English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (33 milliseconds)
English Persian
to make r. after something چیزی را جستجو کردن
Search result with all words
to seek a remedy for something چاره یا درمان برای چیزی جستجو کردن
Other Matches
linear روش جستجو که هر عنصریت را با کلید جستجو مقایسه میکند تا به جواب برسد.
searched روش جستجو که هر عنصریت را با کلید جستجو مقایسه میکند تا عنصر مورد نظر پیدا شود.
search روش جستجو که هر عنصریت را با کلید جستجو مقایسه میکند تا عنصر مورد نظر پیدا شود.
searchingly روش جستجو که هر عنصریت را با کلید جستجو مقایسه میکند تا عنصر مورد نظر پیدا شود.
searches روش جستجو که هر عنصریت را با کلید جستجو مقایسه میکند تا عنصر مورد نظر پیدا شود.
to watch something مراقب [چیزی] بودن [توجه کردن به چیزی] [چیزی را ملاحظه کردن]
backwards جستجو برای دادهای که در محل نشانه گرد قرار دارد یا در انتهای فایل است و جستجو تا ابتدای فایل
distribute سیستم پایگاه داده ها که داده آن در کامپیوترهای مختلف ذخیره شده است ولی جستجو در آن مشابه جستجو در یک محل انجام میشود
distributing سیستم پایگاه داده ها که داده آن در کامپیوترهای مختلف ذخیره شده است ولی جستجو در آن مشابه جستجو در یک محل انجام میشود
distributes سیستم پایگاه داده ها که داده آن در کامپیوترهای مختلف ذخیره شده است ولی جستجو در آن مشابه جستجو در یک محل انجام میشود
to stop somebody or something کسی را یا چیزی را نگاه داشتن [متوقف کردن] [مانع کسی یا چیزی شدن] [جلوگیری کردن از کسی یا از چیزی]
scours جستجو کردن
to feel after any thing جستجو کردن
seeking جستجو کردن
to hunt up جستجو کردن
mouses جستجو کردن
hunt up جستجو کردن
scour جستجو کردن
mouse جستجو کردن
ransack جستجو کردن
scoured جستجو کردن
seek جستجو کردن
ransacked جستجو کردن
ransacking جستجو کردن
ransacks جستجو کردن
hunt for جستجو کردن
to browse through جستجو کردن
to scratch about جستجو کردن
to rummage جستجو کردن
surveillance جستجو کردن
searchingly جستجو کردن
to search after جستجو کردن
snook جستجو کردن
search جستجو کردن
to search جستجو کردن
searches جستجو کردن
to smell about جستجو کردن
seed جستجو کردن
hunt after جستجو کردن
seeks جستجو کردن
track down <idiom> جستجو کردن
seeds جستجو کردن
searched جستجو کردن
seach جستجو کردن
go through <idiom> جستجو وکنکاش کردن
to sift through something با زیر و رو جستجو کردن
to prospect [for] جستجو کردن [برای]
to grub about جستجو کردن [برای]
to grub جستجو کردن [برای]
to hunt out جستجو کردن ویافتن
to search گشتن [جستجو کردن]
wild goose chase <idiom> ناامیدانه جستجو کردن
serviced برنامه مفید برای فعایتخای روزمره مثل جستجو فایل , کپی کردن , مرتب کردن , رفع خطا و..
service برنامه مفید برای فعایتخای روزمره مثل جستجو فایل , کپی کردن , مرتب کردن , رفع خطا و..
