Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (4 milliseconds)
English
Persian
the past
چیزی که در گذشته پیش آمد و تمام شد
Other Matches
done with
<idiom>
تمام کردن استفاده از چیزی
scrap heap policy
رویه دورانداختن هر چیزی که نوی ان تمام شده باشد
beta software
نرم افزاری که هنوز تمام آزمایش ها رویش تمام نشده و ممکن است هنوز مشکل داشته باشد
terminated
تمام شدن تمام کردن
terminate
تمام شدن تمام کردن
terminates
تمام شدن تمام کردن
due out
از وقت مصرف گذشته از وقت گذشته
adobe type manager
استاندارد برای نوشتارهایی که اندازه شان قابل تغییر است که توسط System Apple و Windows Microsoft برای تقریبا تمام اندازه ها و قابل چاپ روی تمام چاپگرها ایجاد شده است
raster
سیستم اسکن کردن تمام صفحه نمایش CRT تمام صفحه , پیش نمایش CRT با یک اشعه تصویر با حرکت افقی روی آن و حرکت به پایین در انتهای هر خط
to concern something
مربوط بودن
[شدن]
به چیزی
[ربط داشتن به چیزی]
[بابت چیزی بودن]
historical
گذشته
beyoned the pale
از حد گذشته
spun or span
گذشته
forepassed
گذشته
forepast
گذشته
foretime
گذشته
oldest
گذشته
bypast
گذشته
by gone
گذشته
gone by
گذشته
preceded
گذشته
yesternight
شب گذشته
aside from
گذشته از
What is past is past . what is gone is gone .
گذشته ها گذشته
and certainly not
<conj.>
گذشته از
to say nothing of
<conj.>
گذشته از
not to speak of
<conj.>
گذشته از
not to mention
<conj.>
گذشته از
let
[leave]
alone
<conj.>
گذشته از
agone
گذشته
past
گذشته
departed
گذشته
bygone
گذشته
foreby
گذشته
last a
گذشته
aside
گذشته از
old
گذشته
asides
گذشته از
over with
گذشته
due out
گذشته
last night
شب گذشته
older
گذشته
to watch something
مراقب
[چیزی]
بودن
[توجه کردن به چیزی]
[چیزی را ملاحظه کردن]
sware
گذشته swear
whish
بسرعت گذشته
over
گذشته اضافی
retrospect
نگاه به گذشته
furthermore
<adv.>
گذشته از این
furthermore
<adv.>
از این گذشته
late
تازه گذشته
stale cheque
چک تاریخ گذشته
sup.latest or last
تازه گذشته
ultimo
ماه گذشته
ultimo
در ماه گذشته
over-
گذشته اضافی
self giving
از خود گذشته
upheld
گذشته uphold
desperate
از جان گذشته
past years
سالهای گذشته
retroactive
معطوف به گذشته
over and above
گذشته ازاین
last sunday
یکشنبه گذشته
last week
هفته گذشته
next week
هفته گذشته
last year
سال گذشته
lastmonth
ماه گذشته
regression
بازگشت به گذشته
sprang
گذشته gnirps
bygone
چیزهای گذشته
out of date
از تاریخ گذشته
yesterday
زمان گذشته
nostalgia
حسرت گذشته
belated
ازموقع گذشته
outdid
گذشته outdo
bled
گذشته Bleed
self devoted
از خود گذشته
by gone
چیزهای گذشته
retrospect
شامل گذشته
by gone
قدیمی گذشته ها
also
گذشته از این
rode
گذشته ride
retrospective falsification
تحریف گذشته
redolence
خاطرات گذشته
exposed
سر راه گذشته
past tense
زمان گذشته
yesteryear
سال گذشته
in a. to this
گذشته ازاین
in the p
درزمان گذشته
pt
زمان گذشته
swore
گذشته sweatr
belatedly
ازموقع گذشته
moreover
<adv.>
گذشته از این
ex post
به اعتبار گذشته
forby
<adv.>
به جز آن
[گذشته از این]
besides
<adv.>
به جز آن
[گذشته از این]
what is more
<adv.>
گذشته از این
aside from that
<adv.>
به جز آن
[گذشته از این]
beyond that
<adv.>
گذشته از این
also
[moreover]
<adv.>
به جز آن
[گذشته از این]
on top of that
<adv.>
گذشته از این
besides
<adv.>
گذشته از این
past
گذشته از ماورای
furthermore
<adv.>
به جز آن
[گذشته از این]
what is more
<adv.>
به جز آن
[گذشته از این]
over and above
<adv.>
به جز آن
[گذشته از این]
on top of this
<adv.>
به جز آن
[گذشته از این]
moreover
<adv.>
به جز آن
[گذشته از این]
in addition
<adv.>
به جز آن
[گذشته از این]
over and above
