Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
good wine needs no bush
چیزخوب نیازمند به معرفی نیست
Other Matches
it tells its own tale
نیازمند به توضیح نیست
it goes without saying
نیازمند بگفتن نیست
scissoring
1-معرفی بخشی از تصویرو سپس بریدن آن به طوری که قابل چسباندن در تصویر دیگر باشد.2-معرفی بخشی از تصویروحذف هراخلاعی خارج از این ناحیه
destitute
نیازمند
needier
نیازمند
neediest
نیازمند
needy
نیازمند
in bad repair
نیازمند تعمیر
clamant
نیازمند برسیدگی
needful
نیازمند ناگزیر
jobless
نیازمند به کار
out of repair
نیازمند تعمیر
mesic
نیازمند به رطوبت
want
نیازمند بودن به نداشتن
wanted
نیازمند بودن به نداشتن
gaff headed
بادبان چهارضلعی نیازمند به میله
All is not gold that glitters.
<proverb>
هر آنچه میدرخشد طلا نیست(هر گردى گردو نیست).
we need servants
ما نیازمند بنوکر هستیم مانوکرهایی میخواهیم
casual poor
کسیکه گاه گاهی نیازمند اعانه میشود
winchester disk
دیسک سخت کوچک در یک واحد بسته که وقتی پر است یا لازم نیست , قابل جدا شدن از کامپیوتر نیست
step frame
استفاده از رشته ویدیویی به صورت یک فریم در هر لحظه برای زمانی که کامپیوتر قوی نیست یا آن قدر سریع نیست که تصاویر بلادرنگ را نشان دهد
transparent
برنامه کامپیوتری که بر کاربر واضح نیست یا هنگام اجرا توسط کاربر قابل مشاهده نیست
transparently
برنامه کامپیوتری که بر کاربر واضح نیست یا هنگام اجرا توسط کاربر قابل مشاهده نیست
leaving files open
به معنای اینکه فایل بسته نیست یا حاوی نشانه پایان فایل نیست .
his parentage isunknown
اصل و نسبتش معلوم نیست پدرو مادرش معلوم نیست کی هستند
it is past all hope
جای هیچ امیدواری نیست هیچ امیدی نیست
we are want of money
ما نیازمند پول هستیم به پول احتیاج داریم
presentation
معرفی
reference
معرفی
reclame
معرفی
designations
معرفی
designation
معرفی
presentations
معرفی
representation
معرفی
representations
معرفی
disrepair
احتیاج به تعمیر نیازمند تعمیر
recommend
معرفی کردن
recommends
معرفی کردن
introduce
معرفی کردن
presenting
معرفی کردن
presents
معرفی کردن
speak well for
معرفی کردن
introduced
معرفی کردن
presented
معرفی کردن
present
معرفی کردن
representer
معرفی کننده
representations
معرفی کردن
nuncupatory
معرفی کننده
nominator
معرفی کننده
presentable
شایان معرفی
recommending
معرفی کردن
letter of introduction
معرفی نامه
introduces
معرفی کردن
nominate
معرفی کردن
inset
معرفی کردن
insets
معرفی کردن
nominates
معرفی کردن
nominating
معرفی کردن
bring forward
معرفی کردن
letter of reference
معرفی نامه
letters
معرفی نامه
letter
معرفی نامه
presentee
معرفی شده
representation
معرفی کردن
introduction
معارفه معرفی
introductions
معارفه معرفی
designative
معرفی کننده
introducing
معرفی کردن
introductions
معرفی رسمی اشناسازی
letterman
دارنده معرفی نامه
introduction
معرفی رسمی اشناسازی
presentably
بطور قابل معرفی
preconize
بعموم معرفی کردن
reports
معرفی کردن خود
net authentication
معرفی ایستگاههای شبکه
initial campaign
معرفی کالا به بازار
reported
معرفی کردن خود
report
معرفی کردن خود
algebra
قوانینی که برای معرفی
roll out
معرفی یک کالای تجارتی به بازار
instantiate
معرفی کردن بوسیله کنسرت
computer generations
روش معرفی پیشرفتها در محاسبه
reagency
امادگی برای واکنش یا معرفی
quantification
معرفی عناصر یک جسم تعریف
id
کارتی که ضخص را معرفی میکند
social credit
تصادی معرفی شده است
meet
معرفی شدن به ملاقات کردن
to r.someone as a
کسی را به سمتی معرفی کردن
meets
معرفی شدن به ملاقات کردن
it is inexpedient to reply
پاسخ دادن مصلحت نیست پاسخ دادن مقتضی نیست
who are your reference?