search and clear جستجو و پاک کردن دشمن
grubbed زمین کندن جستجو کردن
grub زمین کندن جستجو کردن
grubs زمین کندن جستجو کردن
extension طولانی تر کردن چیزی .افزودن چیزی به چیزی دیگر برای طولانی تر کردن آن
extensions طولانی تر کردن چیزی .افزودن چیزی به چیزی دیگر برای طولانی تر کردن آن
inspected جستجو کردن بررسی کردن کنترل
inspect جستجو کردن بررسی کردن کنترل
inspecting جستجو کردن بررسی کردن کنترل
inspects جستجو کردن بررسی کردن کنترل
to dig up با به هم زدن [جستجو کردن] از خاک در آوردن
to seek somebody out جستجو برای پیدا کردن کسی
to portray somebody [something] نمایش دادن کسی یا چیزی [رل کسی یا چیزی را بازی کردن] [کسی یا چیزی را مجسم کردن]
head-hunting <idiom> جستجو کردن برای یافتن شخصی شایسته ولایق
to regard something as something چیزی را بعنوان چیزی تفسیر کردن [تعبیر کردن]
lay hands upon something جای چیزی را معلوم کردن چیزی را پیدا کردن
to see something as something [ to construe something to be something] چیزی را بعنوان چیزی تفسیر کردن [تعبیر کردن]
combing شانه کردن جستجو کردن
attempt تقلا کردن جستجو کردن
attempted تقلا کردن جستجو کردن
combed شانه کردن جستجو کردن
hunted صید کردن جستجو کردن در
comb شانه کردن جستجو کردن
fish جستجو کردن طلب کردن
fishes جستجو کردن طلب کردن
attempts تقلا کردن جستجو کردن
hunting شکار کردن جستجو کردن
attempting تقلا کردن جستجو کردن
hunt صید کردن جستجو کردن در
hunts صید کردن جستجو کردن در
to look up نگاه کردن جستجو کردن
fished جستجو کردن طلب کردن
to depict somebody or something [as something] کسی یا چیزی را بعنوان چیزی توصیف کردن [وصف کردن] [شرح دادن ] [نمایش دادن]
to appreciate something قدر چیزی را دانستن [سپاسگذار بودن] [قدردانی کردن برای چیزی]
modifying تغییر داده چیزی یا مناسب استفاده دیگر کردن چیزی
modify تغییر داده چیزی یا مناسب استفاده دیگر کردن چیزی
modifies تغییر داده چیزی یا مناسب استفاده دیگر کردن چیزی
coveting میل به تملک چیزی کردن طمع به چیزی داشتن
covet میل به تملک چیزی کردن طمع به چیزی داشتن
covets میل به تملک چیزی کردن طمع به چیزی داشتن
correction صحیح کردن چیزی تغییری که چیزی را درست میکند
to scramble for something هجوم کردن با عجله برای چیزی [با دیگران کشمکش کردن برای گرفتن چیزی]
searches فرآیند جستجو و مشخص کردن یک حرف یا کلمه یا بخشی از داده در متن یا فایل
search فرآیند جستجو و مشخص کردن یک حرف یا کلمه یا بخشی از داده در متن یا فایل
searchingly فرآیند جستجو و مشخص کردن یک حرف یا کلمه یا بخشی از داده در متن یا فایل
searched فرآیند جستجو و مشخص کردن یک حرف یا کلمه یا بخشی از داده در متن یا فایل
think nothing of something <idiom> فراموش کردن چیزی ،نگران چیزی بودن
sleep on it <idiom> به چیزی فکر کردن ،به چیزی رسیدگی کردن
rectify درست کردن چیزی یاصحیح کردن چیزی
rectifies درست کردن چیزی یاصحیح کردن چیزی
rectified درست کردن چیزی یاصحیح کردن چیزی
see about (something) <idiom> دنبال چیزی گشتن ،چیزی را چک کردن
to give up [to waste] something ول کردن چیزی [کنترل یا هدایت چیزی]
to mind somebody [something] اعتنا کردن به کسی [چیزی] [فکر کسی یا چیزی را کردن]
fixes می کردن چیزی یا متصل کردن چیزی
fix می کردن چیزی یا متصل کردن چیزی
document عمل اسکن کردن متنهای کاغذی برای ایجاد OLR روی محتوای آن و ذخیره سازی آن روی دیسک به طوری که قابل جستجو باشد