<adv.>
گذشته از این
further
[moreover]
<adv.>
به جز آن
[گذشته از این]
the year past
سال گذشته
additionally
<adv.>
به جز آن
[گذشته از این]
on to
<adv.>
گذشته از این
what is more
<adv.>
از این گذشته
over and above
<adv.>
از این گذشته
besides
<adv.>
از این گذشته
on top of this
<adv.>
از این گذشته
moreover
<adv.>
از این گذشته
in addition
<adv.>
از این گذشته
further
[moreover]
<adv.>
از این گذشته
aside from that
<adv.>
از این گذشته
beyond that
<adv.>
از این گذشته
backs
عقبی گذشته
additionally
<adv.>
از این گذشته
retrospective view
[on]
نگاه به گذشته
on to
<adv.>
از این گذشته
on top of that
<adv.>
از این گذشته
also
[moreover]
<adv.>
از این گذشته
forby
<adv.>
از این گذشته
the past tense
زمان گذشته
on top of this
<adv.>
گذشته از این
the present and the past
حال و گذشته
the preterite tense
زمان گذشته
the present and the past
گذشته و حال
desperado
از جان گذشته
additionally
<adv.>
گذشته از این
the present and the past
اکنون و گذشته
also
[moreover]
<adv.>
گذشته از این
aside from that
<adv.>
گذشته از این
on to
<adv.>
به جز آن
[گذشته از این]
furthermore
از این گذشته
back
عقبی گذشته
in addition
<adv.>
گذشته از این
expired
گذشته از موعد
on top of that
<adv.>
به جز آن
[گذشته از این]
further
[moreover]
<adv.>
گذشته از این
forby
<adv.>
گذشته از این
further on
از این گذشته
beyond that
<adv.>
به جز آن
[گذشته از این]
lapped
یک دور کامل زمین اسبدوانی تمام کردن یک دور اسبدوانی رسیدن به اسب جلویی تمام کردن یک دور
lap
یک دور کامل زمین اسبدوانی تمام کردن یک دور اسبدوانی رسیدن به اسب جلویی تمام کردن یک دور
beneficial occupancy
اشغال ساختمان نیمه تمام استفاده از ساختمان نیمه تمام
The water has risen over his head .
<proverb>
آب از سرش گذشته است .
Joking apart.
از شوخی گذشته ( جدی )
In the course of the past centuries.
درطی قرنهای گذشته
took
زمان گذشته فعل take
came
گذشته فعل امدن
retroact
شامل گذشته شدن
During the past few days.
طی چند روز گذشته
passe
کهنه مسلک گذشته
(a) while back
<idiom>
هفتها یا ماهای گذشته
one cannot put back the time
<proverb>
زمان گذشته نیاید به بر
not to mention
گذشته از قطع نظر از
longest
دیر گذشته ازوقت
overdue draft
برات سررسید گذشته
latest
تازه گذشته اینده
To review the past in ones minds eye .
گذشته را از نظر گذراندن
longed
دیر گذشته ازوقت
long-
دیر گذشته ازوقت
long
دیر گذشته ازوقت
got
زمان گذشته فعل get
longer
دیر گذشته ازوقت
secondary
حاکی از زمان گذشته
longs
دیر گذشته ازوقت
gladiator
پهلوان از جان گذشته
ultimo
مربوط به ماه گذشته
see in the past makes saw
فعل see در گذشته sawمیشود
ex post facto
شامل اصول گذشته
overdue
از موعد گذشته منقضی
the last two years
دوسال اخیر یا گذشته
gladiators
پهلوان از جان گذشته
full track
تمام شنی خودرو تمام شنی
panorama
تمام نما اینه تمام نما
panoramas
تمام نما اینه تمام نما
over a
گذشته ازسن بلوغ یا12سال
rapped
گذشته و قسمت سوم rap
strove
گذشته وقسمت سوم strive
kamikaze
خلبان ازجان گذشته ژاپنی
her prime of life is past
عنفوان جوانی وی گذشته است
retroactively
چنانکه شامل گذشته شود
let bygones be bygones
<idiom>
فراموش کردن اتفاقات گذشته
wist
دانستن گذشته فعل wit
sought
گذشته و قسمت سوم seek
slept
گذشته و قسمت سوم sleep
Act according to the previous procedure.
بترتیب گذشته عمل کنید
we cannot undo the past
چیز گذشته را نمیتوان برگرداند
lit
زمان گذشته فعل light
past
پیشینه وابسته بزمان گذشته
adside from
صرفنظر از اینکه گذشته از این
in the last fortnight
دراین پانزده روز گذشته
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com