادکننده هوای گرم بطور مرتب در پرواز
tartars
نوعی موشک زمین به هوای دریایی غیر اتمی
pneumatic disatch
بردن بستههای امانتی بالوله بوسیله هوای فشرده
williwa
وزش ناگهانی باد یا هوای سرد در مناطق کوهستانی
endemic
بومی بیماری همه گیربومی مخصوص اب و هوای یک شهر یا یک کشور
serenading
ساز واواز شبانه و عاشقانه در هوای ازاد و در استانه معشوق
serenaded
ساز واواز شبانه و عاشقانه در هوای ازاد و در استانه معشوق
purge valve
لوله مخصوص بیرون فرستادن اب از ماسک بافشار هوای بینی
blast valve
سوپاپ ازاد کننده هوای گرم برای صعود بالن
j valve
سوپاپ کپسول هوای غواص که بطور خودکار بسته شود
serenades
ساز واواز شبانه و عاشقانه در هوای ازاد و در استانه معشوق
carburator restricter plate
صفحه فلزی روی کاربوراتوربرای کاستن هوای ورودی دراتومبیل
redeye
موشک زمین به هوای ردای که از روی دوش تیراندازی میشود
serenade
ساز واواز شبانه و عاشقانه در هوای ازاد و در استانه معشوق
vacuum concrete
ملات بتنی که هوای انرا توسط ویبراتور تخلیه کرده باشند
compressed air tunnel
تونل باد مدار بستهای محتوی گاز یا هوای تحت فشار
condensation shock
چگالش ناگهانی هوای فوق اشباع در حین عبور از حالت شوک
blast hole drill
مته دورانی که با هوای فشرده خورده سنگها را ازسوراخ خارج میکند
air-conditioned
اتاقی که هوای آن توسط دستگاه conditioner Air خنک و خشک نگهداری میشود
Indian summer
هوای ارام و خشک و صافی که در اواخر پاییز در شمال ایالات متحده امریکامشاهده میشود
typhoons
نوعی موشک زمین به هوای دریایی برای هواپیماهای سریع السیر درفواصل کوتاه
Indian summers
هوای ارام و خشک و صافی که در اواخر پاییز در شمال ایالات متحده امریکامشاهده میشود
typhoon
نوعی موشک زمین به هوای دریایی برای هواپیماهای سریع السیر درفواصل کوتاه
vibrator
دستگاهی که درملات بتن نهاده و هوای داخل بتن را تخلیه میکند
vibrators
دستگاهی که درملات بتن نهاده و هوای داخل بتن را تخلیه میکند
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com