documented عمل اسکن کردن متنهای کاغذی برای ایجاد OLR روی محتوای آن و ذخیره سازی آن روی دیسک به طوری که قابل جستجو باشد
documenting عمل اسکن کردن متنهای کاغذی برای ایجاد OLR روی محتوای آن و ذخیره سازی آن روی دیسک به طوری که قابل جستجو باشد
to concern something مربوط بودن [شدن] به چیزی [ربط داشتن به چیزی] [بابت چیزی بودن]
prowl جستجو
quest جستجو
queries جستجو
queried جستجو
seeks جستجو
right of search حق جستجو
inquisitions جستجو
quests جستجو
inquisition جستجو
seeking جستجو
query جستجو
prowled جستجو
prowling جستجو
prowls جستجو
research جستجو
researched جستجو
seek جستجو
researches جستجو
querying جستجو
researching جستجو
look up جستجو
on the lurk در جستجو
investigation جستجو
probed جستجو
searches جستجو
probes جستجو
investigations جستجو
searched جستجو
databases جستجو
database جستجو
probe جستجو
rummages جستجو
rummaged جستجو
rummage جستجو
hunt جستجو
hunted جستجو
hunts جستجو
searchingly جستجو
search جستجو
rummaging جستجو
flavorings چیزی که برای خوش مزه کردن ومعطر کردن بکارمی رود
flavoring چیزی که برای خوش مزه کردن ومعطر کردن بکارمی رود
flavourings چیزی که برای خوش مزه کردن ومعطر کردن بکارمی رود
flavouring چیزی که برای خوش مزه کردن ومعطر کردن بکارمی رود
lyophilization خشک کردن چیزی بوسیله منجمد کردن ان در لوله هی خالی از هوا
prejudge تصدیق بلا تصور درباره چیزی کردن پیشداوری کردن
to prescribe something [legal provision] چیزی را تعیین کردن [تجویز کردن] [ماده قانونی] [حقوق]
prejudged تصدیق بلا تصور درباره چیزی کردن پیشداوری کردن
prejudges تصدیق بلا تصور درباره چیزی کردن پیشداوری کردن
prejudging تصدیق بلا تصور درباره چیزی کردن پیشداوری کردن
to tarnish something [image, status, reputation, ...] چیزی را بد نام کردن [آسیب زدن] [خسارت وارد کردن] [خوشنامی ، مقام ، شهرت ، ... ]
premeditate قبلا فکر چیزی را کردن مطالعه قبلی کردن
to pirate something چیزی را غیر قانونی چاپ کردن [دو نسخه ای کردن]
refer توجه کردن یا کار کردن یا نوشتن درباره چیزی
fraise نرده دار کردن دهانه چیزی را گشادتر کردن
set loose <idiom> رها کردن چیزی که تو گفته بودی ،آزاد کردن
to pull off something [contract, job etc.] چیزی را تهیه کردن [تامین کردن] [شغلی یا قراردادی]
refers توجه کردن یا کار کردن یا نوشتن درباره چیزی
referred توجه کردن یا کار کردن یا نوشتن درباره چیزی
disquisition تحقیق جستجو
mouser جستجو کننده
elimination در حین جستجو
search results نتایج جستجو
search result نتیجه جستجو
corrective maintenance عمل جستجو
hunt out با جستجو یافتن
searchers جستجو کننده
seeker جستجو کننده
searchless بدون جستجو
searching time زمان جستجو
searchable قابل جستجو
searcher جستجو کننده
search string رشته جستجو
search memory حافظه جستجو
search cycle چرخه جستجو
quester جستجو کننده
search key کلید جستجو
search and replace جستجو و جایگزینی
valuate ارزش چیزی رامعین کردن ارزیابی کردن
quantifying محدود کردن کیفیت چیزی را معلوم کردن
quantify محدود کردن کیفیت چیزی را معلوم کردن
quantified محدود کردن کیفیت چیزی را معلوم کردن
quantifies محدود کردن کیفیت چیزی را معلوم کردن
to instigate something چیزی را برانگیختن [اغوا کردن ] [وادار کردن ]
to throw light upon روشن کردن کمک بتوضیح چیزی کردن
cession صرفنظر کردن از چیزی وواگذار کردن ان واگذاری
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com