Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (38 milliseconds)
English
Persian
swob
چوبی که برسران پنبه یا اسفنج پیچیده برای پاک کردن بکاربرن
Other Matches
waxing cork
چوب پنبه برای پولیش کردن اسکی
swab
پنبه برای پاک کردن زخم وگوش وغیره
swabs
پنبه برای پاک کردن زخم وگوش وغیره
buff stick
بدان پیچیده است و برای پرداخت کردن بکار میبرند
mops
چوبی که سر ان را پارچه می پیچند و برای تمیز کردن بکارمیرود
mop
چوبی که سر ان را پارچه می پیچند و برای تمیز کردن بکارمیرود
mopped
چوبی که سر ان را پارچه می پیچند و برای تمیز کردن بکارمیرود
mopping
چوبی که سر ان را پارچه می پیچند و برای تمیز کردن بکارمیرود
linter
ماشینی که پس از پاک کرن پنبه الیاف کوتاه چسبیده به تخم پنبه را میگیرد الیاف کوتاه پنبه که به تخم پنبه چسبیده است
shed stick
چوب هاف
[چوبی است نازک تر از کوجی که برای جدا کردن تارها در موقع عبور دادن پود بکار می رود.]
advanced
بسیار پیچیده و مشکل برای یادگیری
complexes
بسیار پیچیده یا مشکل برای فهمیدن
complex
بسیار پیچیده یا مشکل برای فهمیدن
primitive
برای تولید اشکال پیچیده تر در برنامه گرافیکی
advanced
برنامهای با الگوهای پیچیده برای کاربر با تجربه
to sponge down
با اسفنج پاک کردن
to sponge off
با اسفنج پاک کردن
DSP
مدار پیچیده مخصوص برای تغییر سیگنالهای دیجیتال
spohnge
با ابریا اسفنج پاک کردن
primitive
تابع ابتدایی که برای تولید تابعهای پیچیده تر به کار می رود. 2-
roller bandage
نوار دراز پیچیده که برای زخم بندی بکار میرود
croquet
بازی غیررسمی روی چمن با چوبی شبیه چوب چوگان و گویهای چوبی و 9 دروازه فلزی و 2 میله بصورت دور کردن گوی حریف با ضربه بوسیله تماس با گوی خود
sponging
ابر حمام با اسفنج پاک کردن یاترکردن
sponge
ابر حمام با اسفنج پاک کردن یاترکردن
sponged
ابر حمام با اسفنج پاک کردن یاترکردن
distaff
فرموک
[وسیله ای برای رسیدن پشم و پنبه به روش سنتی و دستی]
woodwind
موسیقی برای سازهای بادی چوبی
life raft
قایق چوبی
[برای نجات غریق]
pallet
سکوی چوبی یا پلاستیکی برای حمل کالا
dip
خصوصیت استاندارد برای بستههای مداری پیچیده که ازدوردیف سوزنهای متصل در هر طرف استفاده میکند
dips
خصوصیت استاندارد برای بستههای مداری پیچیده که ازدوردیف سوزنهای متصل در هر طرف استفاده میکند
aquaplane
قطعهء چوبی که برای اسکی ابی بکار میرود
stick bridge
پل دراز چوبی و فلزی کمکی برای رسیدن به گوی بیلیارد
DIL
مشخصه استاندارد برای بستههای مدار پیچیده که از دو ردیف موازی سوزنهای متصل در هر طرف تشکیل شده است
dipsticks
میله یا چوبی که برای اندازه گیری عمق چیزی بکار می رود
peg
میله چوبی با نوک تیز
[برای محکم بستن چیزی به آنها]
dipstick
میله یا چوبی که برای اندازه گیری عمق چیزی بکار می رود
chopsticks
میلههای عاج یا چوبی که چینی ها برای خوردن برنج از ان استفاده میکنند
ninepins
یکجور بازی با نه میله چوبی که انهارابا گوی چوبی می خوابانند
asbestos
پنبه نسوز پنبه کوهی
downward