چه اشخاصی را دارید که شمارا معرفی کنند
technological
تغییرروشهای صنعتی با معرفی فناوری جدید
predefined
آنچه قبلا معرفی شده است
to report oneself
حاضر شدن وخود را معرفی کردن
to proclam someone a traitor
کسیرا بعموم خائن معرفی کردن
to give publicity to
بعموم نشان دادن یا معرفی کردن
technologically
تغییرروشهای صنعتی با معرفی فناوری جدید
subscripted variable
عنصری در آرایه که با یک همراه معرفی میشود
Can you recommend a hotel?
آیا میتوانید یک هتل به من معرفی کنید؟
tags
نوار پشت پوتین کارت معرفی
I have been referred. (introduced,recommended)to you by MR. . . .
از جانب آقای ... به شما معرفی شده ام
tag
نوار پشت پوتین کارت معرفی
Can you recommend a guest house?
آیا میتوانید یک پانسیون به من معرفی کنید؟
name
کلمه معرفی فایل ذخیره شده مشخص
personation
خود را به جای دیگری معرفی کردن یا جا زدن
bring up
<idiom>
معرفی چیزی برای بحث (مذاکره)آوردن
Can you recommend a good restaurant?
آیا میتوانید یک رستوران خوب معرفی کنید؟
toastmistress
بانوی معرفی کننده ناطق سرمیز غذا
Type cable
مشخصات کابل معرفی شده توسط IBM
functional
مشخصاتی که نتایجی که تولید یک برنامه را معرفی می کنند
names
کلمه معرفی فایل ذخیره شده مشخص
to i. any one into abenefice
کسیرابرای دریافت درامد کلیسا معرفی کردن
proceed time
زمان لازم برای معرفی به پایگاه جدید
to report to the police
خود را به پلیس معرفی کردن
[بخاطر خلافی]
report tothe director
خود را حضورا نزد رئیس معرفی کنید
plug compatible
دستگاه جانبی که نیازمند هیچ گونه تغییر رابط برای اتصال مستقیم به سیستم کامپیوتری یک سازنده دیگر نمیباشدهمساز برای اتصال سازگاری برای اتصال
key
کد عددی برای معرفی کلیدی که انتخاب شده است
bear arms
سلاح به دست گرفتن خود را به خدمت معرفی کردن
menu
انتخاب دستورات از لیستی از انتخابها معرفی شده به اپراتور
toastmaster
کسی که ناطقین بعد از صرف شام را معرفی میکند
polar
سیستم معرفی موقعیتها به عنوان زاویه و فاصله از مبدا
toastmasters
کسی که ناطقین بعد از صرف شام را معرفی میکند
identification tag
پلاک شناسایی اتیکت اسم کارت معرفی نامه
menus
انتخاب دستورات از لیستی از انتخابها معرفی شده به اپراتور
set
معرفی محلهای نقاط توقف در برنامه در حین رفع اشکال
flowchart
نشانههای مخصوص برای معرفی وسیله تصحیات و عملیات در فلوچارت
ccitt
انجمن بین المللی که پروتکلهای ارتباطی و استانداردها را معرفی می کنند
category wiring
یکی از 5 سطح استاندارد معرفی شده توسط EIA / TIA
setting up
معرفی محلهای نقاط توقف در برنامه در حین رفع اشکال
flow diagram
نشانههای مخصوص برای معرفی وسیله تصحیات و عملیات در فلوچارت
sets
معرفی محلهای نقاط توقف در برنامه در حین رفع اشکال
operated
بخشی از دستور کد ماشین که عملی که باید انجام شود را معرفی میکند
distort
معرفی اختلافات نامط لوب بین سیگنال ورودی و خروجی یک وسیله
distorts
معرفی اختلافات نامط لوب بین سیگنال ورودی و خروجی یک وسیله
operates
بخشی از دستور کد ماشین که عملی که باید انجام شود را معرفی میکند
anchor cell
خانهای در برنامه صفحه گسترده که ابتدای مجموعه خانه ها را معرفی میکند
operate
بخشی از دستور کد ماشین که عملی که باید انجام شود را معرفی میکند
enquiry
کد کنترل مخصوص که تقاضایی برای معرفی یا وضعیت یا داده یک وسیله است
passwords
کلمه یا مجموعه حروف که کاربر را معرفی میکند تا بتواند به سیستم دستیابی داشته باشد
password
کلمه یا مجموعه حروف که کاربر را معرفی میکند تا بتواند به سیستم دستیابی داشته باشد