توانایی سیستم کامپیوتر پیچیده برای کار با یک کامپیوتر ساده
stakes
ستون چوبی یا سنگی تزئینی میخ چوبی
staked
ستون چوبی یا سنگی تزئینی میخ چوبی
stake
ستون چوبی یا سنگی تزئینی میخ چوبی
automatics
کامپیوتری که امکانات آزمایش را بررسی میکند و میتواند یک مدار پیچیده یا PCB را برای خطاها بررسی کند
automatic
کامپیوتری که امکانات آزمایش را بررسی میکند و میتواند یک مدار پیچیده یا PCB را برای خطاها بررسی کند
Type cable
دو سیم پیچیده شده برای سیم تلفن
complicate
پیچیده کردن
complicating
پیچیده کردن
complicates
پیچیده کردن
entangle
گیرانداختن پیچیده کردن
telltale
نوار فلزی یا چوبی روی دیوار جلو اسکواش نوارپارچه وصل به بادبان برای نشان دادن سمت باد
cisc
مجموعه دستورات پیچیده کامپیوتری طرحی از CPU که مجموعه دستورات آن شامل تعدادی دستورات طولانی و پیچیده است که نوشتن برنامه را ساده تر ولی سرعت اجرا را کندتر میکند
gins
پنبه را پاک کردن
gin
پنبه را پاک کردن
noggins
سطل چوبی لیوان چوبی
noggin
سطل چوبی لیوان چوبی
naggin
سطل چوبی لیوان چوبی
languages
زبانی که برای برنامه نویسی طولانی و پیچیده است که هر دستور نشان دهنده یک دستور کد ماشین است
language
زبانی که برای برنامه نویسی طولانی و پیچیده است که هر دستور نشان دهنده یک دستور کد ماشین است
scutch
پنبه زنی کردن پهن کردن
coordination
سازماندهی کارهای پیچیده همزمان کردن دو یا چند فرآیند
uncorks
چوب پنبه بطری را بر داشتن رها کردن
uncorked
چوب پنبه بطری را بر داشتن رها کردن
uncorking
چوب پنبه بطری را بر داشتن رها کردن
uncork
چوب پنبه بطری را بر داشتن رها کردن
foams
اسفنج
sponging
اسفنج
sponge
اسفنج
sponged
اسفنج
foam
اسفنج
foaming
اسفنج
foamed
اسفنج
trenail
میخ بزرگ چوبی با میخ چوبی یا گوه بهم کوبیدن
treenail
میخ بزرگ چوبی با میخ چوبی یا گوه بهم کوبیدن
to sponge off
با اسفنج شستن
pumice stone
اسفنج معدنی
foam rubber
اسفنج لاستیکی
pyrocellulose
اسفنج باروتی
spongology
اسفنج شناسی
to sponge down
با اسفنج شستن
spongy
شبیه اسفنج
gavel
[چکش چوبی قضات]
چکش چوبی حراج کنندگان یاروسای انجمن ها چکش حراجی
platinum sponge
اسفنج طلای سفید
sponge absorbs water
اسفنج ابراجذب میکند
keratose
جسم شاخی اسفنج
foamie
اسفنج داخل کفش اسکی
DNS
پایگاه داده توزیع شده در سیستم اینترنت که نام ها را با آدرس مط ابق میکند مثلاگ می توانید از نام www.PCP.CO.UK برای رسیدن وب سایت Peter Collin Publishing استفاده کنید و نیاز به به آدرس پیچیده شبکهای
swab
اسفنج زمین شویی لوله پاک کن
swabs
اسفنج زمین شویی لوله پاک کن
peg out
کوبیدن میخ چوبی در زمین پیاده کردن
indexing
استفاده از کامپیوتر برای کامپایل کردن اندیس برای کتاب با انتخاب کردن کلمات و موضوعات مربوطه در متن
vat dyeing
رنگرزی خمی
[روشی جهت رنگرزی رنگینه هایی که براحتی در آب حل نمی شوند. الیاف رنگ شده به این طریق دارای مقاومت بالایی در مقابل شستشو و نور خورشید هستند و بیشتری برای پنبه و الیاف های سلولزی است.]