holotype
نمونهای که نویسنده یا دانشمندی برای معرفی یک راسته یا دسته ازجانوران وگیاهان معین میکند
boolean algebra
قوانین مربوط به معرفی ساده کردن و تغییر توابع منط قی بر پایه عبارت درست و نادرست
walkthrough
جلسه بررسی که در ان یک مرحله از توسعه سیستم یابرنامه برای معرفی کردن خطاها مرور میشود
National Center for Supercomputing Applications
سازمانی که معرفی و ایجاد شبکه جهان گستر را توسط جستجوگر Moscuic Web انجام میدهد
wand
دستگاه نوری دستی که میتواند برچسبهای کدگذاری شده کدهای میلهای و کاراکتر را خوانده و معرفی کند
wands
دستگاه نوری دستی که میتواند برچسبهای کدگذاری شده کدهای میلهای و کاراکتر را خوانده و معرفی کند
DCA
قالب متن معرفی شده توسط IBM که اجازه در و بدل شدن متون بین سیستمهای کامپیوتری میدهد
layers
لایه شبکه استاندارد ISO/OSI که قوانین نرخ بیت . توان و رسانه ارسال سیگنال را معرفی میکند
descriptions
زبان برنامه سازی که دستوراتی را برای معرفی اندازه موقعیت ونوع متن گرافیک روی صفحه می پذیرد
layer
لایه شبکه استاندارد ISO/OSI که قوانین نرخ بیت . توان و رسانه ارسال سیگنال را معرفی میکند
description
زبان برنامه سازی که دستوراتی را برای معرفی اندازه موقعیت ونوع متن گرافیک روی صفحه می پذیرد
masks
طرح مدار مجتمع که برای معرفی الگویی که باید روی قطعه نیمه هادی قرار بگیرد به کار می رود
mask
طرح مدار مجتمع که برای معرفی الگویی که باید روی قطعه نیمه هادی قرار بگیرد به کار می رود
to register
[with a body]
اسم نویسی کردن
[خود را معرفی کردن]
[در اداره ای]
[اصطلاح رسمی]
conned
نام معرفی کننده کنسول : صفحه کلید و صفحه تصویر
con
نام معرفی کننده کنسول : صفحه کلید و صفحه تصویر
conning
نام معرفی کننده کنسول : صفحه کلید و صفحه تصویر
cons
نام معرفی کننده کنسول : صفحه کلید و صفحه تصویر
postbyte
بایت داده که کد اصلی ای را بیان میکند که ثابت مورد استفاده را معرفی میکند
declaring
معرفی کردن متغیر یا معادل قرار دادن متغیر به یک عدد در یک برنامه کامپیوتری
declares
معرفی کردن متغیر یا معادل قرار دادن متغیر به یک عدد در یک برنامه کامپیوتری
declare
معرفی کردن متغیر یا معادل قرار دادن متغیر به یک عدد در یک برنامه کامپیوتری
bitmap
معرفی رویدادها یا استفاده از آرایه تک بیتی به عنوان تصویر یا شکل یا جدول وسایل استفاده شده و...
secondary
نیست
he is not of our number
از ما نیست
it is well enough
بد نیست
Plug and Play
یچ نیست
temporary storage
می نیست
aint
نیست
It's not new.
نو نیست.
he takes no notice of it
نیست
auxiliaries
نیست
auxiliary
نیست
isn't
نیست
storage
می نیست
no trouble
زحمتی نیست
no matter
چیزی نیست
dont mention it
چیزی نیست
to make no mention of
ذکری از ان نیست
no object
چیزی نیست
no hurry
عجلهای نیست
ought not
شایسته نیست
that is not it
این نیست
that is wrong
درست نیست
Nevermind!
مهم نیست !
the ice is treach erous
یخ محکم نیست
close the door please
اگرزحمت نیست
there is no hurry
عجلهای نیست
there is no hurry
شتابی نیست
There is no hot water
آب گرم نیست.
thereis no end to it
انراپایانی نیست
cold is merely privative
گرما نیست
that depends
معلوم نیست
niet le fait
کار او نیست
it is not in good workingorder
دایر نیست
it is not half bad
هیچ بد نیست
it is immaterial
چیزی نیست
it has escaped my remembrance
یاد نیست
i do not have it in me
از من ساخته نیست
It cant be helped.
چاره ای نیست
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com