steeve
خفت کردن میلهای که نوک ان قلابی داردوبرای ازمایش محتویات عدل پنبه وامثال ان بکار میرود سیخک
willy
ماشین حلاجی پشم و پنبه حلاجی یا پاک کردن
to scramble for something
هجوم کردن با عجله برای چیزی
[با دیگران کشمکش کردن برای گرفتن چیزی]
auto
توانایی یک مدار برای احساس کردن و انتخاب خودکار نرخ صحیحی برای یک خط
autos
توانایی یک مدار برای احساس کردن و انتخاب خودکار نرخ صحیحی برای یک خط
bread and point
سیب زمینی و نانش برای خوردن و بقیه اش برای نگاه کردن است
intubation
فرو کردن لوله در حنجرهای برای برای نگاه داشتن .....دیفتری و مانندان
liberal education
اموزش و پرورشی که برای روشن کردن فکر باشد نه برای مقاصد پیشهای
personal
متصل یا وصل در سیستم برای مشخص کردن یا تامین اجازه برای کاربر
potatoes and point
سیب زمینی یا نانش برای خوردن و بقیه اش برای نگاه کردن است
diagnostics
اطلاع و پیام سیستم پس از تشخیص خطا برای کمک به کاربر برای تصحیح کردن آن
turnaround time
زمان لازم برای فعال کردن برنامه برای تولید که کاربر خواسته است
shingle
توفال چوبی یاسیمانی وغیره توفال کوبی کردن
weight belt
کمربند با وزنه هایی برای سنگین کردن بدن غواص برای رفتن به عمق موردنظر
conferencing
اتصال چندین کامپیوتر وترمینال به هم برای اجازه دادن به گروهی از کاربران برای ارتباط برقرار کردن
skimming
محصولی را با قیمت بالاعرضه کردن برای اطمینان ازمقاومت ان و متعاقبا" تخفیف تدریجی دادن برای توسعه فروش
sigmoid
پیچیده
complex
پیچیده
crackly
پیچیده
complex
:پیچیده
crabby
پیچیده
verticillate
پیچیده
crimpy
پیچیده
involved
پیچیده
implex
پیچیده
in a tangle
پیچیده
jigsaw
پیچیده
jigsaws
پیچیده
wreathy
پیچیده
sophisticate
پیچیده
obscurant
پیچیده
complexes
پیچیده
complexes
:پیچیده
intorted
در هم پیچیده
restiform
پیچیده
tangled
پیچیده
indirect
پیچیده
complicated
پیچیده
abstruse
پیچیده
revolute
پیچیده
tortile
پیچیده
muffled
پیچیده
perplexing
پیچیده
metaphsical
پیچیده
gordian
پیچیده
intricate
پیچیده
deep
<adj.>
پیچیده
wrapped
پیچیده
convolute
بهم پیچیده
recondite
عمیق پیچیده
complicacy
کار پیچیده
complex system
سازگان پیچیده
reeling
نخ پیچیده بدورقرقره
writhen
درهم پیچیده
reel
نخ پیچیده بدورقرقره
reeled
نخ پیچیده بدورقرقره
interlaced
بهم پیچیده
reels
نخ پیچیده بدورقرقره
convoluted
بهم پیچیده
twisted strata
لایههای پیچیده
roll
چیز پیچیده
complex multiplet
چندتایی پیچیده
rolled
چیز پیچیده
involute
پیچیده شدن
perplexingly
بطور پیچیده
complexity
پیچیده شدن
wounds
پیچیده شدن
perplexed
مبهوت پیچیده
ravel
چیز در هم پیچیده
wounding
پیچیده شدن
curly chip
براده پیچیده
complex system
سیستم پیچیده
wound
پیچیده شدن
intricately
بطور پیچیده
rolls
چیز پیچیده
ballast
فرمولهای پیچیده
complexities
پیچیده شدن
ikon
نشانه گرافیکی یا تصویری روی صفحه نمایش که در سیستم محاورهای به کار می رود برای تامین یک روش ساده برای مشخص کردن یک تابع
collodion
پنبه
cottons
پنبه
cotton yarn
نخ پنبه
carder
پنبه زن
cotton
پنبه
unintelligible
پیچیده غیر صریح
volute
طومار پیچیده طوماری
microcircuit
مدار مجتمع پیچیده
sinistrorse
چپ پیچ پیچیده از چپ براست
the matter is perplexed
مطلب پیچیده است
can of worms
<idiom>
مشکل پیچیده وسردرگم
complexly
بطور پیچیده یا مخلوط
twisted pair
جفت پیچیده شده
convolve
بهم پیچیده شدن
sinistrorsal
چپ پیچ پیچیده از چپ براست
crump
پیچیده چین دار
time
1-سیگنالی که به صورت پایه برای مقاصد زمان بندی استفاده شود.2-سیگنال پیاپی در اسیلوسکوپ برای جابجا کردن اشعه روی صفحه نمایش
timed
1-سیگنالی که به صورت پایه برای مقاصد زمان بندی استفاده شود.2-سیگنال پیاپی در اسیلوسکوپ برای جابجا کردن اشعه روی صفحه نمایش
times
1-سیگنالی که به صورت پایه برای مقاصد زمان بندی استفاده شود.2-سیگنال پیاپی در اسیلوسکوپ برای جابجا کردن اشعه روی صفحه نمایش
bobber
چوب پنبه
pyrocotton
پنبه باروتی
guncotton
باروت پنبه
nitro cotton
باروت پنبه
pyrocellulose
پنبه باروتی
boll
[cotton gin]
غوزه پنبه
cotton plant
بوته پنبه
cotton plant
درخت پنبه
stoppers
چوب پنبه
miuntain flax
سنگ پنبه
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com